• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
پنج شنبه 27 بهمن 1401
کد مطلب : 185728
+
-

برای چشم‌هایش

به یاد بزرگ‌علوی که متولد و درگذشته بهمن‌ماه است

برای چشم‌هایش

نیلوفر  ذوالفقاری

او را از بنیانگذاران داستان‌نویسی مدرن ایران می‌دانند؛ نویسنده‌ای که‌ماه بهمن در شناسنامه او، هم ‌ماه تولد است و هم درگذشتش. بزرگ علوی، نام آشنایی است که از مجتبی آقابزرگ‌علوی در دنیای ادبیات به‌جا مانده است. برای بسیاری از اهالی کتاب و ادبیات، نام این نویسنده در کنار مشهورترین رمانش یعنی «چشم‌هایش» به یاد آورده می‌شود. 2هفته بعد از سالروز تولد و در آستانه سالمرگ این ادیب و استاد زبان فارسی، زندگی و آثار او را مرور کرده‌ و شخصیت حرفه‌ای او را از دریچه نگاه و نظر صاحب‌نظران مختلف دیده‌ایم.

ورق‌پاره‌هایی از زندان
بزرگ‌علوی در سال 1315به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی، با جمعی دیگر از همفکرانش به زندان افتاد و تا برکنار‌شدن رضاشاه در شهریور‌ماه سال 1320، در زندان ماند. «ورق‌پاره‌های زندان» یادداشت‌هایی است که بزرگ علوی در روزهای زندان نوشت و نام کتاب به واقعیت بسیار نزدیک است، چراکه نویسنده، این یادداشت‌ها را در آن سال‌ها، روی ورق‌پاره‌های کاغذ سیگار، میوه، قند و... می‌نوشت و به بیرون از زندان می‌فرستاد. بزرگ علوی در این کتاب، استبداد حکومت وقت و فضای زندان را با بیانی عاطفی و روایتی داستانی توصیف کرده و درباره این داستان‌ها گفته: «ورق پاره‌های زندان، اسم بی‌مسمایی برای این یادداشت‌هایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آنها روی ورق‌پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار و یا پاکت‌هایی که در آن برای ما میوه و شیرینی می‌آوردند، نوشته شده‌ و این کار بدون مخاطره نبوده است. در زندان اگر ماموران، مداد و پاره کاغذی در دست ما می‌دیدند، جنایت بزرگی به شمار می‌رفت. امان از آن وقت که اولیای زندان پی می‌بردند که کسی یادداشت‌هایی برای تشریح اوضاع ایران در آن دوره تهیه می‌کند. من با علم به این مخاطرات یادداشت می‌کردم چون ایمان قطعی داشتم به اینکه ملت ایران از این جریانات اطلاع کافی ندارد و برای نسل‌های آینده لازم است بدانند که در این دوره سیاه با جوانان باغیرت و آزادیخواهان ایران چه معاملاتی می‌کردند. اگر یادداشت‌های من، یعنی همین ورق‌پاره‌ها به‌دست اولیای زندان می‌افتاد، من هم دیگر امروز زنده نبودم اما بزرگ‌ترین دلخوشی من این بود که بالاخره وقایع یادداشت شده و ورق‌پاره‌های زندان، خواهی نخواهی روزی به‌دست ملت ایران خواهد افتاد.» نجمی علوی، خواهر این نویسنده که خودش هم دستی در نوشتن دارد، دراین‌باره گفته است: «متن‌های آقابزرگ در زندان، روی پارچه ململ نوشته می‌شد و من آن را از زندان بیرون می‌آوردم! هر هفته به ملاقات او می‌رفتم و لباس‌های چرکش را در بقچه‌ای برای شستن به خانه می‌بردم. داخل بقچه و زیر آستر، پارچه ململی به طول ‌و عرض بقچه می‌دوختم و آقابزرگ با مداد جوهری نوشته‌هایش را روی ململ سفید می‌نوشت.» کتاب از 5بخش تشکیل شده که نویسنده در هر بخش به سرگذشت و سرنوشت یکی از زندانیان پرداخته است. البته در بخش چهارم، یعنی عفو عمومی، قصه فرق دارد و این بخش حاصل یادداشت‌های مخفیانه یک زندانی برای همسرش است که بعدها به‌دست علوی رسید.

دوری از شعر و بازگشت با آن
حسین پاینده، منتقد ادبی که تلاش‌هایش به پیشرفت نقد ادبی در ایران کمک فراوانی کرده و نقد ادبی در ایران با نام او گره خورده، در مقالات و یادداشت‌هایی به آثار و فعالیت‌های بزرگ علوی پرداخته است. او درباره این نویسنده و تغییر مسیر حرفه‌ای فعالیت‌هایش تأکید کرده: «علوی در دوره‌ای که ذائقه ادبی پیدا کرد، ابتدا به سمت شعر روی آورد، زیرا شعر آغاز داستان کوتاه است نه رمان. کسی که با شعر آشنا باشد می‌تواند داستان کوتاه بنویسد و بزرگ علوی علاوه ‌بر رمان‌ها، چند داستان کوتاه هم دارد. او با لحنی تلخ از مردم هم‌دوران خودش نسبت به آثار خود یاد می‌کند. بزرگ علوی همچون بسیاری از نویسندگان بزرگ ما نامکشوف مانده که این راه را نسل بعدی باید به‌عنوان وظیفه ادامه دهند.» هرچند علوی به سرودن شعر برنگشت اما نوشته‌هایش دوباره او را به علاقه دیرینه‌اش به شعر پیوند دادند، به‌طوری که خودش دراین‌باره چنین به یادگار گذاشته: «در 11‌سالگی شعر می‌گفتم. عمویم پرتو علوی اشعار حافظ را برایمان معنی و تفسیر می‌کرد. در دوران ابتدایی که با غلام‌علی فریور همکلاس بودیم شعرهایمان را نزد مدیرمسئول روزنامه «نسیم شمال» بردیم تا چاپ شود. شعر فریور را پذیرفتند اما شعر مرا قبول نکردند. این نخستین شکست من در نوشتن بود. با این حال هر ساعتی از درس و مدرسه فارغ می‌شدم، کتاب می‌خریدم یا امانت می‌گرفتم و می‌خواندم. پیش می‌آمد شب‌ها تا صبح بیدار می‌ماندم و می‌خواندم؛ از پوشکین و شکسپیر و داستایوفسکی گرفته تا تولستوی، زولا، تسوایک، هوپتمان، چخوف و ده‌ها اثر دیگر. همه آنچه در سال‌های ۱۹۲۰تا۱۹۳۰میلادی اسم‌ و رسم داشت، بلعیدم. یک‌بار در سفر از برلن به ورسلاو که مشغول مطالعه بودم، یادم رفت در ایستگاه شهر مدرسه‌ام پیاده شوم و به اجبار چند ساعت راه را پیاده پیمودم.» علوی پس از کودتای 28مرداد در سال 1332به برلین برگشت و در این سال‌ها زندگی او وارد مرحله‌ جدیدی شد. بیشتر به تحقیق و ترجمه و تالیف آثار غیرداستانی پرداخت. همین سال‌ها بود که کتاب فرهنگ فارسی-آلمانی را به کمک هاینریش یونکر (خاورشناس آلمانی) تالیف کرد. در سال 1334داستان «ایران مبارز» را به زبان آلمانی نوشت. در همان سال‌ها در آلمان رباعیات خیام را به نام «افسوس که دوره جوانی طی شد» و همچنین «هفت پیکر نظامی» را با عنوان «هفت شاهزاده‌خانم» به آلمانی چاپ کرد.

