اهالی کن خاطره ای بهیاد ماندنی با سردار دلها دارند
عزیزترین مهمان یک محله
سمیرا باباجانپور-روزنامهنگار
کسی فکرش را نمیکرد بیاید، ولی آمد. حسینیه نور محله دارقاضی کن تا آن روز چنان جمعیتی بهخود ندیده بود. آن روز در نخستین یادواره شهدای محله کن اهالی این محله قدیمی میزبان عزیزترین مهمانشان بودند. حاج قاسم به کن آمده بود.برگزاری مراسم یادمان شهدا در محله شهیدپرور کن برنامه هرسالهای بود که با استقبال مردم برگزار میشد. اما سال ۱۳۹۶ یادواره شهدای محله کن متفاوتتر از هرسال برگزار شد. برنامهای منسجم با مهمانان بزرگ کشوری و لشکری. برای همین در تقویم برنامههای مناسبتی این محله بهعنوان نخستین یادواره رسمی شهدای محله کن به یادگارماند؛ اما خاطره آن روز بانام یک مهمان ویژه برای همیشه در خاطر مردم این محله جاودان شد. شهید سردار قاسم سلیمانی در کمال ناباوری اهالی به محله کن آمد و پابهپای مردم به سمت حسینیه نور رفت و در کنار مردم نشست و یاد و خاطره شهدا را زنده نگهداشت. حاج قاسم آن روز برای اهالی کن یک دستنوشته به یادگار گذاشت. وحید محبعلی از اعضای تیم حفاظتی آن برنامه میگوید: «این دستنوشته در پایگاه بسیج به یادگار مانده است و متعلق به همه اهالی است. بعد از آن هر کتاب یا ادعیهای که چاپ کردیم عکس این دستنوشته ضمیمه آن شد.حضور حاج قاسم در محله کن برای اهالی یک افتخار بود. او مهمانی بود که محله کن با همه قدمت تاریخی خود تا به حال بهخود ندیده بود.»
عجیبترین آبشار تهران
حسن حسنزاده- روزنامهنگار
آبشار یخی «هملون» در ارتفاعات شمال تهران، یکی از آن جاذبههای کمنظیر پایتخت است که گردشگران بسیاری برای یخنوردی و البته تماشای زیبایی آن راهی روستای میگون میشوند. آبشاری به ارتفاع ۳۰ متر و وسعت حدود ۱۵ مترمربع که در فصل زمستان زیبایی قندیلها و بلورهای یخی آن هر گردشگری را میخکوب میکند. آبشار هملون در تابستان هم زیباست اما اگر قصد دارید در فصل سرما به تماشای قندیلهای یخی این آبشار بروید، زنجیر چرخ برای خودرو، لباس گرم، عینک مناسب برف، بادگیر، بارانی، کلاه، دستکش و کفش مناسب یا پوتین را فراموش نکنید. چرا که دمای دره هملون حتی به ۱۰ درجه زیر صفر هم میرسد. اگر از آبشار زیبای هملون بگذریم، آشنایی با تاریخچه این محدوده و البته وجه تسمیه نام این آبشار هم خالی از لطف نیست. منطقه زیبای هملون که در بهار و تابستان سرسبز است و در زمستان لباس یکدست سفید به تن میکند، منطقهای باستانی و تاریخی است که غارهای بسیاری را در خود جا داده است. ریشه واژه «هملون» را هم باید در تعدد غارهای این منطقه جستوجو کرد. دستکم ۳ غار در منطقه هملون وجود دارد که توسط گردشگران شناخته شده و مقصد گردشگری محسوب میشود اما اگر سراغ محلیها بروید، آنها نشانی غارهای بیشتری را به شما خواهند داد. «لون» در زبان محلی شمیرانی بهمعنای «غار» است و واژه «هملون» هم که از ترکیب «همه» و «لون» ساخته شده، به جایی اطلاق میشود که غارهای فراوان دارد.
تنها آسیاب آبی پایتخت
نصیبه سجادی-روزنامهنگار
در دوره ناصرالدینشاه، زمانی که میرزایوسف آشتیانی، صدراعظمی کشور را برعهده داشت در محلهای که به برکت آبهای شمیران، سبز و خرم بود، یک آسیاب آبی با معماری دوره قاجار ساخته شد و در همه این سالها گندمهای بسیاری در آن آرد میشد. تا اینکه 60سال پیش این آسیاب برای مدتی کوتاه در اختیار آموزشوپرورش قرارگرفت که متأسفانه بهدلیل تغییر کاربری و ایجاد تغییراتی در آن تخریب شد ولی بعد از مدتی توسط مالک بازپس گرفته شد. اکنون هم «حاج اسماعیل عجایبی» 86ساله، وارث این نشانه هویتی یوسفآباد است؛ آسیاب آبی 150ساله، که بین خیابان 51و 53محله یوسفآباد قرار دارد. عجایبی میگوید: «یوسفآباد 2آسیاب آبی داشت. «گاومیشی» بزرگترین آسیاب تهران بود که سال 1342از بین رفت.» بهگفته عجایبی، قنات گاومیشی، هنوز پرآبترین قنات منطقه است. بعدی همین آسیاب که معروف بود به آسیاب «کوچیکه» و هنوز هم باقی است. خانه عجایبیها هم همجوار آسیاب آبی بوده و یکی از دلایل حفظ و باقی ماندن آن نیز همین است. حاج اسماعیل میگوید: «وقتی ساختوساز تونل رسالت آغاز شد، قرار بود پیمانکار برای سرعتبخشیدن به کار، آسیاب کوچیکه را هم خراب کند، ولی موفق نشد.»
