• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 12 دی 1401
کد مطلب : 181679
+
-

یادی از خیرالله احمدی‌فرد اولین شهید مدافع حرم اسلام‌آبادغرب

چریک عملیات‌های سخت

گزارش
چریک عملیات‌های سخت

شهره کیانوش راد-روزنامه‌نگار

11 سال داشت که جنگ تحمیلی‌ شروع و برای رفتن به جبهه بی‌قرار شد. خیرالله احمدی‌فرد، در تمام سال‌های جنگ بارها به جبهه رفت و در عملیات‌ها شرکت کرد. چندین سال هم به عنوان تکاور فعالیت می‌کرد. یک‌بار سرش ترکش خورد و بار دیگر پایش. حتی دچار موج‌گرفتگی هم شد، اما هیچ‌کدام مانع از دوباره رفتن او به جبهه نشد. وقتی هم که پای دفاع از حرم در عراق و سوریه پیش آمد باز هم مشتاقانه و داوطلبانه برای رفتن به سوریه و عراق پیشقدم شد. خیرالله احمدی‌فرد، سرانجام در حمله آزادسازی موصل در ۱۶بهمن 1395 و درحالی که ۴۷ سال داشت بر اثر تله انفجاری دشمن در راه دفاع از حرم در شهر موصل عراق شهید شد. همسر و فرزندش از آخرین روزهای قبل از شهادت او می‌گویند.

مهرش به دلم افتاد
خیرالله احمدی‌فرد 20اسفند 1348 در روستای سیاه‌خور از توابع شهرستان اسلام‌آباد غرب به دنیا آمد. جیران عزیزخانی، همسر شهید مدافع حرم خیرالله احمدی‌فرد، از روزهایی می‌گوید که مهر پسر‌عمه‌اش به دل او افتاد:
«او را محسن صدا می‌کردیم. خودش این نام را به دلیل علاقه و ارادتش به حضرت زهرا(س) انتخاب کرده بود. محسن پسرعمه من بود و با شروع جنگ تحمیلی مدام به جبهه می‌رفت. آن موقع من دبستانی بودم. وقتی معلم ما گفت با کلمه «جبهه» جمله بسازید، من نوشتم «پسرعمه من در جبهه است.»
یک‌بار هم ‌معلمان گفت با کلمه «شهید» جمله بسازید. محسن آنقدر از شهید برایمان حرف زده بود که من ‌نوشتم «ای کاش من هم شهید می‌شدم.» وقتی محسن و خانواده‌اش  برای خواستگاری من آمدند، بدون هیچ شرطی و با رضایت کامل پذیرفتیم، چون با روحیات و خانواده‌های هم آشنا بودیم. می‌دانستم محسن به راهی که انتخاب‌کرده اعتقاد دارد. خانواده هر دوی ما انقلابی بودند و ما بدون هیچ مشکلی با هم ازدواج کردیم.»

آخرین دیدار
در آخرین عکسی که انداخته، یک دستش به ضریح است و در دست دیگرش لباس نوزادی است. لباس را زیارت داده و بعد از آن به منطقه رفته‌است. آخرین باری که به عراق رفت، 23 سال از زندگی مشترک آنها گذشته بود. دو دختر به نام‌های زینب و زهرا داشتند و فرزند سوم هنوز به دنیا نیامده بود. همسر شهید می‌گوید: «فرزند سوم‌مان را باردار بودم که محسن می‌خواست به منطقه برود. با هر بار رفتنش به جبهه در دلم آشوبی به پا می‌شد. به او گفتم: «تو را به خدا سلامت می‌فرستمت، سلامت برگرد. اگر یک مو از سرت کم شود من دیگر قبول نمی‌کنم.»  
یک دست لباس نوزادی گرفته بودیم. به او دادم و گفتم: «این را ببر حرم حضرت ابوالفضل(ع) و حرم امام‌حسین(ع) برایمان تبرک‌کن بیاور.» اسم فرزندمان را محمدحسین انتخاب کرده بودیم. آخرین عکسی که انداخته یک دستش به ضریح است و در دست دیگرش لباس نوزادی است که برای محمد حسین خریده بودیم. لباس را زیارت داده و بعد از آن به منطقه رفته و شهید شده بود. محسن، آدم راحت‌طلبی نبود. وقتی بازنشسته شد، از تجربه‌اش در خنثی‌سازی مین استفاده کرد. در پاکسازی منطقه مین، از آذربایجان تا خوزستان در دشت‌عباس، شلمچه، قصرشیرین، سومار، کردستان و... شرکت می‌کرد. در بحث مین و جنگ‌افزار و ادوات جنگی بسیار حرفه‌ای بود.»

عاشق کارش بود
«آنقدر چهره خندانی داشت که فکر می‌کردیم در عراق به آنها خوش می‌گذرد!» زهرا احمدی‌فرد، تماشای چهره خندان پدرش را همیشه در ذهن دارد و می‌گوید: «در تمامی فیلم‌هایی که از عراق به ما نشان می‌داد، در حال خندیدن بود. طوری می‌خندید که  انگار به آنها خوش می‌گذشت. در سفر آخرشان به ما گفت: «دعا کنید زنده بمانم تا تلفات بیشتری از دشمن بگیرم.»
ما اتفاقات عراق را پیگیری می‌کردیم و با توجه به اسم مناطقی که بابا در آن حضور داشت، کمابیش متوجه سختی کار او می‌شدیم. مثلاً وقتی می‌گفت در بیجی یا موصل هستم، همان روزها خبرهای عملیات در این مناطق را می‌دیدیم و نگران او می‌شدیم، اما از طرفی خیالمان راحت بود چون کار همیشگی پدرم حضور در ماموریت‌های سخت و خطرناک بود و می‌دانستیم چقدر عاشق کارش است.
گاهی اوقات که صحبت از عراق می‌شد می‌گفت: «من اگر بتوانم با آموزش 10نفر جان‌شان را از مهلکه نجات دهم کار خیلی بزرگی کرده‌ام. می‌گفت که نیاز نیست حتماً به خط بروم. این حرف‌ها ما را مطمئن می‌کرد که خار هم در پای پدرمان نمی‌رود.» همسر شهید در ادامه می‌گوید: «روزی که پوتین‌های آغشته به خون شهید را در وسایلش دیدیم تعجب کردیم. همرزمان شهید به ما گفتند که در عملیات، آنقدر خار در پوتین‌های این شهید گرانقدر فرو‌رفته که باعث خونریزی پای او شده‌است.»
شهید خیرالله احمدی‌فرد، برنده مدال طلای وزن‌مثبت‌هفتاد کیلوی کاراته،‌ نجات غریق، غواص، چترباز، تخریب‌چی و یک تکاور به تمام معنا بود. او اولین شهید مدافع حرم اسلام‌آبادغرب و دوازدهمین شهید مدافع حرم استان کرمانشاه است.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید