از قلعه تا قلعه!
بررسی عملکرد مربیان تیمملی از اولین حضور قلعهنویی روی نیمکت تا انتخاب دوباره او
از زمانی که امیر قلعهنویی برای نخستینبار سرمربی تیم ملی شد تا امروز، این تیم 6سرمربی مختلف داشته است؛ 3سرمربی ایرانی و 3سرمربی خارجی. مربیان ایرانی در تیم ملی موفق ظاهر نشدند و البته هیچوقت فرصت کافی را هم نداشتند، این در حالی بود که یکی از مربیان خارجی بیش از یک دهه در فوتبال ایران حضور داشت. حالا دوباره زمان تغییر از راه رسیده و آنتنها به طرف مربی بومی چرخیده است. باید صبر کرد و دید که این انتخاب، چه نتیجهای برای فوتبال ایران خواهد داشت.
امیر قلعهنویی
کابوس پنالتیها
تیم ملی پس از آنکه با یک مربی داخلی مثل جلال طالبی خلأ زیادی داشت، به سراغ مربیان کروات رفت و نزدیک به یک دهه، به بلاژ و سپس برانکو اعتماد کرد. پایان کار برانکو در تیم ملی شروع یک دوران تازه بود که در آن یک مربی داخلی دوباره به نیمکت ایران برگشت. امیر قلعهنویی با سابقه قهرمانکردن استقلال در لیگ برتر و در شرایطی که گردنکلفتترین مربی داخلی لیگ بود، به تیم ملی پیوست. او فقط یک ماموریت داشت؛ درخشیدن در جامملتها. امیر یک نیمکت بسیار شلوغ برای تیم ملی ساخت، کلمههایی مثل خردجمعی را باب کرد، علی دایی را از تیمش کنار گذاشت و سلیقه خودش را در این تیم حاکم کرد. اما دوران حضور این مربی بعد از 17بازی به پایان رسید. باخت به کرهجنوبی در یکچهارم نهایی جامملتهای آسیا، پایان مردی بود که در 17بازی یک شکست در جریان بازی مقابل مکزیک و یک باخت در پنالتیها روبهروی کرهجنوبی داشت. حذف ایران وقتی سختتر شد که عراقیها با ترکیبی کمستارهتر از تیم قلعهنویی بر بام فوتبال آسیا ایستادند.
علی دایـــی
رقص شمشیر در آزادی
شاید علی دایی هنوز هم با آن سماجت مثالزدنی، برکناریاش را به سیاست مربوط بداند اما نتایجی که او در انتخابی جامجهانی گرفت، جایی برای دفاع باقی نگذاشت. دایی در حالی سرمربی تیم ملی شد که ماجرای عجیب کلمنته و پله برقی در فوتبال ایران اتفاق افتاده بود. در آن مقطع تقریبا همه مربی خارجی میخواستند اما دایی به پشتوانه سالها حضور در تیم ملی و البته قهرمانکردن سایپا بهعنوان مربی-بازیکن، به نیمکت دست یافت. او با خیلی از ستارههای تیم ملی مشکل داشت و تصمیم گرفته بود چهره متفاوتی برای تیم بسازد. نتیجه این تغییر در بدترین زمان ممکن، دور و دورترشدن از جامجهانی بود. شکست خانگی روبهروی عربستان و تماشای رقص شمشیر بازیکنان حریف، تحمل هواداران تیم ملی را از بین برد. تیم دایی در 24بازی، 15برد داشت و درصد پیروزیاش حتی بیشتر از بردهای قلعهنویی بود اما نتایج افتضاح در مقدماتی جامجهانی، همهچیز را تحتتأثیر قرار داد و امیدهای این مربی برای ماندن در تیم ملی را از بین برد.
افشین قطبی
کف دست خیالی!
پس از دایی، مایلیکهن رسما سرمربی تیم ملی ایران شد. مایلی اما آن چند روز آنقدر با همه دعوا کرد که فدراسیون تصمیم گرفت قید این مربی را بزند و افشین قطبی را بهجای او روی نیمکت تیم ملی بنشاند. 3بازی از مسیر مقدماتی جامجهانی مانده بود و ایران باید روبهروی کرهشمالی، امارات و کرهجنوبی بازی میکرد. قطبی از این جهت انتخاب شد که بهگفته خودش بهخاطر کار کردن در کرهجنوبی، این تیم را مثل کف دست میشناخت. با قطبی، کرهشمالی را شکست ندادیم، به سختی امارات را بردیم و به بازی سرنوشتساز آخر رسیدیم. به پیروزی مقابل کره نیاز داشتیم تا حداقل به پلیآف برویم اما گل تساوی را دریافت کردیم. کره مدتی بعد در جامملتهای2011 دوباره قطبی را شکست داد و ایران را در نخستین بازی حذفی از جام خارج کرد تا دلیل انتخاب او بهعنوان سرمربی تیم ملی، رسما به بهانه برکناریاش تبدیل شود. البته رابطه بد با چند ستاره تیم هم مزید بر علت بود. قطبی در 30مسابقه، 16برد کسب کرد اما به شکل عجیبی 8بار نیز بازنده شد. یکی از این باختها در بازی دوستانه مقابل تیم ملی برزیل بود.
کیروش
یک امپراتوری
ناکامی قطبی، فرضیه لزوم استفاده از مربیان داخلی را باطل کرد. علیمنصور در یک بازی بهعنوان مربی موقت روی نیمکت نشست و کیروش که همان روز روی سکوها حاضر بود، سرمربی جدید تیم ملی ایران شد. انتخاب دستیار سابق فرگوسن، سرمربی سابق رئالمادرید و البته سرمربی سابق تیم ملی پرتغال، انتخاب جذابی برای فوتبال ایران بود. کیروش با وجود لغزشهای 3سال اول، تیم ملی را به جامجهانی برگرداند و این کار را سال2018 هم تکرار کرد. با کارلوس در جامجهانی2014 نمایش خوبی مقابل آرژانتین داشتیم و نفس نایبقهرمان دنیا را گرفتیم. ایران در 2بازی دیگر اما خیلی خوب بازی نکرد و با گرفتن یک امتیاز از نیجریه و شکست مقابل بوسنی، از دور گروهی حذف شد. تیم ملی سپس با این مربی به جامملتهای آسیا رفت و با وجود صدرنشینی در گروه در نخستین مسابقه حذفی بازنده شد. این بار عراق تیم ایران را شکست داد. تیم ملی با مربی پرتغالی در جامجهانی2018 مراکش را برد و با شکست روبهروی اسپانیا و تساوی در بازی با پرتغال، بهترین نتایج تاریخش را در جامجهانی گرفت. این تیم به نیمهنهایی جامملتها هم رسید اما یک شکست سنگین مقابل ژاپن کار کیروش را تمام کرد. او 2جامجهانی به فوتبال ایران داد و البته یک جامجهانی هم از ایران هدیه گرفت. این مربی در آستانه جامجهانی قطر سرمربی تیم ملی شد و با وجود یک پیروزی، بهخاطر 2شکست دردناک راهش را از فوتبال ایران جدا کرد.
ویلموتس
سفر به جهنم
تیم ملی با جانشین اولیه کیروش، به بنبست خورد؛ تیمی که در 2بازی حساس مقدماتی جامجهانی روبهروی بحرین و عراق بازنده شد. نزدیک بود خیلی زود جامجهانی را از دست بدهیم. از این گذشته نوع قرارداد امضاشده با این مربی، کاری کرد که فوتبال ایران برای سالها درگیر تاوان این جریمه شود.
اسکوچیچ
مردی برای عبور از جهنم
هر چقدر دوران ویلموتس تلخ بود، دوران اسکوچیچ شیرین شد. اسکو در 18بازی روی نیمکت تیم ملی 15برد بهدست آورد. هرگز سابقه نداشته که یک مربی با حداقل 10بازی روی نیمکت تیم ملی ایران به برد 83درصدی دست پیدا کند. او در سختترین شرایط به کمک تیم ملی آمد و مقتدرانهترین صعود را رقم زد. مشکل اسکو این بود که اقتدار کافی را در رختکن نداشت؛ ماجرایی که با دخالت مستقیم چند بازیکن، دلیل جداییاش از این تیم شد.
صنفی یا ملی؟
در مورد موج حمایتها از امیر قلعهنویی که بوی تند دوگانه مربیان «ایرانی-خارجی» را بهخودش گرفته است
بهروز رسایلی| انتخاب امیر قلعهنویی بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی، با 2واکنش عمده از سوی 2گروه متفاوت مواجه شده است؛ این طرف هر چقدر شمار زیادی از روزنامهنگاران و منتقدان مستقل از این انتخاب ابراز ناخشنودی میکنند و آن را نوعی بازگشت به عقب میدانند، آنطرف شاهد حمایت گسترده و چهبسا کمنظیر مربیان ایرانی از امیر هستیم. خیل مصاحبهها چنان است که واقعا در شماره نمیگنجد؛ از خداداد عزیزی و رسول کربکندی بگیرید تا امثال مرتضی کرمانیمقدم و حمید مطهری که خاستگاه پرسپولیسی دارند و شاید بهنظر میرسید از این قصه راضی نباشند. همه آنها اما در یک کلام قلعهنویی را بهترین گزینه برای هدایت تیم ملی میدانند. این موج در حالی شکل گرفته که قلعهنویی طی سالهای گذشته بههیچوجه نتایج خوبی بهدست نیاورده است. صفر جام در یک دهه، احتمالا چیزی نبود که باشگاههای ثروتمند قلعهنویی در این سالها، این مربی را به خاطرش جذب کرده باشند. پس پرسش اینجاست که این همه پشتیبانی با چه منطقی صورت میگیرد؟ جواب نباید چندان سخت باشد؛ گویا ما با مواضع کاملا صنفی مواجه هستیم تا رویکرد ملی!
جنگ کهنه ایرانی-خارجی
حتما شماری از حامیان قلعهنویی نقطهنظر فنی و منطقی خاص خودشان را دارند، اما واقعا همهچیز همین نیست. در اغلب موارد بهنظر میرسد این فضا در امتداد جدال مربیان ایرانی و خارجی شکل گرفته است. بهطور کلی مربیان ایرانی هرگز از آغوش باز افکار عمومی نسبت به مربیان خارجی خشنود نبودهاند. این وضع چنان است که مثلا در زمان حضور برانکو ایوانکوویچ و کارلوس کیروش روی نیمکت تیم ملی، کانون مربیان ایران بارها علیه این دو نفر موضع گرفت و مجید جلالی، دبیر این کانون در این رابطه به روسای دولت وقت نامه نوشت! بنابراین وقتی امروز میبینیم همه این آقایان در حال تمجید و حمایت از قلعهنویی هستند، طبیعی است که یاد همان اتفاقات میافتیم و مواضع دوستان را ناشی از «ملیت» مربیان میبینیم، نه «کیفیت» آنها. جوی که امروز و در پی انتخاب قلعهنویی بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی بهوجود آمده، طوری است که انگار مربیان ایرانی توانستهاند یک سنگر مهم را از همتایان خارجی خود پس بگیرند. به همین دلیل هم شاهد موج پایکوبی و اعتمادبهنفس دادن به امیر هستیم، اما یادتان باشد درنهایت عملکرد این مربی در جام ملتهای آسیا روشن خواهد کرد که موضعگیریهای اخیر بجا و حرفهای بوده یا نه.
برای اینها بجنگ!
قاعدتا امیر قلعهنویی امروز از این فضا خوشحال است و لذت میبرد، اما هر تمجید این روزها، در آیندهای نزدیک تبدیل به بار توقعی گزاف خواهد شد. حالا امیر باید برای حامیانش بجنگد؛ کسانی که انتظار دارند او با نتایج خوبش، نیمکت تیم ملی را برای ایرانیان حفظ کند. اگر قلعهنویی نتایج لازم را کسب نکند، این فواره با سر به زمین خواهد خورد و خیلی از حامیان کنونیاش به منتقدان سرسخت او بدل میشوند. در آن صورت افکار عمومی همچنان موضعی خواهند گرفت که شاید باز هم تا بیش از یک دهه بعد از آن نوبت به ایرانیها نرسد.
تکیه برجای چشمآبیها
بزرگترین منتقد مربیان خارجی، حالا یک فرصت تاریخی دارد
این روزها را نگاه نکنید؛ سالها قبل، زمانی که امیر قلعهنویی نتایج خوبی در فوتبال ایران بهدست میآورد و مخصوصا با استقلال عناوین قهرمانی را به چنگ میآورد، بارها از او در مذمت مربیان خارجی و نیز هواداران این جماعت جملات آتشین نقل شده است. کلیدواژه محبوب امیر در آن روزها، استفاده از عبارت «اجنبیپرست» بود و هر که را به حمایت از مربی خارجی میپرداخت، با چنین تعابیری مورد سرزنش قرار میداد. قلعهنویی اعتقاد داشت به اندازه کافی و همسان با دستاوردهایش مورد توجه و تکریم قرار نمیگیرد. بارها گفت اگر موهایش بور یا چشمهایش رنگی بود، بهخاطر چنین نتایجی مجسمهاش را در فوتبال ایران میساختند، هرچند بعدها یکی مثل برانکو ایوانکوویچ در پرسپولیس نتایج بسیار بهتری بهدست آورد، اما باز هم مجسمه او را نساختند! در هر صورت امیر قلعهنویی امروز به جایگاهی رسیده که همیشه دوستش داشت؛ نیمکتی که برای 13سال در تصرف چشمآبیها، موبورها و اجنبیها بود. او باید شایستگی خودش را در عمل نشان بدهد. وقتی دفعه قبلی از هدایت تیم ملی کنار رفت، مدعی شد در حقش ظلم شده و فرصت کافی را در اختیارش قرار ندادهاند، اما این بار دیگر چنین بهانههایی پذیرفتنی نخواهد بود...