عجایبی همان سالها همه تلاشاش را کرد تا این اثر تاریخی ثبت ملی شود که بالاخره سال 1388آسیاب کوچیکه به شماره 19170ثبت ملی شد تا پایتختنشینان به گذشته و اصالت خود ببالند.
صاحب قبر مسجد الرسول(ص) کیست؟
مریم باقرپور- روزنامهنگار
در مسجد الرسول(ص) سعادتآباد، یک قبر و عکس بالای سرش توجه همه را جلب میکند. اما این قبر برای کیست و چرا در این مسجد است؟
روی قبر نوشته شده عزیزاله اسحقبیگی، همان کسی که بانی شکلگیری محله سعادتآباد و ساخت مسجد بوده است. ماجرای ورود مرحوم اسحق بیگی برای ساخت مسجد داستان جالبی دارد. زمین مسجد در سال ۱۳۶۲ توسط حاج تلخانی برای ساخت مسجد وقف شد، اما او مدتی بعد به شهادت رسید و هیأت امنایی که برای ساخت مسجد تشکیل شده بود، یکی از اعضایش را از دست داد. «عزیزاله اسحقبیگی» که در خیابان بیستم سعادتآباد سکونت داشت، هزینهها و ساخت مسجد را بهعهده گرفت. اسحقبیگی مسجد را بنا کرد و در سال ۱۳۶۷ به بهرهبرداری رساند. یعنی سالی که سعادتآباد در حال رشد و رو به توسعه بود و چند تعاونی مسکن در منطقه فعالیت خود را آغاز کرده بودند. از آن پس تعاونیها جلسههایشان را در مسجد الرسول(ص) برگزار کردند.
عزیزاله اسحقبیگی که تولیت مسجد را برعهده گرفته بود، صندوق قرضالحسنه مسجد را با سرمایه خودش به راه انداخت و مدتی بعد هم زمینهای اطراف را خرید و به موقوفه مسجد افزود. اما فرصت ساخت آن را نیافت و در سال ۱۳۷۹ از دنیا رفت و در همین جا به خاک سپرده شد. قدیمیهای محله معتقدند محله سعادتآباد با محوریت مرحوم اسحاقبیگی شکل گرفته است.
قصه ارباب کیخسرو و پسران!
مریم قاسمی-روزنامهنگار
در گذشتههای دور ارباب «کیخسرو» در حاشیه تهران مالک یک روستای خوشآبوهوا بود. او صاحب ۲ فرزند دوقلوی پسر بود به نام فیروز و بهرام. به دنیاآمدن این دو پسر آنقدر برایش مسرتبخش بود که بعد از مدتی نام روستایش را هم فیروزبهرام گذاشت. اگر کنار دیوار و قلعه مخروبه فیروزبهرام بایستید و چشمانتان را ببندید، میتوانید تخیلتان را پرواز دهید به ۴۰۰سال قبل و پیش خودتان فکر کنید که چه کسانی در اینجا زندگی میکردهاند! میگویند ارباب کیخسرو از ترس حمله دشمنان و بدخواهانش و برای حفظ خانواده و اهالی روستا دستور داد تا در کمترین زمان برج و بارویی عظیم در ورودی روستا بسازند تا دیدهبانان راه را برای ورود هر غریبهای سد کنند. آنطور که اهالی روستای فیروزبهرام از پدرانشان شنیدهاند، حدود یک ماه طول کشید تا نگهبانان با کمک اهالی روستا، قلعهای مستحکم بسازند. قلعه با ۴ برجک کاهگلی مرتفع در چهارطرف روستا ساخته شد و دورتادور روستا را هم محصور کردند. از دوره شکوه و جلال قلعه فیروزبهرام چند قرن گذشته و حالا همین دیوار کاهگلی و قسمتی از برج نگهبانی باقیمانده که موشها در گوشه و کنارآن لانه کردهاند. اینجاست که باید گفت دیوار قلعه موش داره، موشم گوش داره! جالب اینکه روستای فیروزبهرام از لحاظ فرهنگی و قومیتی بافت قدیمی خود را حفظ کرده و به همین دلیل است که اهالی تمایلی برای آمدن شهروندان دیگر به این روستا نشان نمیدهند.
بهترین قصههای تاریخی تهران جایزه میگیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، از این پس به انعکاس،روایتهای خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیتها و نامداران، خیابانها و گذرها، واقعههای تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق خواهد داشت. با عکسهای بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصهها و ماجراهای پس پشت این عکسها.شما هم می توانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکسها و قصههایی را که برای ما ارسال میکنید با نام خودتان منتشر میکند و به شما «همشهریان همراه» هدیهای تقدیم میکند.
نشانی و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