چشم در چشم با انقلاب
گزارشی از نمایشگاه «آینه در آینه 2» در موزه هنرهای معاصر
ندا زندی- روزنامهنگار
پاییز 1357است و هیاهوی انقلاب بالا گرفته.گروههایی از مردم به خیابان آمدهاند و مصرانه برای تغییر مسیر تاریخ یک سرزمین در تکاپویند. در میان سیل مردم، مردی با دوربین عکاسی گاه و بیگاه توقف میکند تا موقعیت را بسنجد، زاویه مناسب را پیدا کند و بعد از چشمی دوربین آنچه را میخواهد به ثبت برساند. گاه انبوه جمعیت توجهش را جلب میکند و گاه سربازی اسلحه بهدست در مقابل مردی بیپناه؛ گاه دهانهای باز شعاردهندگان و گاه چشمهای خیره به آینده آنها. عکاس این عکسها قربان خلیلی بود و حاصل دیدنها و شاتر زدنهایش عکسهای سیاهوسفیدی شده که بخشی از آنها با کیوریتوری مجتبی کوچکی در نمایشگاه «آینه در آینه 2؛ تهران ۵۷ به روایت عکسهای قربان خلیلی» به دیوارهای موزه هنرهای معاصر آویختهاند و در اسفند سال گذشته و فروردین امسال به نمایش درآمدند. در میان عکاسانی که از رویدادهای انقلاب 57عکاسی کردهاند، احتمالا نام قربان خلیلی کمتر از سایرین شنیده شده و عکس هایش کمتر دیده و شُهره شده است.
گمشده در تاریخ
قربان خلیلی عکاس مطبوعاتی بود و از رخدادهای مهمی همچون 15 خرداد 1342، دستگیری غلامرضا تختی بهدست نیروهای ساواک و انقلاب 57عکاسی کرد. البته بخشی از عکسهای او مفقود شده یا از بین رفته و در همین نمایشگاه «آینه در آینه 2» تنها 57فریم از کارهای او به نمایش درآمده است. خلیلی متولد سال 1326در محله خانیآباد نو بود و در سال 1340درحالیکه 14سال داشت، ترک تحصیل کرد و به واسطه علاقه به عکاسی در یک آتلیه مشغول بهکار شد. او عکاسی را بهصورت تجربی و خودآموز فراگرفت و عکسهایی که از دوران انقلاب گرفته نشان از حضور مستمرش در متن وقایع دارد. در یادداشتی نوشته شهرام خلیلی درباره مرحوم قربان خلیلی نقل شده که او بسیاری از شبهای انقلاب را در کوچه پسکوچهها، خیابانها و داخل جوی آب به صبح میرسانده تا بتواند صحنههای مهم انقلاب را ثبت کند. البته بسیاری از عکسها و نگاتیوهای خلیلی از میان رفته و عکسهای زیادی از او باقی نمانده است. آنچه از او در نمایشگاه «آینه در آینه 2» به نمایش درآمده نیز حاصل تکنسخههایی هستند که بهگفته کوچکی، کیوریتور نمایشگاه، به وی هدیه داده شده و از روی آنها کپی گرفته شده است. کوچکی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه گفته بود که عکسهای گمشده خلیلی در ایران است و امکان یافتن آنها وجود دارد. خلیلی برای مطبوعات عکاسی میکرد و چنانچه ارادهای برای یافتن عکسهای او وجود داشته باشد، با مراجعه به آرشیو عکس نشریاتی که در آنها کار میکرده شاید بتوان حداقل تعدادی از آثارش را که تا به حال دیده نشده پیدا کرد. خلیلی در 51سالگی پس از مدتها ابتلا به بیماری کلیوی در سال 1377درگذشت.
جغرافیای عکاسانه
مطابق اطلاعنگاره جغرافیایی نصبشده در ابتدای نمایشگاه، خلیلی 1241عکس در 14نقطه تهران انداخته است.
هزار و 241 تعداد فریمهایی است که قربان خلیلی از شهریور 1357تا فروردین 1358با گشت وگذار در شهر و حضور در مهمترین لحظات تاریخ معاصر ایران به ثبت رسانده است.
پراکندگی این عکسها به این ترتیب است: 260عکس در بهشت زهرا، 151عکس در خیابان آزادی و دانشگاه شریف، 148عکس در خیابان طالقانی و میدان ولیعصر، 113عکس در جوادیه، گمرک و راهآهن، 99عکس در دانشگاه تهران و خیابان انقلاب، 82عکس در میدان آزادی، 75عکس در خیابان کارگر و میدان حر، 67عکس در مدرسه علوی، 67عکس در میدان ارک و پارک شهر، 53عکس در خیابان شریعتی، 42عکس در نخستوزیری، 23عکس در خیابان جمهوری، 22عکس در سفارت آمریکا و 10عکس در خیابان جی.
مطابق این اطلاعات میتوان گفت خلیلی در مهمترین کانونهای انقلاب حضور داشته و از مهمترین وقایع این رخداد تاریخی عکس گرفته است.
هم عصری با سوژه
نمایشگاه عکس تقریبا رونق نمایشگاه نقاشی یا مجمسهسازی را ندارد، خصوصا در سالیان اخیر که با رواج شبکههای مجازی تماشای عکس بیشتر به گوشیهای همراه محدود شده و حتی برخی گالریها و موزهها به عکاسی کمتر به دیده هنر نگاه میکنند. عکسهای هنری یا تاریخی که ارزشمندند در قالب کتاب منتشر میشوند و مخاطبی که عادت به تماشای نقاشی یا مجسمه در فضای گالری دارد، تماشای قابهای کوچک عکس در معماری محاطِ موزه هنرهای معاصر، احتمالا برایش کمی دشوار یا حداقل نامأنوس است. از اینرو در کنار قابهای کوچک عکس، عکسِ چاپشده در قطع بزرگ هم قرار داده شده تا هم کار برای بازدیدکننده عام قدری راحتتر شود و هم جزئیات بیشتری از عکسها درنظر بیاید. عکسها نه براساس ترتیب زمانی که بر مبنای اهمیت وقایع در کنار هم قرار گرفتهاند، همگی زنده، گویا، اثرگذار و مملو از نکتههای تاریخی. سوژهها به بیرون از قابها نشت میکنند و راه خود را در خیابانهای تاریخ میپیمایند و به ما میرسند. این چهرهها را در خیابانهای تهران دیدهایم، با آنها رخ به رخ شدهایم یا حتی شاید با بیاعتنایی از کنارشان گذشتهایم. زنان و مردان، برافروخته و مصمم یا شاد و سرخوش یا مات و مبهوت، چه در متن حوادث و چه در کناری به تماشا ایستاده، در عکسهای قربان خلیلی با ما معاصر میشوند؛ هم عصریای که منفعلانه نیست و زمان و مکانهای گذشته را فرامیخواند و حال را در شکاف میان زمان خطی میگنجاند و ارتباط آن را با زمانهای دیگر برقرار میسازد.
آدمها در عکسهای خلیلی مهمند؛ آنها بخشی از واقعه نیستند، خود واقعهاند. خلیلی در قابهایش انقلاب را با آدمهایش ثبت میکند و تاریخ را با آدمها به تصویر میکشد. برای او، واقعه خود آدم است.
مکث
خلاقیت یا محدودیت؟
در برخی عکسها، در میان انبوه جمعیت، یکی که توجهش به دوربین عکاس جلب شده و مستقیم به آن نگاه کرده، دستاویزی شده برای دستاندرکاران نمایشگاه تا قاب جدیدی بسازند به نام «او به ما نگاه میکند». این قابها را میتوان خوانش دگرگونهای از عکسهای قربان خلیلی دانست.
منتزع کردن فرد از جمع. بریدن قابی کوچک از عکسی بزرگتر که پیشتر خود عکاس آن قاب را از قاب وسیعتری در خیابان و اجتماع برگزیده است. آن قاب منتزعشده معنای جدیدی میسازد؟
آیا میشود گفت حالا کسی با هویت مشخصتر روبهروی منِ بیننده قرار دارد که به ما ـ آیندگان ـ نگاه میکند؟ شاید هم شمار کم عکسها در فضای بزرگ موزه متصدیان را بر آن داشته تا بهترتیبی دیوارهای سفید را پر کنند. در زیر چند میز شیشهای هم، بخشی از لوازم شخصی و کاری این عکاس مطبوعاتی نهاده شده است؛ از کارتهای هویتی او گرفته تا وسایل و ابزارهای عکاسی و نگاتیوها و چاپ دوم روزنامه کیهان مورخ 10بهمنماه 1357که در صفحه نخستش عکس خلیلی با تیتر «نزن، سرباز...» به چاپ رسیده بود و تأثیر زیادی بر عواطف و خشم و خروش مردم آن روزگار داشت.