
برگرد به تیمت...!

بهروز رسایلی| یکی از حاشیههای مهم بازی دوستانه ایران و ترکیه، تشویق شدید جلال حسینی توسط ایرانیان حاضر در ورزشگاه شهر استانبول بود؛ تشویقهایی که از قبل از مسابقه شروع شد و بعد از دو گلی که ایران دریافت کرد، شدت عجیبی گرفت. در اینکه جلال حسینی مدافع فوقالعادهای است تردیدی وجود ندارد؛ بهخصوص که توجیهات کیروش برای دعوت نکردن از این بازیکن اصلا منطقی و قابل قبول نیست. با این وجود تشویق اعتراضی یک ستاره، نوعی رفتار احساسی و غلط است که در عرف فوتبال حرفهای دنیا هیچ جایگاهی ندارد. در ایران اما هواداران تا دلتان بخواهد اسم مربی و بازیکن غایب را صدا میزنند و تیم را به حاشیه میکشانند. آیا میدانید وقتی وسط بازی اسم جلال حسینی از روی سکوها فریاد میشود، بازیکن جانشین او در زمین چه حالی پیدا میکند و چطور اعتماد بهنفساش تخریب میشود؟ آیا میدانید تکرار این رفتارها در جامجهانی چقدر میتواند به ضرر تیمملی تمام شود؟ برای پیشرفت فوتبال همانطور که بازیکن و مربی استاندارد لازم داریم، به هوادار استاندارد هم محتاجیم. کاش این موضوع را جدی میگرفتیم.
«علی کریمی»؛ قاتل جامجهانی
همزمان با مسابقات مقدماتی جامجهانی2010 آلمان، علی دایی و علی کریمی در اوج اختلاف بودند. دایی سرمربی تیمملی شده بود و کریمی ستاره آماده آن روزهای فوتبال کشور بود. با این وجود همین اختلاف نظر باعث شد این دو ستاره نتوانند در کنار هم در تیمملی کار کنند. در یک مقطع دایی از دعوت کریمی سر باز زد و در مقطعی دیگر کریمی دعوت دایی را نپذیرفت. حتی آشتیکنان زورکی در ورزشگاه آزادی بین دو نیمه بازی پرسپولیس و برق شیراز هم افاقه نکرد. تیمملی با همین وضعیت روز هشتم فروردین88 بهمصاف عربستان رفت. ما اول با یک گل جلو افتادیم، اما بعد از دریافت گل مساوی یکصد هزار نفر به تشویق اعتراضی علی کریمی پرداختند، دایی گوشه نیمکت کز کرد و نشست و تیمملی گل دوم را هم خورد. این یکی از تلخترین باختهای تاریخ فوتبال ملی ماست که اگر فریاد اسم کریمی نبود، احتمالا رقم نمیخورد. تلختر از آن اینکه بعدا ثابت شد ما حتی در صورت مساوی با عربستان هم شانس صعود به پلیآف را داشتیم. بعد از دایی، کریمی به تیمملی برگشت و برای افشین قطبی بازی کرد، او حتی تکگل پیروزی بخش تیمملی به امارات را هم زد، اما دیگر دیر شده بود...!
«علی دایی»؛ کابوس حمید استیلی
علی دایی که در سال88 قربانی فریادهای اعتراضی مردم بهنفع کریمی شده بود، دو سال بعد خودش به سمبل اعتراض تبدیل شد. بعد از آنکه حبیب کاشانی با وجود قهرمانی دایی در جامحذفی او را عزل کرد و در شروع لیگ یازدهم حمید استیلی را به جای او نشاند، خشم مردم از بابت این تصمیم برانگیخته شد. در نتیجه در دقیقه چهلم بازی هفته اول پرسپولیس برابر ملوانانزلی در ورزشگاه آزادی و پس از اولین حمله ناقص تیم میهمان، فریاد اعتراضی «علی دایی» به آسمان رفت. این فریادها به کابوس استیلی بدل شد و تا زمان تحمیل خفت سقوط به انتهای جدول، شکستهای پیاپی در داربی و نهایتا استعفای حمید، او را رها نکرد. آن روزها فریاد کشدار اسم «علی دایی» به رایجترین شکل اعتراض تبدیل شده بود و اگر اتوبوس شرکت واحد هم دیر میآمد، مردم در ایستگاه همین شعار را میدادند!
«محسن مسلمان»؛ علیه محسن ربیعخواه
چرا راه دور برویم؟ مگر همین امسال هواداران پرسپولیس بهعنوان موفقترین تیم این سالیان فوتبال ایران، کم اسم محسن مسلمان را برای اعتراض به برانکو فریاد زدند؟ این فریادها مستقیما باعث تضعیف روحیه بازیکنان داخل زمین و از جمله محسن ربیعخواه میشد؛ بازیکنی که با تغییر تاکتیک به جای مسلمان بازی میکرد و زیر فشار افکار عمومی بود. همین فریاد شدن نام آقای شماره77 در نیمه دوم داربی برگشت، تمرکز پرسپولیس را به هم ریخت و شانس دست یافتن این تیم به گل مساوی را از بین برد. حتی در بازی حیاتی اخیر با الجزیره هم نزدیک بود همین بلا بر سر سرخها بیاید و تشویق مسلمان به قیمت حذف زودهنگام این تیم از آسیا تمام شود، اما جلال حسینی در آخرین لحظات مانع شد؛ همان سوپرمنی که حالا خودش به نماد اعتراض علیه کیروش تبدیل شده است!
بقیه اعتراضها
البته فریاد کردن اسم ستاره غایب در فوتبال ایران سابقهای طولانی دارد. یک زمان هواداران پرسپولیس و استقلال بعد از هر دوره سرمربیگری پروین و حجازی، نام آنها را بر سر جانشینهایشان میکوبیدند و شعار «برگرد به تیمت» سر میدادند. تراکتوریها در این سالها به دفعات اسم تونی اولیویرا را برای ابراز نارضایتی از عملکرد مربیان ناموفق تیمشان فریاد کردهاند و همین امسال هم سپاهانیها کرانچار و ابراهیمزاده را با تشویق امیر قلعهنویی تحت فشار گذاشتند. ورژن دیگر این غایبستایی ایرانی، شعار «فلانی یادت باشه، فلانی باید باشه» است که تا به حال به دفعات آن را با اسامی مختلف شنیدهایم. در مجموع این قبیل رفتارها نشان میدهد هوادار ایرانی حرفهای نیست و در قبال تیمش احساس مسئولیت نمیکند.