• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
سه شنبه 16 خرداد 1402
کد مطلب : 193676
+
-

مطالبه و نقد کنیم یا امیدآفرینی؟

علی مهدیان- کارشناس فرهنگی

سخنان رهبری حکیم درباره قدرت «ایمان‌و‌امید» برای تقابل با همه ابزارهای سخت رسانه‌ای و نظامی و امنیتی دنیای معاصر را شنیدیم‌؛ ایمان به خدا، به هدف، به راه و به مردم و نقش آن در ایجاد امید‌. سؤال این است که خب، هر کسی ممکن است بگوید من نقد افراد و نهادها و روال‌ها می‌کنم، این ایمان‌ها و امیدها را هم دارم‌. این سخنان چه ویرایشی به نقد و مطالبه‌کردن‌ها و هشدار‌دادن‌های من خواهد زد؟ از سوی دیگر آیا این سخنان یعنی هیچ نقد‌کردنی و آفت‌سنجی و هشدار‌دادنی انجام نگیرد؟
* * * *
واقعیت آن است که آنان که چرخ‌دنده‌های این سخنان را درگیر با چرخ کنش‌ها و مطالبات و گفتمان خود نمی‌بینند و آنان که هر نقدی و هشداری را به‌دلیل ایجاد نا‌امیدی مردود می‌دانند، هر دو دارای یک خطای مهم نگرشی و بینشی هستند‌.
آن خطا چیست؟
اینکه ما تفاوت «امیدهای متداول» و معمول را با «امیدهای ایمانی» نمی‌دانیم‌.
امیدهای معمول و متداولی که همه مردم در دنیا دارند، چگونه است؟ اینگونه است که اگر مقدمات یک نتیجه‌ای را مهیا ببینند، براساس قواعدی که می‌شناسند، امید دارند که به نتیجه برسند‌. مثلا اگر شما یک دانه گیاه را بکارید، آب و خاک و هوا و همه امور هم مناسب باشد و راه باغبانی و مراقبت از آن گیاه را بلد باشید، امید دارید که آن دانه سبز شود‌. هر‌چه مقدمات بیشتری فراهم باشند، امید شما هم بیشتر می‌شود و هر‌چه این مقدمات کمتر باشد، امید شما هم کمتر می‌شود‌. امید غیر از میل و رغبت به حصول نتیجه است‌. اگر تمایل به نتیجه‌گیری باشد و امید نباشد، آدم‌ها احساس یأس و افسردگی می‌کنند و یأس و افسردگی عامل اصلی سکون و بی‌عملی خواهد بود‌.
آیا امیدهای ایمانی شکل دیگری دارد؟ مثلا امیدهای ناشی از ایمان قواعد نتیجه‌گیری را به رسمیت نمی‌شناسد؟ یا مثلا علت‌ها و مقدمات نتیجه‌گیری را کنار می‌زند؟ نه، هیچ‌یک از اینها نیست‌. پس چیست؟
بگذارید در قالب مثالی توضیح دهیم:
قواعد پزشکی درباره بدن انسان را درنظر بگیرید‌. یک پزشک می‌تواند رفتارهای انسان را براساس این قواعد توضیح دهد که مثلا مغز چه می‌کند، اعصاب چه می‌کنند و سپس عضلات بدن مثلا چه کار می‌کنند تا یک رفتار انجام شود‌.
حالا سؤال این است که آیا قواعد روان‌شناسانه یا قواعد مربوط به فهم‌ یا اراده انسان این قواعد را نفی می‌کند؟ خیر‌.
آیا این قواعد در کنار آن قواعد مطرح است؟ باز هم خیر‌. اراده ‌یا علم اساسا امور مادی نیستند که قابل مشاهده باشند و در کنار امور مربوط به جسم و ظاهر ما مطرح شوند‌.
پس چه نسبتی بین این دو نوع قاعده وجود دارد؟ می‌گوییم یکی حاکم بر دیگری است‌.
مثلا معتادی که او را به‌زور ترک داده‌اند با اینکه سموم اعتیاد از بدنش خارج شده، اما چون خودش عزم و اراده ترک‌کردن ندارد، وضعیتش بدتر است از معتادی که هنوز ترک نکرده است و سموم در بدنش هستند اما عزم و اراده جدی کرده‌‌ که ترک کند‌.
بگذارید مثالی قرآنی را مرور کنیم‌. این آیه را شنیده‌اید:
«من یتق‌الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.»
در این آیه بین تقوای الهی و رزق و روزی رابطه‌ای روشن وجود دارد‌. اگر تقوا زیاد شود، روزی هم زیاد می‌شود‌. ولو شما نتوانید حساب کنید که این روزی از کجا و چگونه به‌دست شما می‌رسد‌.
در اینجا قاعده‌ای وجود دارد که حاکم بر قواعد عادی رزق و روزی است که ما می‌شناسیم و با چشم ظاهری محاسبه می‌کنیم‌.
حالا برگردیم به سؤال‌مان:
امیدهای ایمانی چه تفاوتی با امیدهای متداول و معمول ما دارد؟
پاسخ آن است که امیدهای ایمانی علل و عوامل و قواعدی را ملاحظه می‌کند که حاکم بر علل و عوامل و قواعد ظاهری است که همه می‌بینیم‌.
ممکن است بگویید خب، این چه اثری دارد؟
اثرش این است که امور ظاهری برای کسانی که توجه به آن قواعد برتر و حاکم دارند، به‌گونه دیگری محاسبه می‌شود و نظام محاسبات آدم‌ها بر این اساس تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد‌.
مثلا این قاعده کلیدی را توجه کنید:
«ادعونی استجب لکم»
اگر دعا کنید، اجابت می‌شوید‌.
الان برخلاف امیدهای متداول که در آن بین میل ما و نتیجه‌گیری ما رابطه‌ای نیست، طبق این قاعده بین میل ما و نتیجه‌گیری ما رابطه روشنی وجود دارد‌. یعنی اگر شما از خدای متعال درخواست کنید به شرط آنکه این درخواست واقعی باشد (به تعبیر قرآن اجیب دعوه الداع اذا دعان) یعنی براساسش عمل کنید و همه توان و قدرت خود در عمل و درنظر و اندیشه پای کار بیاورید و از خدا بخواهید، حتما نتیجه خواهید گرفت‌؛ یعنی اراده الهی وارد عمل می‌شود و فرج حاصل می‌شود‌. این فرج بعد از آن است که تمام توان خود را به‌کار گرفتید و از خود و توان خود مأیوس شدید‌.
حالا براساس این قاعده مهم و کلیدی توجه کنید:  وقتی شما حین تلاش خود، دچار تهدید‌ها و بلاهایی می‌شوید که روی آنها حساب نکرده بودید، به جای آنکه مأیوس شوید، اتفاقا امیدوار می‌شوید، چرا؟ چون این فشارها باعث خواهد شد شما زودتر به وضعیت اضطرار و پر شدن پیمانه برسید‌. همین‌طور وقتی که کاستی‌های شما که نه از سر تنبلی و کاستی بلکه از سر نقص و قصور شما شکل گرفته است، به‌طور کلی در نظرتان می‌آید این امر شما را دچار یأس نخواهد کرد بلکه همین کاستی‌ها را هم که برای رفعش تلاش کرده‌اید و می‌کنید ولی برطرف نشده، وقتی در محضر الهی قرار می‌دهید، برای شما ایجاد امید می‌کند‌. با این توضیح برای انسانی که همه تلاش خود را می‌کند(نمی‌گوییم لزوما هر کاری می‌کند درست است بلکه همه توان فکری و عملی خود را به‌کار کشیده) یک امید ناشی از ایمان، یک امید عمیق و عریق در جانش ریشه می‌دواند‌. نگاه‌های ظاهری زود ناامید می‌شوند ولی او به‌دلیل ایمان‌هایی که دارد، اتفاقا امیدش بیشتر می‌شود‌. شهید حاج‌قاسم سلیمانی می‌گفت فرصتی که در دل تهدیدها هست در خود فرصت‌ها نیست‌. آن نگاه عمیق آن فرصت‌های پشت سر تهدیدهای ظاهری را فرصت‌تر می‌داند و می‌گوید شرطش آن است که نترسیم و نترسید و نترسانید‌.
با خود فکر کنید که امام و یارانش چگونه با اینکه هیچ دارایی و ابزار قدرتی نداشتند، امید به نتیجه‌گیری داشتند؟ این چه جنس امیدی است؟ امام بارها از ابتدای قیامش تصریح می‌کند که این مسیر که من می‌روم، سرشار از امید است و اساسا درش شکست معنا ندارد‌.
خب، اگر موفق شده باشیم تفاوت امیدهای معمولی و متداول را با امیدهای ایمانی بگوییم، یک نکته بسیار مهم را باید مورد توجه قرار دهیم و آن اینکه وقتی مشکلات و فشارها و سختی‌ها به یک فرد یا یک امت حمله‌ور می‌شود، دقیقا همان زمان بهترین فرصت است که آن جامعه، امید حقیقی را که امید ایمانی است، بشناسد و تجربه کند‌. دوران فهم و پیاده‌کردن و نشان‌دادن «امید ایمانی» است‌‌، بنابراین نقش همه نخبگان اجتماعی برای ‌تبیین آن در این جهت بسیار کلیدی و حیاتی است‌. حالا با این نگاه یک‌بار خارج از این و آن به کل مردم ایران نگاه کنیم:  مردم ایران تا‌کنون مسیری را که طی کرده‌اند، در نقطه‌ای که یک مشکل برای آنها پیدا شده، چه پیش از انقلاب چه زمان جنگ و چه دوران تحریم و غیره، چشم ظاهربین احتمال پیروزی نمی‌داده و امیدهای متداول کارایی نداشته‌. اما نگاهی به سخنان امام و آنان که امیدهای ایمانی داشته‌اند، به‌گونه‌ای دیگر می‌دیده‌اند و تحلیل می‌کردند و تحلیل آنها نیز صادق و درست بوده است‌.  این موفقیت‌ها می‌تواند خودش به ایجاد ایمان بیشتر کمک کند و این ایمان بیشتر، باعث امید بیشتر و افزون‌تر خواهد شد‌. این مردم همان مردمند با ایمان و عقیده‌ای جدی‌تر؛ چه باید کرد؟ باید نخبگان و خواص این مردم بود‌؛ نخبه‌ای که امروز نخبه این مردم باشد و اهل همین هویت مردمی باشد در به چشم آوردن این امید ایمانی نقش‌آفرینی خواهد کرد‌. آری.  زیر سایه این امید ایمانی عمیق حل و فصل مشکلات فکری و اجرایی و کاستی‌های مختلف این مردم ساده‌تر خواهد بود‌. خصوصا اگر توجه کنیم که همه مشکلات این کشور بنا‌ست به ‌دست اراده عمومی همین مردم حل و فصل شود‌.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید