شجاعت توافق و مدارا
اسماعیل امینی/ شاعر و استاد دانشگاه:
یکی از ارکان نگاه عوامانه به موضوعات اجتماعی، این است که هرکس که سازشناپذیر باشد و با هیچکس و هیچچیز کنار نیاید، شجاعتر از کسیاست که اهل گفتوگو و مدارا و توافق است. روی دیگرِ این داوری نادرست این است که هر کس که اهل مدارا و گفتوگوست، لابد تسلیم رقیب و دشمن شده و سستاعتقاد است.
در نگاه عوامانه، تحولات سیاسی مانند فیلمهای سینمایی حادثهایاست؛ هر جا که تعقیب و گریز و تیراندازی داشته باشد، جالب است و تماشاگران برایش کف میزنند و هر جا که آرام و بیحادثه باشد، تماشاگران ناراضیاند؛ پس باید مدام خبرهای پرشور و جالب و جنجالی بیاید تا مواد لازم برای گرمشدن سرها و چانهها در محافل دورهمی کارمندی و خانوادگی مهیا شود. در اینگونه محافل، هر کس که خبری داغتر و عجیبتر داشته باشد، بیشتر مورد توجه دیگران است.
این شیوه جلب توجه البته از قدیم، رایج بوده است؛ مثلا اینیکی از مار 10متری حرف میزد و آنیکی میگفت: اینکه چیزی نیست؛ من اژدهای هفتسر دیدهام! و تا دلتان بخواهد حرفهای حیرتانگیز و نامعقول از پهلوانانی که با یک ضربه، صخرهای را به سنگریزه بدل میکردند و دیوهایی که تنوره میکشیدند و آتش دهانشان دریا را خشک میکرد؛ یک چیزی مثل همین سرگرمی سادهلوحانه رکوردهای گینس که صورت قدیمش میشود عجایبالبلدان و عجایبالمخلوقات و... خلاصه هر چیزی که گریزگاهی باشد از واقعیت و عقلانیت و روال طبیعی و معمول هستی.
کسی که از واقعیت میگریزد، هرقدر هم که ستیزهگر باشد و پرخاش کند و فریاد بزند، ترسوست. کسی که نمیخواهد و نمیتواند حرف دیگران را بشنود و مدام حرفهای خود را فریاد میزند، شجاع نیست و حتی اعتقادات قوی هم ندارد؛ زیرا کسی که اعتقادات محکم داشته باشد، از شنیدن حرف دیگران هراسی ندارد. کسی میتواند اهل گفتوگو و مدارا باشد که از استحکام مبانی فکری و منطقی خود اطمینان دارد؛ پس نیازی نمیبیند که از راه پرخاشگری و عصبانیت و خشم، ابراز وجود کند و اطراف پندارهای خود حصار بکشد.
سازشپذیری و سازشناپذیری، ارزش ذاتی ندارد؛ آنچه ارزشمند است، مبانی اعتقادی و فکری و بنیانهای مبتنی بر دانایی و منطق و خردمندیاست. مسلم است که فریاد و جنجال، بیش از گفتوگو و استدلال، نظرها را به خود جلب میکند اما این به معنای آن نیست که همهجا فریاد و جنجال، ارزشمندتر از آرامش، گفتوگو و سکوت است؛ بهویژه که بسیاری از مواقع، فریادها و غوغاها، نه برای احقاق حق و اعتراض به ظلم است بلکه ابزارِ جلب توجه و برانگیختن غوغاییان است تا در گردوغبار شور و هیجان، صدا به صدا نرسد و جایی برای تأمل و تعقل و ژرفنگری باقی نماند.
شجاعت، با بیپروایی نسبتی ندارد. شجاع کسی است که برای دفاع از مبانی اعتقادی و ارزشهای بنیادین، از پسند شخصی خود، رویگردانی کند؛ یعنی از «خود» بگذرد؛ گاهی برای ایستادن و جنگیدن و فداشدن و گاهی برای گفتوگو و تعامل و توافق و باز هم فداشدن.