نیاز فردا را بشناسیم و برای حل و رفع آن کار کنیم
سیدمحسن حسینی؛ طلبه حوزه علمیه
لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (آلﻋﻤﺮان/۲۰۰)؛ ای اهل ایمان در برابر مشکلات و هوسها شکیبایی کنید و در برابر دشمنان استقامت کنید و با یکدیگر پیوند و ارتباط برقرار کنید و تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید.»
در جوامع توحیدی و ایمانی، اصالت با منفعت جمعیای است که منفت فردی در ذیل آن تعریف میشود نه در عرض آن.
اصبروا: صبر در برابر مشکلات فردی
صابروا: استقامت و پایمردی در مقابل دشمنان
رابطوا: رابطه طرفینی بین مؤمنین
از نشانهها و شروط سعادت و موفقیت مومنان، مرابطه است. مرابطه یعنی ارتباط دوطرفه بین مومنین بهطوری که مراقب همدیگر باشند. به این معناست که رابطه بین مومنین باید تقویت و گسترده شود. ساحتهای فکری، اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی، دانشی، بینشی و... خالی از مرابطه نباید باشد.
«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»(ﻋﺼﺮ/٣)
در اینجا 2 نکته مورد بحث ماست.
نکته اول: حق و صبر
نکته دوم: توصیه به این دو
در مرحله اول ما بهعنوان مؤمن باید حق را بشناسیم و خودمان به آن عامل باشیم؛ شناخت حق در همه مواقع به خصوص الان، در عین آنکه ضروری است کار دشواری هم هست که از افراد امتحان پس داده برمیآید و لازمه آن بصیرت است.
صبر یعنی پایداری، یعنی استقامت، یعنی جلو رفتن و خسته نشدن و ادامه دادن. برای انسان موحد و مؤمن بنبست معنا ندارد چرا که« إن ﺗَﻨﺼُ ُﺮ وا اﻟﻠﱠﻪَ ﯾَﻨﺼُﺮﮐُﻢ». کسانی که در راه حق خسته نشوند و استقامت ورزند مشمول نصرت الهی میشوند.
تواصی به حق و به صبر، یعنی مؤمنین بایستی حق را به یکدیگر معرفی کنند و همدیگر را به آن توصیه کنند.
توصیه به حق یعنی پراهمیت شمردن حق و جلوگیری از کمرنگ شدن آن؛ چرا که مؤمنین حول محور حق گرد میآیند و اگر حق پیش چشمانشان کمرنگ شود جمع مؤمنین پراکنده خواهد شد.
توصیه به صبر نیز یعنی حمایت از یکایک مؤمنین چه زبانی و چه عملی؛ شناساندن موانع راه برای رسیدن به هدف یکی از مصادیق توصیه به صبر است؛ مثل کوهنوردی گروهی که اعضای آن به همدیگر نوید رسیدن به قله را میدهند، هم موانع و سختیهای راه را برای هم تشریح میکنند و هم اگر کسی خسته شد به کمک او میشتابند.
همه این موارد زنجیره تواصی را شکل میدهند. زنجیره تواصی با تکیه بر مشترکات دینی و اعتقادی شکل میگیرد و در ابعاد زندگی بسط مییابد. در جنگ شناختی که دشمن همه ساحتهای زندگی فردی و اجتماعی ما را هدف قرار داده و با از بین بردن و تحریف معارف دینی، سعی در رخنه بین صفوف مؤمنین و شکست ما را دارد، ایجاد زنجیره تواصی و حلقه ایمانی به معنی تشکیل جبهه برای مقابله با استکبار است. ایجاد زنجیره تواصی یک توصیه نیست، یک ضرورت است؛ یک راه حل نیست، تنها راهحل است. جهاد تبیین را هم باید در این چارچوب درک کرد؛ تبیین برای رشد فهم و آگاهیبخشی به مردم برای مقابله با هویتزدایی و تهیسازی انسان از حیثیت ملکوتی او.
آقا فرمودند که پایه اصلی نظام ما ایمان مردم است و حفظ و بقا و تعالی نظام، مشروط به حفظ ایمان مردم و جامعه و ارتقای آن است. با این نکته، ضرورت جهاد تبیین را بیش از پیش درک میکنیم و به آن با دید یک راهبرد مینگریم.
نیز فرمودند در تبلیغ رویکرد تهاجمی داشته باشید نه تدافعی؛ یعنی فعال باشید نه منفعل؛ زمین را شما طراحی کنید؛ نه اینکه در باتلاق شبهات بیحد و مرز دستگاه شیطان بیفتید و یکی پس از دیگری اسیر شبهات بشوید و از رسالت اصلی خود که تعالی عقول مردم است غافل شوید. به طور مثال یعنی ما به غرب هجوم ببریم که چرا انسان را که افق پیشرویش متعالیشدن و الهیشدن بود را با تقویت جنبه حیوانیاش به انسان دانی امروزی تنزل دادید؟ یا اینکه چرا زن را به ابزاری برای لذتجویی مرد تبدیل کردید و او را جنس درجه دوم معرفی کردید؟ و مثالهای دیگری که خودشان فرمودند.
اشاره کردند به لزوم شناخت عقبه و جهتگیریهای تریبوندارها و لحاظ آن در تحلیلها و کنشها و عدم اکتفا به صرف سخن اشخاص. این همان دید کلانی است که بسیار مهم است و لازمه حرکتهای مثبت و تحلیلهای واقعی است که اگر چنین نباشد، در دام جزئینگریها و سطحیاندیشیها میافتیم و محکوم به انحراف از مسیر حق هستیم.
نیز خوب است بدانیم تبلیغ باعث کارآمدی و واقعیتر شدن علوم میشود و آنها را از حالت ثبوتی و انتزاعی خارج میکند و به عالم اثبات و میدان سوق میدهد. اصل دیگری که نام بردند، مجاهدت بود که در کنار علم و کار، سبب تضمین حرکات ما میشود و دچار فهم غلط از صحنه نمیشویم و علاوه بر آن، مانند یک نیروی محرک باعث ادامه مسیر و استقامت میشود و با این روحیه، خستگی و دلزدگی دیگر راهی به دل مؤمنین نخواهد داشت.
میتوان گفت حضرت آقا اصول تبیین و تبلیغ را بیان کردند که بایستههای تبلیغ و تبیین مؤثر هستند که اگر هرکدام از اینها رعایت نشود، تبلیغی کم اثر خواهیم داشت. عدم رعایت اینها و آیندهنگر نبودن باعث میشود که از تحولات سریع و گسترده جهان جا بمانیم که راهکار آن این است که نیاز فردا را بشناسیم و برای حل و رفع آن کار کنیم و به صرف رفع مشکلات کنونی اکتفا نکنیم.