تا به حال برایتان پیش آمده وسط یک رمان مشهور یا میان توصیفات یک داستان کوتاه ترجمه یا حتی توی یک مجله بیربط خارجی یکهو چشمتان بیفتد بهعبارت «فرش ایرانی»؟ جمله را دوباره میخوانید، شاید هم پاراگراف آن را، بعد به این فکر میکنید که چه فراموشکار شدهاید. چقدر قالیهای خوشرنگ ایرانی از بس جلوی چشمتان بودهاند، از یاد رفتهاند. چقدر خوب است که توی دنیا فرش را با صفت ایرانی میشناسند. فرش برای ما مثل بدیهیات زندگی است؛ زیراندازی که باید توی خانه و توی اتاقها باشد. به دیدنش عادت کردهایم اما وقتی که نیست، کمبودش بدجوری توی ذوق میزند.
اینها را گفتیم که بگوییم هیچ جای دنیا نمیتوان رد و نشان فرشهای ایرانی را پیدا کرد. هنری که فرشبافان ایرانی دارند کیمیاست. نقش و نگارش، طرح و ترنجهایش، رنگ و لعابش هوش از سر اروپاییها پرانده اما دل آلمانیها را بدجوری برده؛ طوری که آلمانیها با خرید بیش از ۹میلیون و ۷۰۰هزار دلار، بزرگترین مشتری انواع فرشهای ایرانی هستند و بعد از آلمان این اماراتیها هستند که با خرید 2/9میلیون دلاری در رتبه دوم خرید فرش ایرانی قرار دارند. خوشبختانه صادرات فرش ایرانی در شرایط تحریمهای ناعادلانه، یکی از مهمترین روشهای ارزآوری برای ایران بود و هنوز هم ادامه دارد.
فرش ایرانی در دل آلمان
در همینه زمینه :