پرداخت داستانی یک زندگینامه
نگاه محمدرضا سرشار به کتاب «کاشف دریاهای نور» نوشته یوسف یزدیان
اخیرا کتاب «کاشف دریاهای نور»، زندگینامه علامه ملامحمدباقر مجلسی، به قلم نویسنده خوشقریحه، آقای یوسف یزدیان وشاره، از انتشارات بهنشر را خواندم. این کتاب، در ۶۴ صفحه قطع وزیری کوتاه، با کاغذ گلاسه، نقاشیهای 4رنگ و جلد گلاسه، در سال۱۴۰۱ با ظاهری خوش آب و رنگ و نفیس انتشار یافته است. نام اثر، برگرفته از عنوان مشهورترین اثر ملامحمدباقر مجلسی (بحارالانوار) است. (هرچند ترجمه کامل نام مذکور «دریاهای نورها»- و نه دریاهای نور- است.) این کتاب در 9 فصل تدوین شده که هر فصل نیز نامی مجزا دارد.
تألیف و تدوین بحارالانوار
در فصول 9گانه کتاب «کاشف دریاهای نور»، بهترتیب با نمازشبخوانی محمدباقر در نوجوانی، هوش و ذکاوت وی در تحصیل علوم دینی از همان سنین پایین، سفر یکی از برادران بزرگتر او برای زیارت خانه خدا -با قصد عزیمت به هند برای تبلیغ و ترویج تشیع پس از سفر حج- شرکت پدرش در مراسم تاجگذاری عبداللهمیرزا، پسر 9ساله شاهصفی، و نصیحتکردن او به در پیش گرفتن رفتار عادلانه با مردم توسط مجلسی پدر است.
در فصل پنجم، محمدباقر25ساله، و تازه ازدواج کرده است اما در همین سن، دارای تألیفات ارزشمندی است، و به همین سبب نیز، از سوی برخی علمای وقت، لقب «علامه» گرفته است. در فصل ششم، که مصادف با تاجگذاری شاهصفیدوم است، ملامحمدباقر، خود صاحب پسری نوجوان است که وی نیز در رشته علوم دینی به تحصیل اشتغال دارد، و خود ملامحمدباقر، بهجد مشغول گردآوری احادیث 14معصوم، برای تألیف و تدوین دایرهالمعارف عظیم «بحارالانوار» است. در فصل هفتم، که دیگر دوران میانسالی ملامحمدباقر مجلسی است، شاهد حضور وی در مجلس تاجگذاری دوم شاهصفیدوم- اینبار با تغییر نام به «شاهسلیمان»- و انتساب ملامحمدباقر به شیخالاسلامی دارالسلطنه، از سوی وی -با وجود اکراه مجلسی از پذیرش این سمت- هستیم.
توصیه به مدارا با مردم
فصل هشتم در سال۱۱۰۵ میگذرد. در این فصل، ملامحمدباقر، در مراسم تاجگذاری شاهسلطانحسین جوان حضور مییابد و بهطور غیرمستقیم او را به مدارا با مردم توصیه میکند. در ضمن، از او درخواست صدور 3فرمان، مبنی بر غیرمجاز شمردن شرابفروشی و نوشیدن مسکرات در کشور، غیرقانونیکردن کبوتربازی، و متوقفکردن جنگ بین طایفهها را میکند. آخرین فصل کتاب، یعنی فصل نهم، در سال۱۳۱۰ میگذرد؛ و مشتمل بر مراسم تشییع جنازه او در 73 سالگی، با شکوه هر چه تمامتر، با حضور شاهسلطان حسین، و دفن وی در کنار پدرش هستیم.
