محمدصادق خسرویعلیا: انگار وسط یک کاسه انار نشسته باشی یا میان یک قاچ هندوانه بزرگ ایستادهای که به سرعت در حال حرکت است. نیمه روز است. برعکس هوا، مترو حالش خوب است؛ آنقدر خوب که میتوانی نگاهت را پرتاب کنی و به سیر و سیاحت در واگنها مشغول شوی. پوسترها و تصاویر متحرک روی نمایشگر واگنها سرخرنگ شده و عکسهای انار و هندوانه نوید یلدا و حس هندوانه و انارسواری را تداعی میکند. بحث داغ آلودگی هوا نقل مسافران متروست. وسط غرغرکردنها و گلایه کردنها از وضعیت نابسامان آب و هوا، گاهی گوشه چشمی به انارها و هندوانههای داخل واگن که به رقص در آمده، میاندازند. تماشای تصاویر گره ابروها را باز میکند، یادشان میآید که یلدا نزدیک است.
گوشه یکی از واگنها بحث شب یلدا حسابی گل انداخته میان 2نفر. دقیقا در آن کنج دنجی که فقط یک نیمکت دونفره آبی رنگ جا خوش کرده، پسر و دختر جوانی لانه کردهاند. باذوق و پرانرژی قرار و مدارهای شب یلدایشان را هماهنگ میکنند. مردی به بغل دستیاش با شانه تنه میزند، میگوید:«خوش به حال اینها. تو باغ نیستن. مترو را گذاشتن روی سرشان اما انگار نه انگار.» بین آنها بحث مراسم عقدی در میان است. 2جوان دهه هفتادی قرار است زندگی عاشقانهشان را همزمان با یلدا آغاز کنند و حالا همه مسافران مترو تا شعاع 10متری آنها میدانند که شام مراسم سالاد الویه است. پدرام هفتاد و چهاری است و نرگس هفتاد و ششی. هر دو دانشجوی حقوق هستند یکی ترم آخر و دیگری ترم چهارم. «2هفته پیش نامزد کردیم. مراسم عقد را شب یلدا میگیریم. آخر هر سال شب یلداها همهمان دعوتیم خانه پدر بزرگم. راستش از این فرصت استفاده کردم و گفتم خرج این مهمانی را که هر سال پدربزرگم میدهد بگذار ما هم گوشه این مهمانی عاقد بیاوریم و عقد کنیم. چه میشود مگر (خنده)» نرگس میگوید: «منم قبول کردم. تازه مراسممان متفاوتتر میشود.»
حال و هوایی که آنها در واگن ایجاد کردهاند یخ بقیه را باز میکند. مرد میانسالی میگوید: «امسال قرار است در مهمانی شب یلدا ریخت و پاش نکنیم. میخواهیم دور هم جمع شویم و کمکهای نقدی جمع کنیم برای مردم زلزلهزدهای که الان در سوز و سرما هستند.»
مرد جوانی هم میگوید: «امسال پدرم در کنارمان نیست. شب یلدا هم شب جمعه است. پنجشنبه میرویم سرخاک، شب یلدا هم مراسم یادبودی برای پدرم برگزار میکنیم.»
2دانشجوی شهرستانی هم در بین مسافران مترو هستند که میگویند: «امتحانات نزدیک است و باید در تهران بمانیم. حالا که پیش خانوادهمان نیستیم، قرار گذاشتیم به اتفاق همکلاسیهای مان برویم خانه سالمندان. در کنار آنها یلدا میگیریم.»
اغلب مسافران ترجیح میدهند فقط در کنار خانواده و اقوام باشند. بهروز 52ساله میگوید: «در شب یلدا هیچ جای دنیا به اندازه اینکه در کنار خانواده و اقوامم باشم برایم لذتبخش نیست.»
به لطف اینکه طرح زوج و فرد از در منازل اجرا میشود، خیابانها خلوت است اما اتوبوسها نه. مسافرانی که در ایستگاههای اتوبوس ایستادهاند هم برای شب یلدا برنامههایی دارند. خانم نامجو میگوید:« یک نوه 5ساله دارم. الان در بیمارستان بستری است. نذر کردم برای بهبودی نوهام شب یلدا یک عالمه اسباببازی بخرم برای کودکان بیمار و بروم بیمارستان.» امیر میگوید: «شب یلدا سر زده میروم خانه پدرم و با او آشتی میکنم. 2ماه است که با هم قهریم.»
مهسای 7ساله شب یلدا تولدش است. درحالیکه در کنار مادر و پدرش ایستاده و آمده برای سفارش کیک، میگوید:« چون شب یلدا تولد من است قرار شده همه فامیل بیایند خانه ما. پدر بزرگ و مادربزرگ هم میآیند.»
هر چند دود و دم تهران حال هوای شهر را گرفته است اما در میان این لایههای آلودگی، کسی پیدا نمیشود که برای شب یلدا و در کنار هم بودن، برنامهریزی نکرده باشد.