دیروز «نفت»مان را میبردند،امروز «داده»هایمان را
کمیل خجسته: سکوهای پیامرسان خارجی رباینده هوش مصنوعی آینده ملتها هستند
حمیدرضا بوجاریان-خبرنگار
اگر روزگاری دستیابی به نفت برای کشورهای استعمارگر از نان شب واجبتر بود تا بتوانند چرخهای اقتصاد و صنعت خود را ارزان بچرخانند، این روزها و با پیشرفت شتابان تکنولوژی، دنیای مجازی، سکوهای پیامرسان و شبکه اینترنت سبب شده است نفت بدبو و بدرنگی که بابت بهدست آوردن آن خونهای بسیاری بر زمین ریخته شده اینبار به شکل دیگری خود را نمایان کند و استعمارگران بدون خونریزی دست به دادهها و اطلاعات کاربران عمدتا مصرفکننده این شبکه به مثابه چاه نفت بزنند؛ موضوعی که کمیل خجسته، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه از آن بهعنوان سرقت هویت آینده ملتها از سوی دارندگان این امکانات، یاد میکند.
تغییر نشانگرهای قدرت در فضای مجازی
تحول فناوری که از آن بهعنوان انقلاب صنعتی چهارم یاد میشود، موجب شده نشانگرهای قدرت از یکسو و منافع ملی از سوی دیگر دچار تغییرات جدی شوند. اگر انقلاب صنعتی اول سبب شد کشتیها با قدرت اسب بخار اروپاییها را به هندوستان و سرزمینهای دور برسانند و موفق به فتح این سرزمینها شوند و عصر استعمار را رقم بزنند، این بار همان اتفاق در قالب انقلاب صنعتی چهارم به شکلی گستردهتر در حال وقوع است. کمیل خجسته در توضیح این موضوع میگوید: «در انقلاب صنعتی چهارم ما با تحولی مبتنی بر اینترنت و جهان شبکهایشده روبهرو هستیم که سبب شده است از یک سو نشانگرهای قدرت در ادبیات کلاسیک که شامل جمعیت، وسعت سرزمین، منابع طبیعی و نیروی نظامی هستند، جای خود را به عناصری جدید بدهند و به جای جمعیت، شبکه و به جای سرزمین، پلتفرم و به جای منابع طبیعی مانند نفت، مفاهیمی همچون دیتا، داده و اطلاعات بهعنوان منابع مورد توجه قرار بگیرند.»
او بر این باور است که چنین مفاهیمی که مبتنی بر تکنولوژی بلاکچین سازمان پیدا کردهاند بهعنوان رقیبی جدی برای نظامات سیاسی و اقتصادی هر جامعهای خود را معرفی کردهاند؛ از اینرو با فضای جدیدی در این حوزه مواجهیم: «دنیای مجازی نظام قانونگذاری در رگولاتوری پلتفرمها را به شکل خاصی برای خود تعریف کرده و لزوما تبعیتی از قوانین و مقرراتی راکه در کشورهای مختلف وجود دارد برای خود به رسمیت نمیشناسد و صرفا قوانین خود را اجرا میکند؛ اتفاقی که منجر به بروز تنشهایی میان پلتفرمها و سیاستگذاران در کشورهای مختلف شده است.»
خجسته حذف اجازه فعالیت رئیسجمهور سابق آمریکا در یک پلتفرم مشخص را نمونه بارزی از این تنشها به شمار میآورد و میافزاید: «نشانگرهای سیاسی و الزامات قانونی در کشورها به واسطه ماهیت عملکرد رگولاتوری فضای مجازی در حال تغییر است. از سوی دیگر، منافع ملی کشورها نیز پیوسته در حال تغییر است. اگر در سال1328 نفت مسئلهای بود که دغدغهمندان منافع ملی دنبال آن بودند که چاههای نفت را به آغوش کشور برگردانند تا منافع حاصل از آن به کشور برسد، اکنون نیز در حوزه فضای مجازی با همان تکرار تاریخ روبهرو هستیم؛ با این تفاوت که امروز، مسئله، نفت نیست، بـلکه مـسئله، هویت، فرهنگ و نیـز آینده کشور است.»
منافع ملی ضعیف شده است
این عضو هیأت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، رهاورد حضور افسارگسیخته و بدون ضابطه فضای مجازی در جامعه را منجر به وقوع پدیده ضعیف شدن منافع ملی ارزیابی میکند و در توضیح این موضوع میگوید: «اکنون در مورد موضوعی به نام هوش مصنوعی در جهان صحبت میشود. پایه هوش مصنوعی، وجود داده و اطلاعات است. اگر کنش و فعالیت مردم درون پلتفرمی باشد که دادهها و اطلاعات را از ایران خارج کند، ماده خام ایجادکننده هوش مصنوعی را که سازنده آینده کشور است از دست میدهیم. متأسفانه سالهاست شاهد وقوع این روند و خارج شدن داده از کشور هستیم.»
او به معایب خروج داده از کشور اشاره میکند و حرفش را اینطور ادامه میدهد: «هنگامی که دادهها از کشور خارج میشوند، قدرت اعمال فرهنگ، هنجار و مراقبت از هویت خود را از دست میدهیم؛ چراکه در چنین شرایطی افراد دیگری قدرت هنجاردهی به جامعه و جهت دادن به آن را در دست میگیرند و میتوانند آن را مدیریت کنند. این موضوع سبب تضعیف مسئله امنیت ملی و منافع ملی میشود و میتواند تبعات جبرانناپذیری را در پی داشته باشد.» خجسته معتقد است اگر روزگاری نفت ماده اولیه برای حرکت دادن قطارها، کشتیها، کارخانهها و مانند آن بود، اکنون دادهها هستند که سبب جهت دادن به فرهنگ، سیاست، اقتصاد و اجتماع یک جامعه و به حرکت درآوردن آن میشوند: «ما در گذشته نفت خام را به خارجیها میدادیم و به ازای آن درآمدی کسب میکردیم، اما مجبور بودیم همان درآمد اندک را بابت خرید کالاهایی که به واسطه ارزشافزوده تولید شده بودند هزینه کنیم و در این مسیر عملا سودی از نفت و فروش آن حاصل نمیشد. اکنون نیز ما سوخت آینده برای هوش مصنوعی مورد نیاز کشور را از دست میدهیم و آن را به دیگران واگذار میکنیم. این اتفاق سبب میشود رقابت و نزاع تکنولوژیکی و فناوری در کشور شکل بگیرد که نفعی برای ما به ارمغان نمیآورد.»
این استاد دانشگاه راهکاری برای جلوگیری از ادامه این روند و حفاظت از کسبوکارهایی که در این سالها بر بستر چنین پلتفرمهایی شکل گرفتهاند، ارائه میکند و میگوید: «صادرات و واردات فناوری لازمه رشد است. این نقد را که نمیتوان به شکل ناگهانی بسترهای کسبوکاری را که مردم در آن مشغول بهکار هستند، قطع کرد، قبول دارم، اما باید مدلی از محدودسازی رخ دهد که با ایجاد تکانههای امنیتی - سیاسی در این فضا، کمترین آسیب به افراد وارد شود و با رفع تنش محدودیتها را حداقلی کرد.»
او اضافه میکند: «با مسدودسازی نمیتوانیم همراهی ایجاد کنیم؛ نه اینکه مخالف باشم، اما در این موضوع با پدیده کوچ فناوران روبهرو میشویم. پدیده کوچ با مسدودسازی شدت میگیرد و خسارت آن غیرقابل جبران است. نیازمند هستیم که با ایجاد سازوکارهای مناسب رویهها را اصلاح کنیم. قطعا نباید انتظار داشت با محدودسازی شاهد کوچ افراد به سمت پلتفرمهای داخلی بود؛ چراکه این کوچ در چنین فضایی رخ نمیدهد. در این قصه باید ظرافت و تاکتیک داشته باشیم و با توسعه خدمات، افراد را متقاعد به استفاده از پلتفرمهای داخلی به جای خارجی کنیم تا دادهها در نهایت در داخل کشور باقی بمانند و هوش مصنوعی آینده را بسازند.»