• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
جمعه 9 تیر 1402
کد مطلب : 195897
+
-

میترا رفیع، بازیگری که اخیرا او را در سریال گیلدخت دیدیم

مردم ما باهوش و مهربانند

گفت‌وگو
مردم ما باهوش و مهربانند

پریسانوری-روزنامه‌نگار

در 9سالگی با حضور در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دروازه‌ دنیای هنر و بازیگری به رویش باز شد. میترا رفیع که فعالیت حرفه‌ای‌اش در دنیای بازیگری را سال 1396با فیلم «کلمبوس» شروع کرد، در ماه‌های اخیر با بازی در سریال‌های «بی‌همگان» و «گیلدخت» به چهره آشنایی برای مخاطبان تلویزیون تبدیل شد. با پایان سریال گیلدخت با این بازیگر خوش‌آتیه تلویزیون درباره فعالیت‌ها، دل‌مشغولی‌ها و آینده‌ حرفه‌ای‌اش گفت‌وگو کرده‌ایم. او که بسیار اهل مطالعه و علاقه‌مند به کتاب است، همواره برای ارتقای دانش و توانایی‌‌اش تلاش می‌کند.

در چند ‌ماه گذشته با بازی در 2 سریال‌ برای مخاطبان سیما شناخته شدید. چطور به سینما راه ‌یافته‌اید؟
ماه‌های آبان و آذر سال 1396در نمایش «دوزخ» به نویسندگی ژان پل سارتر و کارگردانی آقای رضا اصغری اجرا داشتم و در کاراکتری که با تمام وجود دوستش داشتم ایفای نقش ‌کردم. شبی آقای فرهاد اصلانی به تماشای تئاترمان آمد و در پایان پس از گپ و گفتی که از سر لطف با گروه داشت از من پرسید که آیا به حضور جلوی دوربین علاقه دارم یا خیر؟ من هم گفتم بله، تجربه بازی جلوی دوربین برایم مهم و خواستنی است. چند روز بعد آقای اصغری با من تماس گرفت و گفت آقای اصلانی شما را برای بازی در فیلم سینمایی کلمبوس معرفی کرده است. در جلسات دورخوانی و تست گریم حاضر شدم و با بستن قرارداد، حضورم در نقش «مریم» قطعی شد. بعد از این فیلم سینمایی برای بازی در سریال «از سرنوشت» به کارگردانی آقای خردمندان و سریال «گیلدخت» به کارگردانی آقای اسماعیلی انتخاب شدم و پس از پایان فیلمبرداری «گیلدخت» در سریال «بی‌همگان» ایفای نقش کردم، اما خواست خدا این بود که «بی‌همگان» زودتر از «گیلدخت» روی آنتن برود.
از آنجا که تجربه کارگردانی را هم دارید، بازیگری را ترجیح می‌دهید یا کارگردانی را؟
با اینکه در سال‌های قبل تجربه کارگردانی برای جشنواره دانشگاهی و تولید اثر در تلویزیون را دارم، اما می‌توانم بگویم دغدغه فعلی‌ام کارگردانی نیست. البته به‌طور قطع حضورم را در آینده به‌عنوان کارگردان منکر نمی‌شوم، ولی در حال حاضر نگاهم معطوف به بازیگری است.
شما که تجربه بازی در تئاتر، سینما و تلویزیون را دارید، کدام را بیشتر می‌پسندید؟
برای من بستر داستانی، جذاب و نقشی که می‌خواهم بازی کنم مهم است؛ یعنی اگر داستان شنیدنی باشد، فرم و محتوا جذاب و در ارتباط با هم باشند و در عین حال نقشی که بر عهده‌ام گذاشته می‌شود در روند داستان تأثیرگذار باشد تا حدود زیادی برایم کافی است و اینکه در چه مدیومی خلق می‌شود در درجه دوم اهمیت قرار دارد. در کل، بازیگری سینما، تئاتر و تلویزیون را جدا از هم نمی‌بینم. همیشه می‌گویم اثر خوب، خوب است هر کجا که باشد و اثر بی‌کیفیت ارزشی ندارد؛ حتی اگر در گسترده‌ترین رسانه‌ها ارائه شود.
پیشنهاد بازی در نقش منفی را هم می‌پذیرید؟
به‌عنوان بازیگر هر نقشی که مرا دچار چالش کشف جهانی تازه کند برایم دلپذیر و قابل پرداخت است. هر چند حالت صورت و فیزیک بازیگر بر پیشنهاد نقش تأثیر زیادی می‌گذارد، اما نمی‌توان جادوی گریم و سینما را نادیده گرفت. به‌ گفته بعضی همکارانم حضور در نقش‌های منفی و ضد‌قهرمان، گاهی ریسک محسوب می‌شود، آن هم پس از ارائه چند نقش مثبت که قلب مخاطب به ‌عنوان قهرمان داستان با تو تپیده است، اما باز هم می‌گویم برای من تعیین‌کننده اصلی نوع روایت اثر و تأثیرگذاری نقشم بر حوادث دراماتیک آن روایت است.
بخشی از گفت‌وگوی ما درباره حال خوب است. شما برای رسیدن به حال خوب چه راهکارهایی به‌کار می‌گیرید؟
برای حال خوب خودم و دیگرانی که می‌توانم در دنیای آنها سهمی هر چند کوچک داشته باشم تلاش می‌کنم، اما به ‌نظر من 2 نوع حال بد وجود دارد. گاهی ریشه حال بدمان قابل شناسایی است و از دلیلش آگاهیم، گاهی هم بی‌دلیل حال بدی داریم و اصطلاحاً دلمان گرفته. وقتی دلیل حال ناخوشم را بدانم عوامل را بررسی می‌کنم و اگر بتوانم، تغییرشان می‌دهم و اگر نتوانم کاری کنم، دلایل یا افراد دخیل در حال بدم را به خدا و طبیعت می‌سپارم و آستانه شکیبایی‌ام را بالا می‌برم، اما اگر بی‌دلیل حال خوبی نداشته باشم و دلم بگیرد، راهکارهای مختلفی دارم؛ گاهی به مادرم می‌گویم مرا در آغوش بگیرد (روح تمام مادران و پدران آسمانی شاد) یا به پدرم فکر و برای آرامش روحش دعا می‌‌کنم. گاهی خانه را گردگیری می‌کنم و به‌اصطلاح «دخترخوبی» می‌شوم، گاهی عود می‌سوزانم، پنجره‌ها را باز و موسیقی گوش می‌کنم. گاهی با خواهرانم گپ می‌زنم یا به دیدار دوستانم می‌روم.
در اوقات فراغت چه کارهایی انجام می‌دهید؟
اوقات فراغتم صرف نقاشی، دیدن فیلم، کتابخوانی و نوشتن می‌شود. نوشته‌هایم گاهی اثر کوتاه داستانی است و گاهی شعر و گاهی یادداشت‌های روزانه.
آخرین کتابی که مطالعه کردید، چه نام دارد؟
کتاب «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» اثر عطیه عطارزاده را تمام کرده‌ام که داستان زندگی دختری است که در کودکی بر اثر برخورد با گیاهی سمی نابینا شده و حالا جهان پیرامونش را از طریق بوها و صداها تجربه می‌کند.
 نخستین بار بعد از پخش کدام فیلم یا سریال مردم شما را شناختند؟
هنگام پخش سریال «از سرنوشت» که در آن نقش «مه‌لقا» را ایفا می‌کردم. (مه‌لقا نقشی کوتاه اما به ‌شدت تأثیرگذار در روند قصه بود.) یادم است در سفری به اصفهان یک شب در رستوران دختر نوجوانی به سمتم آمد و پرسید «شما مه‌لقا هستید؟» وقتی تأیید کردم آن دختر و مادر و مادربزرگش شادی کردند و به من مهر فراوان داشتند. این شناختن‌ها با پخش سریال «بی‌همگان» بیشتر شد و «الناز» صدایم زدند و بعد از پخش «گیلدخت» مهربانی مردم صدچندان شد و با لطف و توجه‌شان گاهی من را به نام خودم و گاهی به نام «گلنار» یا «گیلدخت» صدا می‌زنند.
با سریال بی‌همگان شناخته شدید و بعد نقش یک قهرمان زن را در سریال گیلدخت ایفا کردید، حالا آیا به زعم خودتان سلبریتی محسوب می‌شوید؟
سلبریتی در لغت به‌معنای شناخته شده است، Celebrity یعنی فردی که در جامعه‌ای مشخص، نامدار و مشهور است. حالا این شهرت می‌تواند میان جمعیت یک شهر باشد یا یک کشور یا در کل جهان، در فارسی اما به‌خاطر حواشی زیادی که برای این واژه ایجاد کرده‌اند معنی اصلی آن فراموش شده است. به هر حال سریال‌ها یا فیلم‌هایی که با استقبال مخاطب مواجه می‌شوند برای عواملشان شهرت به همراه دارند؛ اگر گیلدخت و بی‌همگان توسط مردم دیده و دوست داشته شده‌اند پس در نتیجه نام و صورت ما هم شناخته شده است.
چقدر انتقادپذیر هستید؟
‎در زندگی عادی‌ تنظیمات ذهنم به‌گونه‌ای است که نظر دیگران را می‌شنوم، اما مسیرم را براساس جهان‌بینی، مرزهای اخلاقی، اهداف و عواطف شخصی‌ام پیش می‌برم، ولی نسبت به محبت، تشویق و توجه مخاطب همیشه شنوا و سپاسگزارم و اگر نتوانم به تک‌تک پیام‌ها و ابراز محبت‌ها پاسخ بدهم غمگین می‌شوم.
چه توصیه‌ای به دختران جوان علاقه‌مند به حرفه بازیگری دارید؟
‎اساساً ورود من به دنیای هنرهای نمایشی از طریق تئاتر رخ داد و حتی روی صحنه تئاتر برای نخستین حضورم جلوی دوربین انتخاب شدم، تحصیلاتم نیز در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته بازیگری است. این مسیری است که من با کمک خانواده، استادان و دوستانم سپری کرده‌ام و اگر بخواهم راهی جز تمرین، مطالعه و تلاش کردن را معرفی کنم باورپذیر نخواهد بود. راه‌های زیادی برای ورود به هر کاری وجود دارد و هر کسی می‌تواند راهی را که خودش گذرانده، توصیه کند. بازیگران بسیاری هم هستند که تجربی کار کرده‌اند و درخشان و موفق بوده‌اند. در کل بازیگری شغلی است مانند بقیه‌ مشاغل با این تفاوت که شیرینی‌های کوچک و نتایج دلپذیرِ اندکش را همه از هر طریق می‌بینند، اما رنج‌های بزرگ و سختی‌های طاقت‌فرسا و بی‌شمارش فقط برای صاحبان این حرفه است و از دیده‌ها پنهان می‌ماند. به هر حال من عاشق حرفه‌ام هستم و همواره برای ارتقای دانش و توانایی‌ام تلاش می‌کنم.
چه آرزویی دارید؟
هرگز آرزوی شخصی و کاری در دل نداشته‌ام و مهم‌ترین آرزوهایم جمعی هستند؛ کره زمینی سالم، صلح ابدی، جنگل‌های انبوه، دریاهایی پاک، مردمی شاد، هموطنانی آرام، مدیریت تمام جوامع به واسطه‌ مدیران شایسته و باکفایت آرزوهای من هستند.
و حرف آخر؟
از شما، دقت نظر و محبت‌تان سپاسگزارم. به امید آرامش و شادی برای مردم سرزمینم ایران.

همه نقش‌هایم عزیزند


وقتی از میترا رفیع درباره ایفای نقش‌ در فیلم سینمایی «کلمبوس» و سریال‌های تلویزیونی «از سرنوشت»، «بی‌همگان» و «گیلدخت» و علاقه‌اش به یکی از کاراکترهایی که خلق کرده می‌پرسیم، اینطور پاسخ می‌دهد: ‌درباره علاقه خاص به نقشی خاص نمی‌توانم نظر بدهم چرا که هر محصول هنری، خواه یک نقش سخت و طولانی در پروژه‌ای پر و پیمان باشد، یا یک نقاشی در دیوار خانه‌مان در لحظه‌هایی که برایم ارزشمند بوده‌، خلق شده‌اند و آن لحظه خلق درست لحظه‌ای است که به‌عنوان یک انسان از مختصات واقعی و جهان واقعی خارج می‌شوی و در بستر حیاتی دیگر دست به خلق چیز دیگری می‌زنی که تا آن لحظه وجود نداشته است؛ از این‌رو همه آثار برایم عزیز هستند؛ فقط زحماتی که برای به‌وجود آمدنشان کشیده شده برایم متفاوت است و برای شکل گرفتن یک نقش و اصطلاحا طراحی یک کاراکتر دلنشین برای مخاطب تمهیدات و پیش‌نیازهای زیادی وجود دارد.

جوایز: جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره تئاتر تک‌نفره نیاوران (سال 1385)، بهترین بازیگر زن از جشنواره تئاتر دانشگاهی (سال 1391)، جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره کانون‌ها (سال 1385)، بهترین بازیگر زن از جشنواره مونولوگ دانشگاه‌های هنر (سال 1392)، جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره مونولوگ دانشگاه‌های هنر (1392)

سابقه بازی در فیلم سینمایی کلمبوس، مجموعه‌های «از سرنوشت»، «بی همگان» و «گیلدخت»

متولد : آذرماه سال  1373 در تهران
تحصیلات: کارشناسی ارشد بازیگری از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه سراسری هنر تهران
ویژگی: بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و کارگردان تئاتر‌های«یه جوری مثل ...» و «از این تاریکی».





 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :