هنوز صدای شکنجهشدگان ساواک در گوشم است
گفتوگو با حسن احمدی، داستاننویس درباره رمان «آدمهای غلط»
فرشاد شیرزادی-روزنامهنگار
چندی پیش حسن احمدی رمانی، درباره «ساواک» با عنوان «آدمهای غلط» منتشر کرد. این کتاب داستان فردی به نام محسن را روایت میکند که مأموران ساواک، پدرش را به شهادت رساندهاند و خودش هم توسط آنها گرفتار میشود.
در مدت گرفتاری محسن در زندان ساواک، ماجراهایی برای مادر پیرش اتفاق میافتد که در این کتاب روایت میشود. همچنین نویسنده، شکنجهها و ماجراهایی را که برای محسن در زندان اتفاق میافتد، به تفصیل برای مخاطب توضیح میدهد. احمدی، سابقه سالها فعالیت در زمینه انیمیشن و شبکه پویانمایی برای کودکان و نوجوانان را دارد و این کتابش هم برای گروه سنی نوجوان به چاپ رسیده است.
با این داستاننویس و پژوهشگر حوزه تاریخ انقلاب، درباره موضوع کتابش، تاریخ و گوشههایی از ادبیات داستانیای که میتواند مستند به تاریخ باشد، گفتوگو کردهایم.
ابتدا میخواهم قدری درباره ساواک به لحاظ داستانی برایمان صحبت کنید. کتابهایی که درباره شکنجههای ساواک منتشر شده است، راضیکننده است؟
کتابهای متعددی در حوزه تاریخی منتشر شده، اما در عرصه ادبیات داستانی چندان کتاب زیادی منتشر نشده است. البته انتشارات «به نشر» در حوزه ادبیات داستانی در این عرصه فعال بوده است.
کتابها از کدام نویسندگان بود که توجه شما را برانگیخت؟
یکی از نویسندگان، مصطفی جمشیدی و دیگری علیاکبر والایی است. اولی کتابش را با عنوان «تیغ و تاج» و دیگری با نام «خلوت مدیر» راهی بازار کتاب کرد. یکی از کتابها را هم من نوشتم که مربوط به زندان و شکنجههای ساواک است.
از داستان و ماجراهای کتاب خودتان برایمان بگویید.
شخصیت نخست رمان «آدمهای غلط» زنی است که پسرش به زندان میافتد و پس از افتادن او به زندان اذیتها و آزارهایی به او میرسانند. او پس از این مکافات ناچار میشود خانهاش را عوض کند و تامدتها بهدنبال پسرش این سو و آن سو میگردد. پدر آن پسر هم راننده کامیونی است که به کشور عراق رفتوآمد داشته. وقتی در کامیون او یک نوار کاست با صدای امام خمینی(ره) پیدا میکنند، آن پدر سر به نیست شده و از آن پس پسر خانواده با هزار دردسر مواجه میشود. ساواک دست از سر او هم برنمیدارد. چندبار او را میگیرند و آزادش میکنند.
این رمان چقدر مستند به تاریخ است؟ چگونه تاریخ را از زاویه دید خودتان بهعنوان نویسنده کتاب روایت کردهاید؟ برای بهدست آوردن مواد خام داستان و مصالح کار چه پیشزمینههایی داشتید یا تهیه کردید؟
کسانی را میشناختم که به زندان ساواک افتاده بودند و میدانستم که چگونه شکنجه شدهاند و ساواک چه بلاهایی سرشان آورده است. از این زاویه سعی کردم که آن اتفاقات را برای خواننده هوشمند امروز بازآفرینی کنم؛ ازجمله شکنجههایی که زیر دستِ ساواکیهای معروف اعمال میشد، اینکه زندانیان را به اتاق میبردند و آپولو به آنها میبستند. یا مرد و زنی را به شکل برعکس به پنکه سقفی میبستند و شکنجه میدادند.
رمان شما هم با همین خشونت روایت میشود؟
نه! به هر حال اگر قرار بود جزء به جزء این وقایع در حوزه ادبیات داستانی به همین شکل لخت و عریان ذکر شود لطفی نداشت و از حوزه ادبیات خارج میشدیم.
وقایعی که میفرمایید ازجمله آویختن به پنکه سقفی در متن و بطن تاریخ اتفاق افتاده است؟ این پرسش را از این حیث مطرح میکنم که با گذشت بیش از 4 دهه از انقلاب شاید در برخی اذهان چنین تصورهایی شکل گرفته باشد که بیشتر این روایتها داستان یا تخیل محض است. آنچه امروز درباره ساواک و شکنجههایش گفته میشود، واقعیت دارد؟
اتفاقات پیچیدهتری در زندانهای ساواک شاه افتاد. من سعی کردهام گوشه کوچکی از آنها را برای شخصیت محسن در رمانم بازتاب دهم. بعدها که به ساختمان «موزه عبرت» رفتم به چشم دیدم که چنین شکنجههایی واقعیت داشته است. هنوز شکنجه شدگان و آدمهایی که در حمام میزدند و میگفتند یک دقیقه دیگر باید از حمام خارج شوید، در گوشم است.
با چه اشخاصی ارتباط داشتید که داستان را اینچنین روایت کردید؟
پسرخالهای داشتم که او را پیش از انقلاب دستگیر کردند. من خواندن و نوشتن و ورود به حوزه ادبیات داستانی را مدیون او بودم. او به نوعی نخستین معلم من بود. ساواک او را گرفتند و پس از مدتها شکنجه و مرارت آزادش کردند. این نمونهها را در ذهن داشتم یا درباره برادران جهانآرا و خود محمد میدانستم که در زندان حتی اجازه خواندن قرآن هم نداشتند. بعدها که به آن موزه رفتم، عکسها و نامهایشان را دیدم که در گوشهای ثبت شده بود.
چقدر از تاریخ میتوان عبرت گرفت؟
تاریخ پر از درس است. اما متأسفانه عبرت نمیگیریم.
این روزها روی چه کتابی کار میکنید؟
به هیچ عنوان نمیخواهم غر بزنم، اما اینکه پرسیدید این روزها چه کار میکنم، در یک کلام باید با اندکی لبخند، این را اضافه کنم که تبدیل شدهام به یک آدم غرغرو که میبیند، میشنود و احساس میکند، اما کاری از دستش ساخته نیست. این شیوه و ساختار ذهنی و زبانی باعث میشود که خودم هم اذیت شوم و خیلی چیزها را در دلم بریزم و بازگو نکنم یا سعی کنم تاریخ را بهعبارتی قورت بدهم. این کار بهمراتب سخت است.
مکث
درباره آدمهای غلط
کتاب «آدمهای غلط» تازهترین دستمایه حسن احمدی از جمله رمانهای انقلاب است. نویسنده با انتخاب عنوان ادبی «آدمهای غلط» و مرکزیت بخشیدن به آن در داستانش به تعامل آدمها و روابطشان پرداخته و عملاً بر نقش افرادی که اسیر روابط فاسد سیاسی و اجتماعی شدهاند و برایشان مهم نیست که زندگی افراد و ازجمله خودشان رو به نابودی است، تأکید میکند. آنچه مسلم است افراد غلط پیامدهای ناگوار و جبرانناپذیری بهوجود میآورند و البته این ویژگی دهشتناک عصر طاغوت است. حسن احمدی در شرح حوادث آدمهای غلط با تمسک به سبک واقعگرایانه به توصیف افراد، مکان و فضای حاکم بر داستان پرداخته و عموم را برای درک آن فرا میخواند. او از طریق نامگذاری مناسب برای اشخاص داستانیاش، شخصیتها را معرفی کرده و پرده از اوضاع روحی آنها برمیدارد و شخص را در برابر خود، اجتماع و پروردگار نشان میدهد. زبان داستان بیپیرایه است و نویسنده تمام تلاش خود را صرف تشریح ذهن و عملکرد و میزان علاقهمندی 2 شخصیت اصلی داستان- محسن و احترام خانم- کرده است. محسن کریمی جوانی 28ساله، دبیر شیمی یکی از مدارس شهر ساری است. مرگ مشکوک پدر، محسن را آزار میدهد. او در تکاپوی کشف است اما موفق نمیشود. محسن در فکر انتقام است، اما بعدها به این نتیجه میرسد که باید با رژیم مستبد و ایادیاش مبارزه کند.