• یکشنبه 9 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 19 شوال 1445
  • 2024 Apr 28
چهار شنبه 21 تیر 1402
کد مطلب : 197120
+
-

روایت یک روز تهرانگردی همشهری با موضوع حجاب

گوهرشاد در کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران

گزارش
گوهرشاد در کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران

شیخ علی مهدیان- کارشناس فرهنگی

وقتی با راویان و شاهدان راه ‌می‌افتید و در تهران چرخ می‌زنید و در نقاطی که رویدادی اتفاق افتاده می‌ایستید و داستانی را می‌شنوید، دل و قلبتان ساده‌تر همراه می‌شود و برای جهاد تبیین، نه فقط به یک مجموعه دانایی، بلکه به یک قلب سوخته و پردغدغه نیز نیاز است.
پیرمردی عصازنان ما را در کوچه‌ها برد تا گوشه‌ای و سپس گفت: اینجا آن اتفاق را دیدم. مدرسه دخترانه بنا بود افتتاح شود در دوره محمدرضا پهلوی و خانم وزیر آموزش پرورش که بهایی هم بود، بنا بود افتتاح را انجام دهد. سرباز نظمیه دم در مدرسه ایستاده بود. دختری با چادر می‌خواست وارد مدرسه شود برای شرکت در افتتاحیه. سرباز، جلوی او را گرفت و گفت: «یا برداشتن چادر یا برگشتن به منزل» و دختر به منزل برگشت.
دالان توسعه‌ای که دنبال و تعلیم و تربیتی که افتتاح می‌شد به‌سوی تمدن غرب بود و معلوم بود که این‌گونه شرطی داشت آری، یا مخفی و زندانی شو در خانه‌ات یا بی‌پوشش در جامعه حاضر باش. این نظام ارزشی مطلوب برای زن است.
نه‌فقط منزل، بلکه چادر هم معنای سخیفی داشت برای این جماعت. رضاخان ملعون می‌گفت: زنان بدکاره موظفند چادر بپوشند؛ همو که چادر از سر زنان به اجبار برمی‌داشت.
در دانش‌سرا عکس‌های برداشتن حجاب را دیده‌اید شاید؛ برخی رو به دیوار ایستاده‌اند، برخی به هم چسبیده‌اند و زیر کلاه‌ها مخفی کرده‌اند خود را تا جایی که می‌توانند. باید نظام ارزشی این مردم عوض می‌شد به سمت قبله دیگری؛ همان قبله‌ای که او را روی کار آورد و بعدها پسرش را. به قول امام‌خمینی(ره) آنها فهمیده بودند یک ضلع اصلی انقلاب‌ها زنان هستند و باید برای آنها فکری می‌کردند. در طول تاریخ مستکبرین برای زنان، نقشه می‌ریختند تا جلوی انقلابشان را بگیرند. یستحیی نسائهم کار فرعون بود برای جلوگیری از انقلاب مستضعفین؛ غافل از آنکه زن از درون خانه‌اش تا اوج معنا پر می‌کشد و انقلاب موسوی را پیش می‌برد. خانمی از قول مادرش تعریف می‌کرد که در این نقطه 2دختر از ترس نظمیه فرار کردند داخل آب‌انبار و ساعت‌ها خود را محبوس کردند تا طرف برود و بعد بتوانند به خانه‌هایشان برگردند. پیرزنی را تعریف می‌کردند که سرباز به زور چادر از سرش کشید و پاره پاره کرد و پیرزن التماس می‌کرد که بخشی از پارچه را بدهد روی سرش بگذارد. این ویژگی فرهنگ غربی است که راه چاره‌اش از استبداد و اجبار می‌گذرد؛ نه آزادی. یا با زور، چماق و سرنیزه یا با جهالت، غفلت و گمراه کردن آنها تا خودشان تصمیم نگیرند؛ برایشان تصمیم بگیرند. برای تمدن غرب، فرهنگ موضوعیتی ندارد که بخواهند با ملات آزادی آن را بسازند. برایشان فرهنگ ابزار جمع کردن سرمایه است. سرمایه‌داران و سرمایه‌سالاران این فرهنگ را به آن سمتی جهت می‌دهند که خود بیشتر سود ببرند. اصلا فرهنگی که دنیا را نشانه می‌گیرد، نمی‌تواند یک هویت جمعی داشته باشد و باید در خدمت یک عده قلیل درآید. فرهنگ غرب باید به اجبار حقنه شود. دل آدم می‌سوزد برای همه زنان دنیا که چطور مورد ظلم واقع شده‌اند. در کلیسای حضرت مریم رفتیم موزه لباس‌ها. شخصی لباس همه ملیت‌ها را در قالب عروسک‌هایی پوشیده بود؛ لباس‌های ارمنی‌های ایرانی را هم؛ همگی پوشیده بود؛ با الگوهای مطلوب غرب کاملا متفاوت بودند.
لباس‌های مردم ایران را در موزه کاخ گلستان دیدیم. تمدن غرب نه عقیده دینی، اسلامی ما، بلکه هویت ملی ما و همه جوامع را بنا داشتند همانطور کنند که خود می‌پسندند. از خود بپرسیم چرا باید زن و مرد همه از هر قبیله، منطقه و قومیتی همان شوند که فرهنگ غربی طلب می‌کرد؟ چرا باید همه یک‌طور لباس بپوشند؛ آن‌هم آنگونه که این جماعت می‌خواهند. لباس نماد است؛ نماد یک فرهنگ. بنا بود یک فرهنگ چیره شود و غلبه پیدا کند.
اینها را بشنوید خیابان‌ها و کوچه‌های تهران برایتان معنای دیگری پیدا می‌کند؛ معنای مظلومیت و اقتدار یک هویت تاریخی معنوی. زن‌هایی که سال‌ها خود را در خانه‌ها محبوس کرده بودند که مقابل این فرهنگ مهاجم بایستند. پهلوانانی که محافظت می‌کردند از زنان در مقابل نظمیه‌های رضاخانی. مرحوم بافقی از قم تبعید می‌شود؛ چراکه مقابل این حرکت ایستاد و ابوذروار فریاد کشید و مرحوم حاج آقا حسین طباطبایی‌قمی را که از مشهد برای اعتراض حرکت کرد تا مقابل این جریان بایستد را دوره‌اش کردند و محدودش کردند.
زنان در نهضت تنباکو، در مشروطه، در ملی شدن صنعت نفت و در تمام جنبش‌های ایران جلودار بودند و یک ضلع حرکت و انقلاب. باید به دنیا مشغول می‌شدند تا مردان را نیز آلوده به حب دنیا کنند که رأس کل خطیئه است؛ رأس تمدن غرب. از خود بپرسید چرا رضاشاه که محصول مشروطه منحرف شده به دامن غرب بود باید یک بعد از تلاش‌هایش نقشه کشیدن برای زنان باشد؟ زن مظهر هویت و فرهنگ یک جامعه است و معلوم است که کانون حملات فرهنگ مهاجم قرار می‌گیرد.
حاج آقای عبدخدایی داستانی گفت از مادرش و پدرش که جانگداز است. او می‌گوید پدرم به مادرم آزادی داده بود که اگر برایش مشکل است هجرت کند با حاج آقا، طلاق بگیرد و زندگی‌اش را آسوده ادامه دهد. مرد آن دوران زنش را اجبار نمی‌کرد و زن عاشقانه از شهر خود کوچ می‌کند به آن جایی که شوهرش برحسب تکلیف به آنجا هجرت کرده بود.
عبدخدایی می‌گوید یک روز که مادرم و دوستش به حمام زنانه رفته بودند، نظمیه دنبالشان می‌کند که چادر از سرشان بکشد، فرار می‌کنند و سرباز پشت سرشان. در کوچه‌ای می‌آیند وارد خانه‌ای شوند، سرباز به آنها می‌رسد. یکی سرش به چارچوب در می‌خورد و می‌شکند و دیگری پایش به چارچوب در می‌گیرد و زمین می‌خورد. آن‌که زمین می‌خورد، مادر عبدخدایی است. حامله بود. بچه از دنیا می‌رود. مادر هم چند روز بعد به رحمت خدا می‌رود. خباثت این تمدن و این فرهنگ را ببینید؛ فرهنگ و تمدنی که یا با مکر، حیله و غفلت‌افزایی یا با اجبار، تهدید و زور خود را تحمیل می‌کند. هنوز هم با ایران عزیز انقلابی ما همین برخورد را دارند. اصل حجاب نشانه نیست، بهانه است؛ حتی اصل نظام هم بهانه است. آنچه نشانه است قیام و انقلابی است که در جان مردم رخ داده به سمت فرهنگ و دارایی و هویت خودشان. آن را باید کنار بگذارند.
پایان تور تهرانگردی ما به خانم خاتونی منتهی می‌شد؛ دختر جوان ورزشکاری که برای نخستین‌بار مدال آسیایی در دوچرخه‌سواری گرفته بود؛ همان‌که عکس نماز خواندنش در بین مردم دست به‌دست می‌شد و مایه افتخار بود. او می‌گفت بابت نماز خواندنم و حجابم خیلی‌ها مسخره‌ام می‌کردند و مسخره‌ام می‌کنند. تحت فشارم می‌گذارند. راست می‌گفت اینها اینگونه‌اند. اما او می‌گفت: من نماز را نه از سر تکلیف، بلکه از سر عشق می‌خوانم. می‌گفت: هنوز هم بی‌عدالتی در حق ما زنان هست، اما من با صبر و استقامت گام به گام جلو می‌روم و می‌دانم به نتیجه می‌رسم؛ اینگونه نیز به نتیجه رسیده‌ام همواره. صبر و رابطه با خدا، رمز حرکت و موفقیت او بود. این همان هویت انقلابی و سالکانه زن امروز ایران است. او با خیلی از جهالت‌ها باید بجنگد؛ جهالت مدرن و جهالت کهنه تاریخی. این مسیری است که انقلاب ایران برایش باز می‌کند؛ انقلاب اسلامی؛ انقلابی که به تعبیر رهبرانش زنان در صف مقدم آن بوده‌اند.

این خبر را به اشتراک بگذارید