مسعود کیمیایی
احمد: کی ازت تو جنگ بوده؟
رضا: برادر کوچیکه هست. شایدم بود. پلاکشو رفیقش آورد داد به خدابیامرز مادرم و گفت: خودش وا کرده؛ زخمی بود. ما رو گذاشت وسط مفقودی و اسیری و شهیدی. نه میشه واسش گریه کرد، نه میشه نکرد!
دو شنبه 11 اردیبهشت 1402
کد مطلب :
190573
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/VmJy5
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved