حتماً تا به حال کنایه «در تهران پول زیر دست و پا ریخته است» را شنیدهاید؟ در دل این کنایه داستانی هست شنیدنی. داستان رسول سوزن سنجاقی؛ روستازادهای که در تهران صاحب همه چیز میشود و چون کار و بارش رونق میگیرد کاغذی به روستایشان میفرستد و در بالای نامه قید میکند که در تهران پول زیر دست و پا ریخته فقط کسی نیست که جمع کند. طولی نمیکشد که هم ولایتیهایش راهی تهران میشوند. تا اینکه روزی یکی از آنها با عصبانیت پیش رسول میآید و میگوید: «پول که در تهران نریخته بود هیچ. با دروغ تو سرمایه مختصری را هم که با خود آورده بودم به باد دادم.»
رسول هم در دفاع از خود میگوید: «موقعی که راهی تهران شدم حتی کرایه راه نداشتم و پیاده روانه این شهر شدم اما حالا صاحب همه چیز هستم.» پس دوستش را با خود در کوچهپسکوچهها میگرداند و به هرچه از کفش کهنه و گیوه کهنه تا کاغذ و مقوا و حلبی پاره و امثال آن برخورد میکند میگوید: «اینها همه پولهایی است که زیر دست و پا ریخته و کسی نیست جمعشان کند. در حالی که تو خیال کردی در تهران اسکناس و سکه ضرب کرده و زیر دست و پا ریختهاند.»
سه شنبه 22 خرداد 1397
کد مطلب :
19527
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/QA09
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved