3 دهه تنشزایی طالبان
با وجود رویکردهای مسالمتجویانه ایران در قبال کشورهای منطقه در دهههای اخیر و بهخصوص افغانستان امارت اسلامی به سرکردگی طالبان همچنان به تنشزایی در روابط دوجانبه ادامه میدهد
گروه سیاسی
مناقشه اخیر ایران و طالبان بر سر حقابه هیرمند که سابقهای دیرینه دارد، بار دیگر پیچیدگیهای مناسبات ایران و حاکمان خودخوانده کابل را بر سر زبانها انداخته است؛ مناسباتی که در دهههای اخیر با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. این درحالیاست که تهران از زمان قدرت گرفتن دوباره طالبان در افغانستان همواره بر ضرورت شکلگیری دولت فراگیر در این کشور تأکید کرده است.برهمین اساس هم بود که به دنبال مناقشههای اخیر درباره حقابه هیرمند، در روزهای اخیر وزیر امور خارجه ایران طی سخنانی در حرم امامخمینی(ره) بار دیگر ضمن تشریح راهبردهای ایران در مواجهه با چالشهای ساختاری موجود در افغانستان، با بیان اینکه تهران هیأت حاکمه فعلی افغانستان را به رسمیت نمیشناسد، بر لزوم تشکیل دولت فراگیر در افغانستان تأکید کرد و گفت که طالبان بخشی از واقعیت افغانستان است، نه همه آن. ناخرسندی جمهوری اسلامی از عدمشکلگیری دولت فراگیر در افغانستان در شرایطی است که ناظران رویدادهای منطقه معتقدند تحولات سیاسی جاری در این کشور روند مطلوبی ندارد و بیثباتی ساختاری حاکم بر دولت این کشور، بهعنوان تهدیدی برای صلح و ثبات منطقه به حساب میآید. در این میان رویکردهای اتخاذ شده از سوی جمهوری اسلامی در قبال تحولات افغانستان، از اولویت «دیپلماسی» بر «تنش» و «مناقشه» حکایت دارد؛ رویکردی که همواره از سوی تهران مدنظر قرار داشته و بررسی مناسبات دوجانبه در دهههای اخیر گواهی بر این مدعاست.
بحرانی به نام طالبان
5مهرماه 1375بود که گروه موسوم به طالبان، پساز چند سال نبرد در مناطق مختلف افغانستان، وارد کابل، پایتخت این کشور شد و قدرت را به دست گرفت. رویکردهای سلفی و تندرویهای مذهبی طالبها، از همان ابتدا زنگ خطری برای صلح و امنیت منطقهای بهحساب میآمد و نگرانیهایی را نیز در تهران به همراه داشت. نقشآفرینی آمریکا در ظهور طالبان از پس تحولات جنگ سرد و اشغال این کشور از سوی ارتش سرخ شوروی و همچنین حمایت دولتهای مرتجع منطقه از حاکمان تازه کابل، بر پیچیدگیهای مناسبات تهران – کابل در آن مقطع میافزود.
حمایت از مجاهدان افغانستانی
روی کارآمدن طالبان در افغاستان در اواسط دهه70شمسی، به مثابه شکلگیری کانون بحرانی برای امنیت ایران و البته منطقه به حساب میآمد؛ موضوعی که با توجه به همسایگی ایران و افغانستان تأثیر دوچندانی بر امنیت ملی ایران به همراه داشت و اتخاذ رویکردهای جدید از سوی تهران در قبال تحولات این کشور را اجتنابناپذیر میکرد. برهمین اساس هم بود که «وحدتبخشی میان گروههای مختلف مجاهدان افغانستانی» مهمترین سیاست اتخاذ شده از سوی ایران در قبال روندهای مخرب حاکم بر این کشور بود؛ رویکردی که در تقابل با سیاستهای دولتهایی مانند پاکستان، عربستان، آمریکا و ... دراین کشور قرار میگرفت.
فاجعه مزارشریف
رویکردهای متحجرانه و واپسگرای حاکم بر دولت خودخوانده حاکم بر افغانستان، از همان ابتدا مناقشههایی را میان تهران و کابل به وجود آورد. این درحالی بود که دولت اصلاحات در آن مقطع رویکرد مدارا با حاکمان تازه افغانستان را در دستور کار قرار داده بود و میکوشید حلوفصل چالشهای موجود را از مسیر دیپلماسی پیگیری کند. با وجود این اما 17مردادماه1377بحران در رابطه 2 کشور اوج گرفت و حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف و شهادت دیپلماتهای ایرانی، رویکردهای جدیدی را در مواجهه با طالبان در تهران حاکم کرد.
اوجگیری تنشها
با حمله گروههای مسلح سلفی به کنسولگری ایران در مزارشریف و به شهادت رساندن دیپلماتهای جمهوریاسلامی در این شهر، تهران طالبان را بهعنوان مسئول این اقدام تروریستی اعلام کرد، اما درآن مقطع طالبان اعلام کرد این اقدام از سوی «گروههای خودسر» انجام شده و از پذیرش مسئولیت در این زمینه طفره رفت. بهدنبال این اقدام، آمادهباش حدود ۲۷۰هزار نیروی نظامی ایرانی در مرز با افغانستان، از تصمیم نظامی ایران برای برخورد با طالبان حکایت داشت؛ تصمیمی که با میانجیگری برخی سازمانهای بینالمللی منتفی شد و در ادامه نیز مذاکرات انجام شده میان تهران و کابل برای حلوفصل مناقشههای موجود، دستاوردی به همراه نداشت.
آتش زیرخاکستر افغانستان
اگرچه سقوط طالبان در افغانستان (پاییز1380)، آن هم بهدنبال تحولات ناشی از 11سپتامبر، بهدست گرفتن قدرت ازسوی مجاهدان افغانستانی و آغاز عصر تازهای در مناسبات دوجانبه را بهدنبال داشت، اما استمرار اشغالگری آمریکاییها به مثابه آتش زیر خاکستری بود که نهتنها ریشهکنی طالبان و تفکرات وهابی – سلفی بههمراه نداشت، بلکه رویکردهای اتخاذ شده از سوی دولتهای غربی، بستر مناسبی برای رشد طالبان در این کشور فراهم کرد؛ بستری که حدود 20سال بعد (24مردادماه2021)، رویکارآمدن دوباره طالبها را در افغانستان بههمراه داشت.
دوباره طالبان
با روی کارآمدن دوباره طالبان در افغانستان در آخرین روزهای مردادماه1400، آنهم بهدنبال خروج مفتضحانه نیروهای آمریکایی، تهران از بهرسمیت شناختن دولت تازه کابل خودداری کرد. وزارت امور خارجه ایران در آن مقطع پیرامون موضع جمهوری اسلامی در قبال تحولات افغانستان تأکید کرد ایران اساسا در مرحلهای نیست که طالبان را به رسمیت بشناسد. سعید خطیبزاده، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه در آن مقطع اعلام کرد: «اکنون در مرحلهای هستیم که باید تلاش کنیم یک دولت فراگیر در افغانستان شکل بگیرد که بازتابدهنده تمام واقعیتهای افغانستان و ترکیب قومی و مردمی افغانستان از اندیشههای مختلف باشد.»
مناقشههایی که ادامه دارد
از زمان قدرتگیری طالبان در افغانستان در اواخر مردادماه 1400تاکنون، جمهوری اسلامی کوشیده با درپیش گرفتن رویکردهای دیپلماتیک در قبال تحولات این کشور، ضمن کمک به ارتقای ثبات و امنیت منطقهای، مناقشهای دوجانبه را از طریق رایزنیهای دیپلماتیک و گفتوگو حلوفصل کند. برهمین اساس مقامهای مختلف امارت اسلامی در سالهای اخیر بارها به تهران سفر کرده و با مسئولان مربوط در ایران دیدار و گفتوگو کردهاند. دراین میان با وجود اینکه تهران همواره حسننیت خود را به منظور برقراری ثبات و دولت فراگیر در افغانستان نشان داده، اما حاکمان خودخوانده افغانستان همچنان با بیثباتی ساختاری در اتخاذ رویکردهای دیپلماتیک مواجهاند.
برخوردهای مرزی گاه بیگاه و مناقشههای بهوجود آمده بر سر حقابه هیرمند از سردرگمی حاکمان افغانستان در پیشبرد سیاستهای همسایگی حکایت دارد.
راهبرد تغییرناپذیر ایران
جمهوری اسلامی ایران در دهههای اخیر یک راهبرد ثابت در قبال تحولات افغانستان را در دستور کار سیاست خارجی خود داشته است؛ «کمک به مردم افغانستان». اگرچه تهران تاکنون برای پیشبرد چنین راهبردی هزینههای بسیاری پرداخته که پذیرش تعداد قابلتوجهی از مهاجران افغانستانی ازجمله آنهاست، اما تحولات سالهای اخیر، روابط 2 کشور را تا حدود زیادی تحتتأثیر قرار داده و عدمشناسایی امارت اسلامی افغانستان، سطح روابط تهران – کابل را با وجود حسننیت تهران، تحتتأثیر قرار داده است. تهران همواره تأکید کرده که در کنار مردم افغانستان میماند و از هیچ تلاشی در این راستا دریغ نخواهد کرد. در قالب چنین راهبردی هم بود که با وجود چالشها و مخاطرات بسیار، سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل همچنان باز ماند و دیپلماتهای تهران بهکار با حاکمان جدید کابل ادامه دادند و تلاشهای گستردهای نیز برای ارتقای روابط و مناسبات انجام شد؛ تلاشهایی که به نتیجه رسیدن آنها، بیش از هر چیز مستلزم عملگرایی طرف مقابل است.