• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
دو شنبه 10 بهمن 1401
کد مطلب : 184398
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vgZmn
+
-

«چله‌خشکی» در تقویم‌ها

مریم ساحلی

آبان با انگشت‌های سرمازده‌اش روزهای بهمن را می‌شمارد و بعد هم نگاهش را می‌سپارد به آخرین پرواز دم غروب کاکایی‌ها. چشم‌هاشان آب را می‌کاود که انگار خالی شده است. آبان کلاه خاکستری‌اش را تا ابرو می‌کشد پایین و دست‌هایش را می‌برد توی جیب‌های خالی و روزهای دی و بهمن را در ذهنش می‌شمارد. ماهی‌ها در خیالش نشسته‌اند آن دورها و تقویم‌هایشان را ورق می‌زنند. آنها باله‌های نقره‌ای‌شان را تکان می‌دهند و از سرمای تیز و برنده آب و خروش امواج حرف می‌زنند. آبان در امتداد ساحل شنی راه می‌رود و به‌حساب و کتاب آدم‌ها و ماهی‌ها و همه آنچه در تقویم‌هاشان نوشته‌اند فکر می‌کند. حکایت 2 چله بزرگ و کوچک زمستان را در شب یلدایی دور از مادربزرگش شنیده بود شاید وقتی ده، دوازده ساله بود. اما با «چله‌خشکی خیلی سال است که آشناست. از همان سال‌ها که نان و سفره و انگشت‌های پینه‌بسته پدر صیادش را شناخت. از روزهایی که تحقق کوچک‌ترین خواسته‌هایش با به دام افتادن ماهی‌ها پیوند خورده است. چله‌خشکی از کودکی نشسته است کنج ذهن آبان وتاکنون با اوست. حالا که خودش ناچار است خریدن یک دست لباس برای دخترکش را تا پایان چله‌خشکی به تعویق بیندازد. آبان همین پریشب برای دخترکش قصه ماهی‌ها را گفت که معمولا حوالی آغاز دی‌ماه به سبب سرمای زیاد، راهی اعماق آب می‌شوند. دخترک پرسیده بود: کی برمی‌گردند؟ آبان جواب داده بود: دهم بهمن می‌شود 40 روز. اصلا برای همین می‌گویند «چله‌خشکی».
دخترک لبخند زده بود: دهم نزدیک است.  آبان نگاهش را روانه آسمان کرده بود: معلوم نیست سرما چه در سر دارد. یک وقت‌هایی زمان چله‌خشکی تغییر می‌کند.
این روزها  آبان، دخترکش و دیگرانی بسیار، روزها را می‌شمارند و به تقویم فصل‌ها و بادهای سرد، تقویم ماهی‌ها و به تقویم آدم‌ها و آرزوهای‌شان فکر می‌کنند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید