برداشتهای اشتباه از حجاب در ایران
نکتههایی درباره بدحجابی؛ از گشتارشاد تا سوءاستفادههای سیاسی
گشت ارشاد تا امروز چه کسی را با حجاب کرده است؟
گشت ارشاد دفاع از حق الناس است؛ چیزی فراتر از حقالله. حجاب فردی، تکلیف شرعی و حقالله است ولی وظیفه نظام، دفاع از حقالناس است. اشتباه سؤالکننده این است که تصور میکند رفتار قهری برای اصلاح بدحجاب است. آن نیز هست ولی اولویت اول نیست. برخورد قهری برای صیانت از جامعه دینی است. قوانین حکومت باید بهنحوی باشد که نهتنها اهل حجاب احساس غربت نکنند، بلکه فضای اجتماعی نیز بهخودی خود مشوق آنها باشد. قانونی شدن حجاب یکی از روشهایی است که فضای اجتماعی را با خواست درونی اهل حجاب، هماهنگ میکند. کسانی که معتقدند حجاب باید اختیاری باشد که هرکس هرطور تمایل داشت به خیابان بیاید احتمالا حاضر نیستند عواقب این حرفشان را بپذیرند. اگر حجاب محدودیت نداشته باشد، آنگاه نباید انتظار داشته باشند خانواده به سبک شرقی و اسلامیاش حریم و حرمت داشته باشد. رهاسازی جامعه و اباحه گری روی دیگرش روابط نامشروع زن و مرد و به هم خوردن کانون خانواده و... است. آنچنان که امروز در غرب شاهدیم. حجاب اختیاری یک زنجیره است که روی دیگرش ابزاری شدن زن در جامعه است. پای عوارض این زنجیره میمانیم؟ پس قهریه صیانت از جامعهایاست که قرار است بستر ذکر و معنویت و تدین باشد نه الزاما باحجاب کردن بیحجاب. با این توضیح روشن میشود که برخورد با بدحجابی ممکن است بر فردخاصی تأثیر نداشته باشد اما جامعه را امن کرده است. فرض کنید وضعیت امروز را 20سال پیش داشتیم. آیا با افول دینداری مواجه نبودیم؟
تذکر؛ روشن است که از فلسفه قهریه دفاع میکنیم نه رفتارهای غلط و خشونتبار. توجه کنیم که از الزام دفاع میکنیم نه خشونت. کمربند ایمنی الزام است اما خشونت نیست.
آیا حجاب واجب است یا اینکه در ایران اجباری است؟ چون در سایر کشورهای اسلامی چنین قانونی نمی بینیم؟
قریب به اتفاق فقها حجاب را جزو ضروریات دین میدانند. آیه «قل للمومنات یغضضن....» به تعبیر اکثر مفسرین مانند طبرسی، علامه طباطبایی، مکارم شیرازی و...با این شأن نزول است که چون زنان پیراهنی میپوشیدند که گریبانشان باز بوده است، این آیه نازل شده است که باید روسری را طوری ببندند که قسمتهای یادشده، مو، دور گردن و ... پوشیده شود. بعد از نزول این آیات داریم که عایشه زنان انصار را چنین ستایش میکرد که «حتی یک نفر آنان مانند سابق بیرون نیامدند و سر خود را با روسری مشکی میپوشاندند.» اما آیا حجاب اجباری است؟ سؤال را باید دقیق کرد. اجبار به چه معنا؟ ما در دین اجبار نداریم. نه در اعتقاد و نه در عمل. پس بدین معنا حجاب اجباری نداریم اما حجاب قانونی داریم. تفاوت این دو در این است که فرد مسلمان میتواند نماز نخواند و روزه نگیرد. اما در حجاب ماجرا متفاوت است. حجاب برخلاف نماز و روزه، امری فردی و در خلوت نیست و بروز اجتماعی دارد. یعنی فرد میتواند اعتقادی به حجاب نداشته باشد اما به جهت اجتماعی نمیتواند خلاف قانون عمل کند. دین اختیاری است. مردم میتوانند دینی که پذیرفتهاند را عمل نکنند که البته متضمن آثار اخروی است. اما رفتار آنها نباید منجر به ضرر جامعه شود. لذا شرب خمر در خانه یک حکم دارد و در خیابان متضمن ضرر اجتماعی و یک حکم دیگر. جلوگیری از ضرر جامعه در مقابل آزادی و تعرض فرد، از بینات است و در همه جای عالم نیز همین اصل برقرار است.