زبان و بیان قابلقبول
این اثر، از نظر ساختار و پیرنگ، از چارچوب «زندگینامه» فراتر نرفته است، زیرا میان فصول آن، منطق درونی خاص و پیوند اندامواری، جز رعایت ترتیب توالی زمانی وقوع رویدادها با محوریت شخص ملامحمدباقر مجلسی، برقرار نیست. ضمن اینکه به عامل کشمکش و تعلیق نیز، چه در فصول 9گانه مذکور بهطور مستقل، و چه در کل اثر، توجه لازم صورت نگرفته است. از نظر پرداختی اما، به پرداخت داستانی نزدیک شده است. بنابراین، در مجموع، این اثر را حداکثر میتوان «یک زندگینامه با پرداخت داستانی» قلمداد کرد. زبان و بیان کار، در مجموع، قابلقبول است. هرچند متن، در مواردی نیاز به اصلاحاتی دارد. مثلا در صفحه ۲۹، دو بیت شعر از سعدی، از زبان ملامحمدباقر مجلسی، به شکل ذیل، خطاب به شاه صفوی خوانده میشود: «اگر توقع بخشایش خدایت هست به چشم عفو و کرم بر شکستگان بخشای. دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی دلی بهدست کن و زنگی ز خاطری بزدای». اصل این شعر، بسیار بلندتر از این است و نویسنده کتاب، برای رعایت ایجاز، فقط دو بیتش را، از دو جای مختلف آن برگزیده، اما بیهیچ فاصله، پشت سر هم آورده است. این در حالی است که لازم بود با استفاده از علامت تعلیق و تقطیع (...)، یا شگردهای نوشتاری دیگر، تقطیعی بودن این شعر را نشان میداد. اشکال دیگر این بخش، این است که معلوم نیست چرا این دو بیت، پس و پیش آورده شدهاند. (بر مبنای شعر اصلی، بیت دوم باید قبل از بیت اول میآمد.) دیگر اینکه، مصرع دوم بیت دوم، نادرست ثبت شده و به همین سبب از نظر وزنی، دچار اشکال شده است. (درستِ این مصرع، این است: «دلی بهدست کن و زنگ خاطری بزدای.») در صفحات۴۶و۴۷ نیز، دو بیت شعر از صائب تبریزی، پشت سر هم و بیهیچ نشان فاصلهای نقل شده است. درحالیکه در اصل شعر، میان این دو بیت، ابیات متعدد دیگری وجود دارد؛ یعنی در اصل شعر، این دو بیت، بیفاصله، پشت سر هم نیستند. در اینجا نیز لازم بود نویسنده کتاب به لطایفالحیلی، تقطیعی بودن این شعر را نشان میداد، تا مخاطبی که با اصل شعر آشنا نیست، به اشتباه نیفتد. در صفحه ۴۷، تعبیر «وجود ذیوجود» بهکار رفته است که درست آن، «وجود ذیجود» است.
محتوای مناسب برای مخاطبان
در این نوشته، نام کتابهای متعددی آمده؛ ولی در مورد آنها، برای نوجوان مخاطب اثر، توضیح لازم و گاه هیچ توضیحی داده نشده است. درحالیکه لازم بود این کار، یا به شکلی غیرمستقیم در داخل متن اصلی، یا بهصورت پانوشت یا پینوشت، انجام میشد. همچنین در نگارش چنین آثاری، لازم است در انتهای کتاب، سالشمار زندگی و فعالیتهای علمی و قلمی فرد مورد نظر، آورده شود. درحالیکه این کار، در این کتاب صورت نگرفته است. همچنان که سال دقیق تالیف و انتشار کتابهای مجلسی نیز، در داخل متن، یا بهصورت پانوشت یا پینوشت، ذکر نشده است. کتاب «کاشف دریاهای نور»، با توجه به سن مخاطب، از نظر محتوایی، مناسب و سالم است.
در صفحات۳9-۳8، از قول ملامحمدباقر مجلسی گفته شده است: «تنها خوبی صفویه در این صد و اندی سال که روی کار آمدهاند، این بوده که مذهب تشیع را مذهب رسمی کشور اعلام کرده و حمایتهای جسته و گریخته هم از علمای دین و مدرسههای علمیه کردهاند.» این در حالی است که اولا حمایتهای صفویه از علما و مدرسههای علمیه، «جستهگریخته» نبوده، بلکه استمرار داشته و به شکل مؤثر بوده است. در ثانی، همین دو کار آنان، بهتنهایی نیز، خدمات بسیار بزرگی به کشور و تشیع بوده است. درعین حالکه، دامنه خدمات سلسله صفویه به کشور و مردم ایران، بسیار فراتر از این دو مورد است. از آن جمله، پایاندادن عمر حکومتهای کوچک متعدد ضعیف، با عمر کوتاه، بهصورت همزمان در جایجای ایران و اداره کشور به شکل ملوکالطوایفی، یکپارچهکردن ایران با ایجاد یک حکومت مرکزی قوی در آن، تقویت هویت ملی، برقراری امنیت سراسری به بهترین شکل ممکن، دستیابی به پیشرفتهای چشمگیر سیاسی، اقتصادی، نظامی، علمی و صنعتی، در حد بسیار خوب در کشور است که یک نمونه از آن را در معماریهای متعدد باشکوه باقیمانده از این دوران مشاهده میکنیم.