
فیلسوف شیرازی

روزی ملاصدرا کنار حوض مدرسه درس میگفت که یکباره سکوت کرد و به آب حوض خیره شد و انگار فکری به خاطرش رسیده باشد، رو به شاگردان کرد و گفت: «آیا کسی میتواند ثابت کند آنچه در این حوض هست، آب نیست؟» چند نفر از شاگردان زرنگ استاد با فن جدل منطق ارسطویی ثابت کردند که در آن حوض آبی وجود ندارد و خالی است. ملاصدرا لبخند رندانهای زد و گفت: «اکنون آیا کسی هست که بتواند ثابت کند در این حوض آب هست؟» شاگردان با تعجب گفتند: «با آن همه صغری و کبری به این نتیجه رسیدیم که در حوض آب نیست، حال چطور خلاف قضیه را ثابت کنیم؟» استاد 2 دست خود را در آب حوض فرو کرد و چند مشت آب برداشت و به سر و صورت آنها پاشید. همگی برای آنکه خیس نشوند، خودشان را جمع و جور کردند. استاد تبسمی کرد و گفت: «همین احساس شما در خیس شدن بالاتر از دلیل است.»
محمدبن ابراهیم شیرازی، ملقب به صدرالدین و مشهور به ملاصدرا یا صدرالمتالهین شیرازی است. پدرش ابراهیم بنیحیی قوامی از وزرای دولت صفوی بود. محمد بعد از تحصیلات ابتدایی راهی اصفهان -پایتخت علمی ایران- شد، شاگردی شیخ بهایی را کرد و از او علوم نقلی آموخت تا به درجه اجتهاد رسید. بعد در محضر میرداماد رموز حکمت را یاد گرفت و از میرابوالقاسم فندرسکی ریاضی را. اما بعضی علما با مشرب عرفانی فیلسوف جوان مخالف بودند؛ بهنظرشان حرفهایش بوی کفر میداد. صدرالمتالهین به روستایی در نزدیکی قم رفت که به آن کهک میگفتند. درباره این 7یا 15سال زندگی مینویسد: «وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دل از آرزوها بریدم و با خاطری شکسته به ادای واجبات کمر بستم و کوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم؛ نه درسی گفتم و نه کتابی تالیف نمودم؛ تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بیاعتنا شدم. سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت، نور الهی درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت و به اسراری دست یافتم که در گذشته نمیدانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آنگونه از طریق برهان نیافته بودم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست.»
به دعوت والی فارس به شیراز برگشت و در مدرسه خان تدریس کرد. مدرسه خان تا پایان عمر ملاصدرا، مهمترین مرکز علمی ایران بود. در این سالها، 7بار پای پیاده به حج رفت و در برگشت از هفتمین سفر، در بصره درگذشت.