کشف معماهای فراموش‌شده
زبان بزرگ‌علوی ساده، روشن و بی‌پیرایه است. با این حال یکی از ویژگی‌های او، نیروی تخیل در یافتن عناصری است که به داستان‌هایش رنگ داستان‌های پلیسی می‌دهد. محمدعلی سپانلو، شاعری که زبان فرانسوی را خوب می‌دانست و با احمدرضا احمدی هم‌شاگردی بود، در اظهارنظری درباره آثار داستانی بزرگ‌علوی یادآور شده: «در بیشتر داستان‌های علوی با یک مجهول روبه‌رو هستیم. قهرمان داستان برای کشف، شبکه‌ای درهم‌پیچیده از روابط و حوداث را سپری می‌کند و در آخر داستان و گاه با آخرین جمله‌های داستان، آن مجهول یا معما گشوده می‌شود. اصل ماجرا قبلاً اتفاق افتاده و شروع قصه دری است که نویسنده بر ویرانه‌های حادثه‌ای نیمه‌فراموش‌شده می‌گشاید؛ همان شیوه‌ای که اساساً در ادبیات کارآگاهی و پلیسی به‌کار می‌رود.» همچنین حسن میرعابدینی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی هم درباره نوع روایت قصه‌های علوی گفته است: «شیوه معمول علوی، روایت قصه از دید راوی اول شخص ناظر و شاهد زندگی دیگران است و با درافکندن گره‌های سرگرم‌کننده و پیچش‌ها و توطئه‌های داستانی، به قصه‌ها پیرنگی نفسگیر و قوی می‌دهد. او نویسنده‌ای خاطره‌پرداز بود و داستان‌هایی جست‌وجوگرانه و یادآور تکنیک پلیسی نوشت که در آنها واقعیت از دید آدم‌های مختلف، جلوه‌های گوناگون پیدا می‌کرد. این نکته حاکی از رویکردی مدرن در داستان‌نویسی فارسی است که در دهه50 در آثار دیگر نویسندگان شکوفا شد. هوشنگ گلشیری برخی از کنجکاوی‌های صناعی علوی را برای ساختن جهان پرشک ‌و تردید داستان‌های خودش به‌کار گرفته است.»

کوتاه از زندگی نویسنده
بزرگ‌علوی روز 13بهمن‌ماه سال‌ 1383 در خانواده‌ای بازرگان و مشروطه‌طلب که سیاست در آن موج می‌زد متولد شد. پدربزرگش، حاج‌سید محمد صراف، مشروطه‌خواه و نماینده صنف بازرگانان در دوره اول مجلس شورای ملی بود. پدرش حاج سیدابوالحسن، از فعالان جنبش مشروطه، برای تجارت به آلمان رفت و در آنجا به کمیته ملیون پیوست. در 15‌سالگی برای تحصیل به اروپا نقل مکان کرد و در رشته تعلیم و تربیت فارغ‌التحصیل شد. در سال 1307در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها مشغول تدریس شد و مدتی بعد به ایران بازگشت و در تهران و شیراز تدریس کرد. در کنار تدریس به نویسندگی هم پرداخت. بسیاری می‌گویند که شوق نویسندگی را صادق هدایت در بزرگ علوی ایجاد کرد. پس از مدتی، به‌تدریج تدریس را رها کرد و فقط نوشت. او به‌دلیل فعالیت‌های سیاسی، چند سال در زندان افتاد و کتاب‌هایش هم تا مدت زیادی اجازه‌ انتشار نداشت. تا اینکه بعد از سقوط رضاشاه از زندان بیرون آمد و ماجرای «53تن» را نوشت. بزرگ علوی در زمان حکومت محمدرضا پهلوی و پس از سقوط دولت مصدق، بار دیگر به اروپا رفت و در آلمان ساکن شد. این نویسنده در 28بهمن‌ماه 1375در سن 94سالگی در شهر برلین آلمان بر اثر سکته قلبی درگذشت.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید