دوبراوکا اوگرشیچ
دائم فکر میکردم چطور میشود راهی برای رهایی از گذشته پیدا کرد. خواستم بهعنوان نخستین گام ضروری با گذشته آشتی کنم، قلمرو بیدرد و بیدردسر گذشته؛ اما نه، رهایی در کار نبود؛ فراموشی بود و بس؛ و این ناشی از پاککنهای کوچک اعجابآوری است که همه در مغزمان داریم؛ ما صندوقچهای را همراه خود میکشیم که حاوی اسرار مگو است. دیر یا زود این اسرار، هرچند به هیئتی متفاوت بیرون میریزند. گذشته چیدمان ماست؛ و رتوشکردن، شگرد هنری مطلوب ماست. هریک از ما سرپرست موزه خاص خودش است. نمیتوانیم با گذشتهمان آشتی کنیم مگر اینکه به آن دسترسی داشته باشیم.
وزارت درد
در همینه زمینه :