میبوسم آستانه قصرِ جلالِ تو
برای شاه نجف که زیارتش حتی از دور هم صفا دارد
حمیدرضا محمدی
اَصبَحتُ زائراً لَک یا شحنهالنجف
بهر نثار مرقد تو نقد جان به کف
نورالدین عبدالرحمن جامی
شاه است و پادشاهی میکند؛ از بدایت خلقت. از همان روز اولی که آدم خلق شد. از همان زمان که از شکاف خانه خدا بهدرآمد اما در مسجد کوفه پایان پیدا نکرد، ادامه یافت تا به امروز تا اکنون و تا فردا و فرداها. از بس که عظمت او موسع و مفصل است. زیرا که قدیم است، نه حدوث؛ از ابتدای تاریخ بوده است و تا انتهای آن هم برپا و برجا خواهد بود و خواهد ماند.
اصلاً تا وقتی خدا، خدایی میکند او پادشاه جهان است. تنها سلطانی است که در همه این 1404سال که از رفتن جسمانیاش و نه روحانی و معنویاش میگذرد، خدشهای ، لطمهای و ضربهای به آن جایگاه و پایگاه رفیع و منیعاش وارد نشده و هنوز و همچنان بر دلهای همه جهان سلطانی میکند؛ چه، «علی علیهالسّلام» شاه نجف که نه، شاه جهان است؛ بزرگمرد تمام تاریخ و نقطه اتکای همه خلق که شیعه و سنی و یهود و نصارا هم ندارد. حتی کافر هم نمیشناسند.
او که درِ خیبر را برافکند و تیغ ذوالفقارش، لرزه بر اندام هر نامردی میانداخت. همو که هر شب، بر سرِ کودکان یتیم، دست محبت پدرانه میکشید و در رکوع نماز، نگین انگشتری خود را به مسکین هبه کرد. آن ابرمردی که به قول علی شریعتی – که امروز، چهلوششمین سالیاد اوست _ «ربالنوع انواع گوناگون عظمتها، قداستها، زیباییها و احساسهای مطلق است. از آن گونه مطلقهایی که بشر همواره دغدغه دیدن و پرستیدنش را داشته و هرگز نبوده، و معتقد شده که ممکن نیست در کالبد یک انسان تحقق پیدا کند و ناچار، میساخته است.»
و حال، چه خوب و خوش و خجسته است که روزهای یکشنبه هر هفته که روز زیارتی مخصوص آن به قول شهریار، «شهسوار» است، خادمان آستان مقدّس علوی، به نیابت از همه جاماندگان، به تربتش سر تعظیم فرود میآورند و زیارت میکنند تا استغاثهای کنند به درگاه شاه نجف، حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسّلام). یکشنبههای با مولا را از دست ندهید که حتی از همین دور هم میشود دل را به ایوان نجف برد که صفایش را هیچجای این کره خاکی که هیچ، هیچ جای این کائنات ندارد.