• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
یکشنبه 2 بهمن 1401
کد مطلب : 183526
+
-

پل آجری و آب‌انبار بزرگ روستای​ کن یادگار حاج‌محمدعلی محمدی است

واقف مردمدار و نیک‌اندیش

گزارش
واقف مردمدار و نیک‌اندیش

سمیرا باباجانپور- روزنامه‌نگار

حاج‌محمدعلی محمدی یکی از متمولان و ملاکان محله کن بود که وقف‌ها و اقدامات خیرخواهانه او سینه‌به‌سینه توسط اهالی محل نقل شده است. حاج‌محمدعلی محمدی همسری به نام شمس‌الشریعه داشت که از نوادگان حاج ملاعلی کنی، از روحانیون بزرگ و بانفوذ بود. یکی از کارهای مهم او ساخت پل آجری است که گفته می‌شود بالغ بر ۱۱هزار تومان برای ساخت آن هزینه کرد. دلیل ساخت آن‌ هم سختی عبور و مرور اهالی روستاهای بالادست منطقه۵ از روی رودخانه کن بود که با ساخت آن راه دسترسی روستاهای بالادست به محله کن و در نهایت تهران کوتاه و تسهیل شد.

«مسعود محمدی» از نوادگان حاج‌محمدعلی می‌گوید: «حاج‌محمدعلی محمدی که با نگاهی خیرخواهانه پل آجری را برای اهالی کن و روستاهای اطراف ساخت، دوراندیشی ویژه‌ای هم داشت؛ چون نگهداری از پل هزینه داشت و او برای تأمین این هزینه‌ها، زمین‌های زیادی که هم‌اکنون در محدوده منطقه۲۲ قرار دارد و به نام توتستان لتمال معروف است، وقف کرد.» ساخت حسینیه یکی دیگر از اقدامات ماندگار او برای اهالی است. حاج‌محمدعلی که خود‌ زاده محله اسمالون در روستای کن بود، حسینیه این محله را با کمک اهالی و صرف هزینه‌ای قابل‌توجه ساخت و وقف عزاداران امام حسین(ع) کرد. او همچنین برای تأمین آب اهالی نیز در کنار این حسینیه آب‌انبار بزرگی که هنوز آثار آن باقی‌مانده، بنا کرد تا مورداستفاده عموم قرار گیرد.

وقتی قصاب محل را ادب کرد
حاج‌حسن‌ محمدی، آخرین فرزند حاج‌محمدعلی می‌گوید: «دوران کمی از عمر پدرم را درک کردم اما این خاطره را به‌خوبی یادم مانده. اوایل دهه۲۰ گوشت گوسفندی گران شده بود و وسع بسیاری از مردم نمی‌رسید که گوشت بخرند. آن زمان گوشت چارکی ۴ قِران بود که شد چارکی ۵ قِران. یک قِران مزد یک روز کارگر بود. پدرم رفت پیش کل‌ممد قصاب و از او خواست که گوشت را ارزان بفروشد، اما قصاب قبول نکرد. فردایش رفت حدود ۳۰‌گوسفند خرید و به یک قصاب هم مزد داد تا روزی یک گوسفند بکشد و با همان ۴ قِران بفروشد. طوری شد که بعد از یک‌ ماه کل‌ممد آمد و التماس پدرم را کرد که از نان خوردن افتاده و راضی است با همان قیمت، گوشت را به مردم بفروشد.»

زندگی‌اش وقف روضه‌های محرم بود
او بانی خرج عزاداری‌های اهل‌بیت(ع) هم بود. نقل است شب اول محرم در زمانی که خرج می‌داد، وارد تکیه می‌شد و به مردم می‌گفت: من دو شب پلو می‌دهم. یک‌شب در تکیه خرج می‌دهم که هیچ، یک‌شب خرج می‌دهم برای زن و بچه‌هایتان که اگر یک‌دانه برنجش را بخورید، راضی نیستم. فرزند حاج محمدعلی در مورد خرج عزاداری‌ها می‌گوید: «ما باغی داریم به نام باغ پُردَک. این باغ را پدرم نه فروخت و نه به فرزندانش واگذار کرد. او در وصیتنامه‌اش نوشت تا ۲۵سال منافع این باغ صرف خرج محرم و‌ ماه رمضان شود. اگر درآمد این باغ کفاف نکرد از ثلث اموالم این خرج را ادامه بدهید تا بعد از ۲۵سال مثل من عادت کنید و خرج را ادامه بدهید. بعد از ۲۵سال ارث را تقسیم کردیم. مادرم گفت من دلم رضا نیست خرجی که پدرتان بنیان گذاشته را ندهیم. مادر این کار را تا زمانی که زنده بود، ادامه داد. بعد از او هم فرزندانش نذر پدر را ادامه دادند.»

ماجرای قحطی بزرگ و نان خانگی رایگان

از حاج‌محمدعلی محمدی خاطرات و نقل‌های جالب و به‌یاد‌ماندنی زیادی به‌جامانده است. در زمان قحطی بزرگ که بین سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ همزمان با جنگ جهانی اول رخ داد و مشهور است احمدشاه مقادیر زیادی گندم و جو را در انبارهایش احتکار کرده بود و حاضر به توزیع آن بین مردم نبود، حاج‌محمدعلی محمدی همه محصول زمینش را در اختیار مردم گذاشت. او با آرد کردن همه گندم‌های زمین کشاورزی‌اش نانوایی را به خانه آورد تا با آنها نان بپزد و به‌رایگان در اختیار اهالی روستا بگذارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید