• یکشنبه 4 آذر 1403
  • الأحَد 22 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 24
سه شنبه 12 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 190650
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/oYA0N
+
-

معلم‌های نویسنده؛ نویسنده‌های معلم

سحر جعفریان؛ روزنامه‌نگار

پیشینه معلمی را می‌توان در الواح میخی 3هزار سال پیش از میلاد مسیح هم یافت؛ شغلی که در بسیاری از روایت‌ها به انبیا نسبت داده‌ شده و در عرصه ادبیات و فرهنگ ایرانی نیز کتاب‌ها و رمان‌های فراوانی با موضوع آن به نگارش درآمده‌اند. از آموزگاری شمس برای مولانا و فردوسی و شاهنامه‌اش اگر بگذریم به «مدیر مدرسه» جلال آل‌احمد می‌رسیم یا به شخصیت «آقا معلم» محمد بهمن‌بیگی که بنیانگذار مدارس عشایری ایران بود یا حتی «سیمین دانشور»، «صمد بهرنگی»، «عبدالحسین زرین‌کوب» و «پرویز ناتل‌خانلری» که نویسنده و معلم بودند. در عرصه جهانی هم بعد از سقراط و افلاطون به «آن‌شرلی» یا همان «آن در گرین گیبلز» نوشته «لوسی ماد مونتگومری»  که روزی به معلمی مهربان تبدیل شد یا «پروفسور آلبوس دامبلدور» معلم جادوگر داستان‌های «هری پاتر»، خانم معلم «هانی» در رمان پرطرفدار «ماتیلدا» یا آقا معلم «جان کیتینگ» در رمان «انجمن شاعران مرده»، خانم معلم «برودی» داستان «بهار زندگی دوشیزه جین برودی» و آقا معلم «چیپس» در رمان «خداحافظ آقای چیپس» می‌رسیم؛ شخصیت‌های تاثیرگذاری که در نسخه‌های سینمایی هم بسیار دیده شدند.

معروف‌ترین معلم‌ها و دانش‌آموزان قصه‌های جهان
همیشه داستان‌هایی که از مدارس روایت می‌شوند با طیف وسیعی از خوانندگان مواجه هستند. شاید چون ماجرای این مدارس برای همه ما آشنا و جذاب هستند. مانند ماجرای انیمیشن «بچه‌های مدرسه والت» که همه از رفتن خانم اسکیلاچی ناراحت شدند و خیلی زود آقای پربونی در دل دانش‌آموزان جا باز کرد. در ادبیات معاصر ایرانی هم کم نیستند قصه‌هایی از معلمانی که مشابه‌شان در خاطره بسیاری از ما به ثبت رسیده‌اند؛ مانند «مدیر مدرسه» جلال آل‌احمد؛  ماجرای معلمی که از معلمی خسته شده و با رشوه‌دادن به فردی در کارگزینی حکم مدیریت یک مدرسه را می‌گیرد، ولی بعد از مشاهده مشکلات مختلف در اداره مدرسه، از این شغل نیز خسته می‌شود یا در رمان «چشم‌هایش» که راوی ناظم یک مدرسه است و داستان آن به کشف گذشته یکی از معلم‌های مدرسه یعنی استاد ماکان می‌پردازد؛ نمونه‌هایی که همگی معروف، مشهور و پرطرفدار هستند. داستان «قصه عینکم» رسول پرویزی (در مجموعه «شلوارهای وصله‌دار») ماجرای پسربچه‌ای است که چشمش ضعیف است، اما در برابر استفاده از عینک مقاومت می‌کند و وقتی با عینک مادربزرگش به مدرسه می‌رود... . از دیگر داستان‌های ایرانی با این موضوع می‌توان به ماجراهای «مجید» با معلمش در «قصه‌های مجید» هوشنگ مرادی‌کرمانی اشاره کرد؛ مانند ماجرای انشای «می‌خواهید در آینده چه‌کاره شوید؟» که مجید شغل مرده‌شویی را انتخاب کرد و بعد هم باقی ماجرا.

این خبر را به اشتراک بگذارید