صدای کودکان کار شنیده شد
بازتاب یک گزارش که در همشهری منتشر شد
رابعه تیموری؛ روزنامهنگار
روزی که برای نخستینبار نهاله و دوستانش را در بوستان دشتستان دیدیم، تصور نمیکردیم این دیدار اتفاقی به چنین اتفاقات خوشحالکنندهای منتهی شود. آن روز نهاله، مصطفی و همکلاسیهایشان روی سبزههای داغ و آفتابخورده بوستان دشتستان حلقه زده بودند و چشم و گوششان به خانم معلم بود که درس ریاضی کلاس اول دبستان را تدریس میکرد. از تخته سیاه و میز و نیمکت خبری نبود و بچهها مطالبی را که خانم معلم توضیح میداد در پارههای کاغذی که روی زانوهای تکیده خود گذاشته بودند، تند و بادقت مینوشتند. آنها مدرسهای نداشتند که کلاسهای درس و حیاطی دلباز داشته باشد، اما با پیگیریهای خانم معلم، شهرداری منطقه20 اتاقک نگهبانی 12متری انتهای بوستان را در اختیار آنها گذاشته بود تا بهعنوان کلاس درس استفاده کنند. بچهها به همین کلاس درس هم که تنها تجهیزات و امکانات آن موکتی رنگورورفته و چهاردیواری گچی بود، قناعت داشتند، ولی در آن گرمای تابستان باید حسابی به کف و دیوارهای کلاس آب میپاشیدند تا کمی از هرم و داغی آن کم شود و پس از آنکه ساعتی زیر درختان بوستان به انتظار خشکشدن کف کلاس مینشستند، میتوانستند در آنجا درس بخوانند. بچهها با کمک خانم معلمشان در و دیوار اتاقک خود را نقاشی کرده بودند و از دلگیری آن کم شده بود، ولی این اتاقک 12متری تا تبدیل شدن به کلاس درس خیلی فاصله داشت. در این مدرسه متفاوت، شور و شوق خانم معلم و شاگردانش برای تحصیل و درس و مشق برای ما جالب و قابل توجه بود و تصمیم گرفتیم از آنها گزارشی تهیه کنیم. در آن گزارش که در فروردین1402 منتشر شد از مهربانیهای سمیرا نجفی گفتیم که برای درس خواندن این بچهها راههای بسیاری را طی کرده است. نجفی با وجود آنکه از زندگی شخصی روبهراه و بیدغدغهای برخوردار نبود، تعدادی از کودکان کار جنوب تهران را با اصرار و دلسوزیهای مادرانه به تحصیل تشویق کرده و با آبرو گرو گذاشتن نزد کسبه و صاحبان تولیدیهای محل، برای تعداد زیادی از کودکان زبالهگرد، مشاغلی آسودهتر و پاکیزهتر فراهم کرده بود. از خوشحالی بچهها برای باسواد شدن گفتیم و از مهربانی ساکنان اطراف بوستان دشتستان که گاهی با استکانی چای یا نیمچاشتی سبک از این مردان و زنان کوچک میزبانی میکردند. وقتی این گزارش را منتشر کردیم، نمیتوانستیم پیشبینی کنیم که چه اتفاقات زیبایی برای شاگردان زحمتکش خانم معلم رقم میخورد، ولی وقتی با دعوت خانم معلم دوباره به این بوستان سر زدیم، از دیدن حال خوش بچهها خوشحال و متعجب شدیم. پس از انتشار گزارش تعداد زیادی از دانشجویان، معلمان و افراد علاقهمند برای آموزش و حرفهآموزی بچهها به کمک سمیرا نجفی آمدهاند و از کمکهای نقدی انسانهای مهربان، یک کلاس درس دیگر برای بچهها ساخته شده است.
هر دو کلاس به میز و نیمکتهای نونوار، تختهسیاه، کولر و بخاری مجهز شده و در و دیوار آنها با نقاشیهای شاد و رنگارنگ تزئین شدهاند. تعداد شاگردان خانم معلم چندبرابر شده و تعداد زیادی از آنها با پیگیریهای او در مدارس دولتی درس میخوانند. انسانهای نیکوکاری که به کمک نجفی و شاگردانش آمدهاند برای بچهها کتابهای درسی، لوازمالتحریر و لباس فرم مدرسه هم تهیه کردهاند و گاهی با خرید مقداری از مایحتاج خانوادههای آنها، فرصتی را بهوجود میآورند که بچهها یکی، دو روز فارغ از غم نان خانوادههایشان به درس و مشق خود بپردازند و سر کار نروند.