وقتی به جامعه نگاه می کنیم میبینیم که بدحجابتر شدهایم؟ آیا دختران ما نسبت به اوایل انقلاب بیتقواتر شدهاند؟
بهنظر میرسد بدحجابی در جامعه ما بد روایت شده است. این روایت نادرست باعث شده واکنشها به بدحجابی عجیب و غریب باشد. یکی فکر میکند بدحجابی در ایران سیاسی است و تلاش میکند آنرا به براندازی نزدیک کند و دیگری فکر میکند بدحجابی در ایران ناشی از کاهش دینورزی است و تلاش میکند اهمیت حجاب را منکر شود.
در جستوجوی ریشه بدحجابی
گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد حدود 30 تا 40درصد جامعه حجاب شرعی دارند. اما بقیه که حجاب شرعی ندارند اعتقادشان به حجاب چیست؟ نتایج 3پژوهش رسمی سازمان تبلیغات، ارزشها و گرایش ایرانیان وزارت ارشاد و کتاب وضعیتسنجی پوشش و آرایش ایرانیان، نشان میدهد 90درصد جامعه به حجاب شرعی اعتقاد دارند و آنرا ضروری میدانند اما در مصداق حجاب تابع عرفند. این آمار یعنی جامعه نسبت به ضرورت حجاب و جنبه دینی و شرعی آن، کاملا معتقد عمل میکند اما در مصداق دچار غفلت است. یعنی بین قرائت شرعی حجاب و قرائت عرفی آن از سر غفلت تفاوت قائل شده است.
نتیجه این حرف چیست؟
بدحجابی در جامعه نه منشأ سیاسی دارد و نه منشأ دینی. بدحجابی در ایران میتواند منشأ غربزدگی، عرفیگرایی، راحتی، زیباییپسندی و دهها دلیل دیگر داشته باشد.
خطای ظاهرگرایانه
اما مهمتر، بستری است که جمهوری اسلامی برای رشد و تعالی زن ایجاد کرده است. تحلیل تکبعدی و ظاهرگرایانه و متوقف بر پوشش باعث میشود شناخت درستی از زن ایرانی بیان نشود. زن امروز را باید با حضورش در فعالیتهای خیرخواهانه و از خودگذشتگی و کمک به کشور و مردم تحلیل کرد. خانم امروز ایرانی را باید جامع دید تا درک درستی از دینداری پیدا کنیم و ظاهرگرایانه با تقلیل پوشش حکم به کاهش دینداری ندهیم.نکته مهمتر از همه رشد حجاب است. رشد حجاب، هم کمی است و هم کیفی. این رشد یعنی حجاب پرقدرت. حجاب پرقدرت، حجابی است که از سر جهل و میراث خانواده و ... نیست و ابعاد انقلابی پیدا کرده و نشانه یک اعتقاد راستین به مبارزه و جهاد است.
حجاب یک امر اختیاری است. بیحجاب و باحجاب باید آزاد باشند و مردم باید خودشان انتخاب کنند.
این حرف ظاهر قشنگی دارد اما قرائت دیگری از تقابل خشن با دمکراسی است. چرا؟ به دو دلیل.
جهت اول ایستادن مقابل قانون است. قانون کشور حکم میکند حجاب رعایت شود. اخیرا یک حرف جدیدی باب شده است که «حجاب قانونه که باشه؛ قانون غلط چرا باید اجرا بشه؟» پاسخ این است که فرض کنیم غلط باشد، اشکال قانون را نمیتوان با بیقانونی حل کرد. اصلاح قانون باید قانونی رفع شود. مثل اینکه کسی بگوید من چراغ قرمز را قبول ندارم و از چهارراه رد شود. همهچیز دست خود مردم است. تلاش کنند جریانی رأی بیاورد که فلان قانون را اصلاح کنند. عبور از چراغ قرمز فقط قانون شکنی نیست، تعرض به حقوق مردم است. ممکن است بگویند « مگه زمان رضاخان قانون کشف حجاب نبود؟ پس چرا مقابله کردید؟» پاسخ خیلی روشن است. از قانون مهمتر چیست؟ اراده مردم. اراده این مردم اسلام است. طبیعی است که اگر حکومتی خلاف اسلام قانون تعیین کند، تاب نیاورند. سخن سر اراده اکثریت مردم است. همهچیز مردمند. قانون حجاب با قانون کشف حجاب یک تفاوت عمیق و البته ساده دارد. قانون کشف حجاب قانون برآمده از دیکتاتوری بود ولی قانون حجاب برآمده از اراده مردم است. رضاخان با دیکتاتوری مقابل دین مردم ایستاد، مردم هم ایستادند. معمولا به اینجا که میرسیم گفته میشود حجاب اختیاری است. موسی به دین خود و عیسی به دین خود. حرف قشنگی است ولی یک دیکتاتوری عمیق درونش نهفته است. این حرف ایستادن مقابل اکثریت است. چرا؟ چون فارغ از تقابل قانونی، یک حرف مهمتری وجود دارد و آن تقابل با دمکراسی و جمهوریت است. تقابل با مردم است. ایستادن مقابل اراده دینی مردم است. کشف حجاب تعرض به حقوق اکثریت است که فراتر از تعرض به قانون است. هرچند دقیقتر که توجه کنیم تعدی به قانون همان تجاوز به حقوق اکثریت است.چرا؟ چرا تعرض و دستدرازی است؟ چرایی را درست ببینید؛ اینطور وانمود میکنند که مخالفت با کشف حجاب به جهت تحریک مردهاست. میگویند «خب مردها تحریک نشوند.» این حرف برای تنزل دادن مسئله است. البته قواعد طبیعی و غریزی سرجای خودش قرار دارد و دستوری نیست، ولی علت اصلی این دست مسائل نیست. اینکه گفته میشود کشف حجاب تعرض به حقوق اکثریت است به جهت این است که شرایط برای دینداری سخت میشود. چرا اکثریت باید به مشقت بیفتند که عدهای میخواهند مقابل اراده دینی مردم باشند؟ مثلا نگاه به موی زن نامحرم، بدون تحریک هم حرام است. یعنی حجاب اختیاری یک نفر، مشقت است برای دیگری. اما ماجرا از این نیز فراتر است. شهری که قرار است محیط دینورزی و بستر معنویت برای جامعه باشد مستعد بیاخلاقی میشود. اصل ماجرا اینجاست. شهری که در ظاهر به معصیت گرفتار شد، مضاعف مستعد آلوده شدن است. جامعه هم مثل نفس آدم عمل میکند. وظیفه یک حکومت ساخت بستری است که مهیای دینداری باشد نه مروج بداخلاقی. اینجاست که تعرض به حقوق اکثریت است.
اگر قانون حجاب را نخواهیم چه باید کرد؟ مشروعیت این قانون از کجاست؟
اگر بحث درون دینی نکنیم با منطق دمکراسی و حقوق بشری نیز، قانون مشروعیتش را از رعایت مصلحت اکثریت میگیرد. یعنی اقلیت به حکم اخلاق و عقل لازم است حق اکثریت را رعایت کنند. قانون حجاب بر مبنای مصلحت مسلمین نوشته شده است. میگویند چهکسی گفته طرفداران حجاب اکثریتند؟ رفراندوم بگذاریم. از رفراندوم هراسی نیست. اما منطق این بحث ایراد دارد. انتخاب دین اختیاری است اما انتخاب اجزای دین اختیاری نیست. یعنی یک جامعه میتوانند اسلام را با رأی کنار بگذارند و البته در قیامت حساب پس میدهند اما اجزای دین را نمیشود به رأی گذاشت. انتخاب ملت ایران نیز اسلام است. مهمترین شاهد نیز رفراندوم ابتدای انقلاب است که به اسلام در قالب مدل اجرایی جمهوری اسلامی رأی دادند.
ممکن است بگویند آن رأی پدران ما بود و ما قبول نداریم. تکلیف چیست؟
پاسخ به این شبهه دو وجه دارد. سلبی و ایجابی. بخش ایجابیاش این است که رفراندوم با انتخاباتها و مشارکت سیاسی مردم در طول انقلاب بارها تمدید شده است. یعنی اینطور نیست که یکبار رفراندوم برگزار شده باشد و تمام. اما وجه سلبیاش این است که اگر شخصی فردای رفراندوم جدید گفت من این را هم قبول ندارم و باید مجددا رفراندوم شود تکلیف چیست؟ این دور باطل است و پایانی ندارد.
چرا میگویید ترویج بیحجابی پروژه دشمن و هدف از کشف حجاب براندازی نظام است؟
ما پیشتر نیز با پدیده بیحجابی مواجه بودیم. اما بدحجابی در تاریخ جمهوری اسلامی اگرچه یک نقص محسوب میشود اما برآمده از بیحیایی و خدای ناکرده بیعفتی نیست. برآمده از غربپسندیهای عرفیگرایانه است. به همین دلیل است که رهبرانقلاب تأکید داشتند بدحجابی یک نقص است اما معیار نهایی برای قضاوت افراد نیست. چه بسا دختران بدحجابی که هم انقلابیاند و هم اهل معنویت؛ هرچند گرفتار این خطا.
حقیقت حجاب چیست؟
برخلاف تصور رایج، حقیقت حجاب صرفا پوشش نیست؛ هرچند پوشش یک ضرورت برای حفظ این حقیقت است. هویت و عمق حجاب، حیا و عفت است. حال باید سؤال کرد که آیا بدحجابی منجر به بیحیایی در جامعه شده است؟ پژوهش سازمان تبلیغات نشان میدهد 85درصد مردم رعایت حجاب را مانع ارتکاب گناه در جامعه میدانند.
آیا بدحجابی نشانه بیدینی است؟
اگر بدحجابی را سیاسی بدانید باید هر روز بین بدحجابها با انقلاب فاصله ایجاد شود. البته که شوخی است. برخی رفتارها هم اتفاقا کمک کرده است که اندک آدمهایی که روسریشان را ابزار براندازی میدانند از متن مردم جدا شوند.
اما بدحجابی نشانه بیدینی هم نیست. اگر اینطور بود باید شاهد کاهش معنویت بانوان در جامعه باشیم. حال آنکه برعکس است.
حال با توجه به این نکات آیا میتوان مدعی شد که با عقب رفتن روسریها معنویت کمتر شده است؟
مسئله این است که 2خطای کلیدی ممکن است باعث شود تحلیل نادرستی از جامعه زنانمان داشته باشیم. یک اشتباه در مقایسه نقطهای است و دوم تحلیل ظاهرگرایانه.
خطای تحلیل ایستا
تحلیل نقطهای یعنی مقایسه زنان در سال97 با زنان در سال57 بدون اینکه شرایط جامعه تحلیل شود. اساسا تقوای جامعه را باید در حرکت تحلیل کرد. برای اینکه تقوا را تحلیل کنیم باید شرایط و هجمه دشمن و قدرت شیطان را هم درنظر گرفت. تقوا در مسیر حرکت و اجتماعی شدن شکل میگیرد نه سر سجاده و در خلوت و انزوا. با این سخن باید سؤال کرد خانم بدحجاب در جامعه امروز با این حجم از هجمههای شیطانی چه میزان جلوتر از زنان سال57 است؟