زنی که خم به ابرو نیاورد
گفتوگوی همشهری با نویسنده کتاب «خاتون و قوماندان»
مهتاب محمدی- روزنامهنگار
ادبیات پایداری از حوزههایی است که سالهاست برای تولید آثار فاخر در آن تلاش میشود و با برنامهریزیهای صورتگرفته، تعدادی از آثار این نوع ادبی در رسانهها و محافل ادبی در مرکز توجه قرار گرفتهاند. کتاب «خاتون و قوماندان» نوشته مریم قربانزاده روایت زندگی امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی (ابوحامد)، فرمانده لشکر فاطمیون است. مقام معظم رهبری بر این کتاب تقریظ نوشتهاند که قرار است از این تقریظ روز جمعه ۲۲اردیبهشت در مشهد رونمایی شود. در همین رابطه با مریم قربانزاده درباره این کتاب و شخصیت همسر شهید گفتوگو کردهایم.
چطور با خانم حسینی آشنا شدید؟
آشنایی من با خانم حسینی برمیگردد به سال1394 یعنی چند ماهی پس از شهادت همسر ایشان، شهید علیرضا توسلی. ایشان اسفند1393 شهید شد و من تقریبا اردیبهشت یا خرداد1394 بود که خانم حسینی را دیدم. در کتاب آمده زمانی بود که پای خانم حسینی شکسته بود و با این حال ایشان در همه مراسم و برنامهها شرکت میکرد. در یکی از این برنامهها به واسطه خانم رضایی که اسم ایشان در کتاب هست و به همراه همسرشان از پیشکسوتان و السابقون لشکر فاطمیون هستند، با خانم توسلی آشنا شدم و ابراز علاقه کردم که روایت زندگی ایشان را در قالب کتاب بنویسم که استقبال کردند و الحمدلله همکاری خوبی هم داشتند.
این کتاب حاصل چند جلسه دیدار با خانم حسینی است؟
ما کار را که شروع کردیم تقریبا 10ساعت از مصاحبه گذشته بود، در حدود 5 یا 6 جلسه، که یکی از ناشران مطرح کشور نویسندهای را فرستاد و ایشان از اسم و رسم نشر خودش استفاده کرد و کار بنده ناقص ماند. خیلی غیرحرفهای برخورد کردند و بنده را کنار زدند و همسر شهید را متقاعد کردند که با آن ناشر کار کند و نه با نویسندهای که هنوز ناشری ندارد. بنده اصولا برای کارهایم ناشر ندارم. اول مینویسم و بعدا با ناشر وارد مذاکره میشوم. خلاصه کار ما ناقص ماند و به نیمه نرسیده رها شد. یکی دو سالی گذشت و چندباری با همسر شهید تماس گرفتم و گفتند که دیگر حرفی برای گفتن نیست و اجازه بدهید آن کتاب چاپ شود تا ببینیم چه میشود، اما تعللی که آن ناشر محترم و نویسنده عزیز داشتند باعث شد که کتاب چاپ نشود. جالب اینکه آن کتاب هنوز هم چاپ نشده است. بعد از مدتی دوباره با همسر شهید بهطور جدی وارد صحبت شدیم و مصاحبههای من با ایشان مجددا از سر گرفته شد. در مجموع شاید نزدیک به 50ساعت مصاحبه درباره این کتاب انجام شد. چه با همسر شهید، چه خانواده ایشان و دیگرانی که مرتبط بودند و میتوانستند به پیشبرد روایت کمک کنند.
از دید شما مهمترین ویژگی شخصیتی خانم حسینی چیست؟
ایشان خیلی آرام و صبور است و خیلی با طمأنینه مسائل را پیش میبرد. یعنی از آن هیجانات و شور و شیداییهایی که ممکن است در این فضاها باشد خیلی فاصله دارد. آرامش و صبوری ایشان واقعا جای قدردانی دارد. من بارها در مسیر روایت منقلب میشدم اما ایشان اصلا خم به ابرو نیاورد. حتی جلساتی که با مادر ایشان داشتم، مادر ایشان بسیار منقلب میشد اما ایشان با لبخند و شوخی سعی میکرد فضا را برگرداند.
خانم حسینی زندگی سختی داشته؛ شما برای اینکه روایتتان یکسره تلخی و سیاهی نشود چه کردید؟
سختی و تلخی مربوط به وقتی است که آدم بخواهد تلخ و سخت و سیاه به این ماجرا نگاه کند. در ماجرای روایتهای همسران شهدا دنبال رشد انسانها هستیم، چه رشدی که راوی و زندگی خانوادگیاش به آن میرسد و چه رشدی که در خواننده کتاب ایجاد میشود. به همینخاطر، تلخیها و سختیها هم در مسیر رشد قابل تحمل است و هم قابل انتقال است و هم سخت و تلخ نیست. اصولا رشد با آرامش همراه نیست. یعنی اگر کتاب زندگی شهدا را میخوانیم که به آرامش برسیم این اتفاق نخواهد افتاد چون اتفاقا آدم را ناآرام میکند و خواننده را وادار میکند که در مسیر رشد پیش برود و با قوت بیشتری به مسیر ادامه دهد. نکته بعدی اینکه اصلا همسر شهید و خود شهید آنقدر که ما فکر میکنیم این اتفاقات سخت و تلخ است، اینطور فکر نمیکنند. ساده برخورد کردن و سادهگیری زندگی شهدا باعث میشود که تلخیها از بین برود. از طرف دیگر، اصولا همه آثاری که در رابطه با کسانی است که عزیزی را از دست دادهاند حتما با تلخی و سختی است. حالا به هر نحوی که آن عزیز را از دست دادهاند، چه شهادت باشد یا به طریقی دیگر. این تلخی و سختی برای همه خانوادهها هست. هدف من نشان دادن تلخی و سختی و سیاهنمایی نبوده چون رسالت ما در عرصه ادبیات دفاعمقدس این نیست.
بسیاری از خوانندگان از زبان فارسی دری استفادهشده در کتاب استقبال کردهاند. نگران نبودید که این گویش مانع ارتباط خواننده با کتاب شود؟
اینکه گویش فارسی دری استفاده شد، به این دلیل بود که تمایز شهید افغانستانی با یک شهید ایرانی یا عرب یا انگلیسی نشان داده شود. اینطور نبود که نگران باشم خوانندهها از زبان فارسی دری خوششان نیاید و از آن استقبال نکنند. اتفاقا این زبان بسیار لذتبخش است و تقریبا میتوانم بگویم برای هر ایرانی قابل فهم است. اغلب فارسیزبانها این نوع فارسی حرف زدن و خواندن این نوع متون را دوست دارند. فارسی دری زبان مشترک بین همه پارسیزبانهاست و بسیار هم غنی است.
مکث
شهید ابوحامد کیست؟
علیرضا توسلی معروف به ابوحامد نخستین روز پاییز۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد. در سال۱۳۶۳ مثل بسیاری از هموطنانش به ایران مهاجرت کرد. وی در حوزه علمیه اصفهان و سپس در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل شد و به موازات تحصیل بهکار ساختمانی اشتغال داشت. او تمام زندگیاش را رزمنده بود و در جبههها جنگید. پس از شروع جنگ عراقو ایران به کردستان رفت و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت. با پایان جنگ، برای نبرد با ارتش شوروی به افغانستان رفت و با روی کار آمدن نیروهای طالبان در افغانستان در سال1374 برای دفاع از وطنش به جنگ طالبان رفت و یکی از فرماندهان لشکر
محمد رسولالله(ص) افغانستان بود. با ظهور داعش و بروز بحران در سوریه و بعد هم عراق، در تاریخ ۲۲اردیبهشتماه۱۳۹۲ راهی سوریه شد. او فرمانده و بنیانگذار «لشکر فاطمیون» بود و توانست رزمندگان افغانستانی را برای دفاع از حریم و حرمت حضرت زینب(س) دور هم جمع کند. وی 9 اسفند۱۳۹۳ در شهر درعا شهید شد و در مشهد به خاک سپرده شد.