شهروندان مشارکتپذیر در شهری زیستپذیر
پایتخت ایران دیگر یک کارگاه بزرگ عمرانی نیست
غلامعلی ابراهیمیسوته/ کارشناس فرهنگی و اجتماعی شهری
قرار است تهران شهری «زیستپذیر» باشد با شهروندانی «مشارکتپذیر». قرار است پایتخت ایران اسلامی، بهعنوان اصلیترین و مهمترین پایگاه تبلور تمدن ایرانی اسلامی راهبر ایدهها و اندیشههای نوین باشد. سال گذشته هنگامی که شهروندان تهرانی با حضور پای صندوقهای رای، مسیر پیش روی 4 سال آینده را در برابر شهر تهران گشودند، همه کارشناسان نقطه ثقل این رویکرد شهروندان را توجه به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی دانستند. آنچه مسلم است، تهران طی دهههای گذشته، آنگونه که باید در حوزه فرهنگی و اجتماعی نتوانستهاست شهروندانش را اغنا کند و به همین دلیل سال پیش شهروندان تهرانی دوشادوش شهروندان همه شهرهای بزرگ، به تغییر عمده در سیاستهای مدیریت شهری رای دادند. حال مدیریت شهری جدید برآن است تا با تکیه بر 2 مفهوم «شهر زیستپذیر» و «شهروند مشارکتپذیر» رویکرد تازهای در عرصه مدیریت شهری بگشاید؛ عرصهای که در صدر آن فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی وجود دارد و شهر به مثابه یک مرکز بزرگ فرهنگی تلقی میشود نه یک کارگاه بزرگ عمرانی.
الگوی جهانی
زندگی در جهان صنعتی بهویژه بعد از دهه 70 تغییر چشمگیری یافته است. دیگر شهرها به منزله بنگاههای بزرگ اقتصادی قلمداد نمیشوند بلکه سرزمینهایی هستند که در آنها شهروندان علاوه بر کار و تلاش، باید استراحت کنند و البته تفریح هم داشته باشند. توجه به الگوهای مختلف زندگی در شهرهای بزرگ جهان نشان میدهد که بسیاری از شهرهای جهان شهروندان خود را به داشتن اوقات فراغت مناسبتر تشویق میکنند، چرا که مدیران شهری معتقدند با این اقدام هم شهروندان نسبت به شهرهای بزرگ احساس تعلق بیشتری دارند و هم امکان زیستپذیر کردن شهرها با توجه به فعالیتهای فراغتی شهروندان بیشتر میشود؛ موضوعی که چند سالی در تهران به آن توجه ویژهای شدهاست. در واقع شهر تهران در سالهای اخیر توانسته به جمع شهرهایی بپیوندد که سرانه فضاهای فرهنگی، فضاهای سبز و ورزشی در آن رشد چشمگیری داشته است. اما واقعیت این است که تمام این اقدامات در کالبد شهر صورت گرفته. با وجود آنکه شهرداری در طول سالهای اخیر پارکها و فضاهای تفریحی بسیاری در شهر و اطراف آن ساخته است، سینماها و مراکز فرهنگی بسیاری را پیریزی کرده و حتی مراکز ورزشی مانند زمینهای چمن و استادیومهای مختلفی را ساخته، اما آیا آمار بیانگر افزایش اوقات فراغت شهروندان و گسترش کیفی آن است؟
سینماها و موزههای جدید
سرانه فضاهای فرهنگی تهران بهرغم تلاش مدیریت شهری در سالهای اخیر هنوز با استانداردهای جهانی فاصله دارد. در حالی که سرانه فضاهای فرهنگی در شهرهای بزرگ جهان در حدود 5/1 تا 3 متر است، این عدد در تهران در حدود یک متر است؛ البته تا چند سال پیش سرانه فضای فرهنگی تهران در حدود 6/0متر برای هر تهرانی بود و بهدلیل فعالیتهای شهرداری تهران، این سرانه افزایش یافته است. اما هنوز تا رسیدن به استانداردهای جهانی فاصله داریم. نبود مراکز مهمی مانند مرکز بزرگ تئاتر یا مجتمعهای بزرگ فرهنگی در شهری مثل تهران تا چند سال پیش، فعالیتهای فرهنگیای که شهروندان میتوانستند در ساعات اوقات فراغت به آن مشغول شوند را بسیار محدود کردهبود. هماکنون هم فقر مراکز فرهنگی در شهرهای بزرگ، انتخاب شهروندان را در آخر هفته محدود کردهاست. در واقع فضاهای فرهنگی بخش دیگری از نیاز شهروندانی است که برای گذران اوقات فراغت خود گزینههای مناسبی را میجویند.
اما تهران همچنان شهری نیست که بتوان به لحاظ فرهنگی نیاز شهروندان را بهطور کامل رفع کند. این شهر مانند تمامی شهرهای بزرگ کشور، از کمبود فضاهای فرهنگی همچنان رنج میبرد. خوشبختانه در سالهای اخیر با توجه بیشتر به مساجد و تمرکز فعالیتهای مختلف فرهنگی در آن، اندکی این کمبود جبران شده است که بهنظر میرسد این اقدام باید بهصورت پیگیرانهتری ادامه یابد.
پرسه در پارکهای تهران
بیش از 2هزار و 200 پارک و بوستان و 2 هزار و 800 هکتار باغ، مجموعه سرانه فضاهای سبز شهری تهران را در به 21 متر رسانده است؛ فضایی که قرار است شهروندان تهرانی بخشی از اوقات فراغت خود را در آن بگذرانند. اما تا چه اندازه شهروندان تهرانی از این فضاها بهره میبرند. پرسه در حوالی تهران در روزهای آخر هفته نشان میدهد که تنها چند پارک درونشهری و حاشیهای، مأمنی است برای شهروندان تهرانی، اگر نه بسیاری از این پارکها و بوستانها جایی برای گذران اوقات فراغت شهروندان محسوب نمیشوند و تنها محلی هستند برای نشستن گاه و بیگاه کسانی که خسته از راهرفتن بر صندلیها نیمهجان تکیه میزنند و پس از چندی راه از سر میگیرند. این موضوع تنها در تهران نیست. حتی شهری مانند اصفهان که سرانه فضاهای سبز آن در حدود 20 متر مربع است نیز اینگونه است. کمتر شهروندی است که تعطیلات پایان هفته خود را در کمپینگ برونشهری یا درونشهری بگذراند.
ضرورت توجه به اوقات فراغت
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «وقت هر انسان مؤمن 3قسمت است: 1- یک وقت و ساعتی که برای مناجات و دعا و عبادت است. 2- یک وقت و ساعتی که برای کسب معاش و درآمد است 3- یک وقت و ساعتی که برای تفریح و استفاده از لذتهای حلال است و انسان عاقل جز در این 3 مورد، وقت نمیگذراند؛ یا کسب معاش یا قدم نهادن برای معاد و آخرت و یا لذت بردن در غیرحرام».
براساس استانداردهای جهانی اوقات 24 ساعت شبانهروز در شهرهای بزرگ به 3 بخش تقسیم میشود. 8 ساعت کار، 8 ساعت استراحت و 8 ساعت نیز اوقات فراغت. این الگوی جهانی که در قرن اخیر مورد توجه و تاکید جامعهشناسان شهری قرار گرفتهاست، از آموزههای دینی و مذهبی ما ایرانیهاست. براساس این ایده، بسیاری از مردم جهان 8ساعت سوم خود را به تفریح در طبیعت یا مطالعه و دیدن فیلم و غیره میگذرانند. مدیریت شهری تهران تلاش گستردهای برای گسترش این الگو دارد. نیاز جامعه شهری از یک سو و غنیسازی اوقات فراغت براساس دیدگاههای مذهبی از سوی دیگر باعث بهوجود آمدن فضاهای گسترده برای اوقات فراغت شده است. در طول سالهای گذشته، به لحاظ کالبدی، بخش عمدهای از بسترهای فرهنگی و اجتماعی برای گذران اوقات فراغت در کلانشهر تهران فراهم شده است؛ احداث سالنهای سینما، ساخت و توسعه فرهنگسراها، توسعه و گسترش خانههای فرهنگ و ایجاد بوستانها و فضاهای گسترده تفریحی که هر کدام با تکیه بر مفاهیم مکتب غنی اسلام شکل گرفته است.
بهعنوان مثال در بوستان آب و آتش یا حضرت ابراهیم، در کنار ایجاد فضایی مناسب برای گذران اوقات فراغت، 7 پرده از داستان حضرت ابراهیم (ع) با تکیه بر روایات قرآنی به تصویر کشیده شده است. همه این نمونهها به معنای توجه به اوقات فراغت در کلانشهر تهران است.
اخیرا شورای اسلامی شهر تهران روند انتخاب شهردار را به پایان رساند و پنجاهونهمین شهردار تهران با شعار «شهر زیستپذیر و شهروند مشارکتپذیر» سکان اداره پایتخت را در دست گرفت. رویکردهای فرهنگی او که در شعارش متجلی است، بیانگر تحرک تازهای در عرصه فضای فرهنگی و اجتماعی است؛ بهویژه آنکه کمیسیون اجتماعی و فرهنگی شورای شهر تهران نیز بهعنوان بازوی سیاستگذاری کلانشهر تهران، راهبردها و چشماندازهای تهران را مورد تاکید دارد. شهردار تهران با الگو قرار دادن شهر زیستپذیر، جلوهای تازه از مدیریت شهری را طی سالهای آینده پیشروی شهروندان خواهد گذاشت.
توجه به اقدامات فرهنگی و اجتماعی از یک سو و جلب مشارکت شهروندان در اداره شهر و حضور در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی میتواند 2 روی سکه تحقق این شعار باشد. نباید فراموش کنیم که شهروندان تهرانی همواره آماده حضور در عرصههای اجتماعی و فرهنگی هستند و سیاستگذاری مدیران شهری میتواند گامی تازه برای ظهور آن را فراهم آورد.
شهروند مشارکتپذیر
در واقع نمیتوان با قاطعیت گفت که تهران شهری مناسب برای گذران اوقات فراغت نیست؛ به عبارتی اگر ساخت فضاهای فرهنگی را برعهده مسئولان شهری بدانیم یا ساماندهی فضاهای سبز را نیز از مدیریت شهری بخواهیم، بخش دیگری از ایجاد فضای فراغتی برعهده خود شهروندان است؛ درواقع شهروندان تهرانی کمتر از استعدادهای موجود شهر تهران برای گذران اوقات فراغت خود بهره جستهاند و همواره چشم به نهادهای دولتی و شبهدولتی داشتهاند، اگرنه کمتر شهروندی برای ایجاد فضای مناسب برای خود یا احداث کمپینگهای مختلف اقدام کرده است، اگرنه بسیاری از شهروندان میتوانند از مناطق مختلف گردشگری و طبیعی که در تهران و حاشیههای این شهر قرار دارد بهعنوان محملی برای بهرهبرداری استفاده و با خلاقیتهای خود این اماکن را به مکانی جذاب برای خود تبدیل کنند.
شهر یک الگوی انسانی
شهر یک موجود زنده است؛موجودی که تاثیر متقابل بر شهروندانش میگذارد. هر اندازه این موجود براساس الگوهای انسانی شکل بگیرد مسلما میتواند امنیت و آرامش را برای شهروندانش فراهم آورد. چهره ظاهری هر شهر نیز مملو از آثار و نشانههایی است که به آن مبلمان شهری اطلاق میشود. اگر تصویر روشنی از چهره شهرها وجود نداشته باشد، یا تیرگی غبار و دود بر آن چیره باشد، نمیتواند امید داشت که شادابی و نشاط در شهر رخ بنمایاند؛ بنابراین توسعه فضاهای سبز یا مکانهای تفریحی میتواند تنها یک بستر باشد، اگرنه روح هر شهر، از یکایک شهروندانی تشکیل شدهاست که در آن زندگی میکنند. اگر شهروندان تهرانی برای گذران اوقات فراغت خود برنامهای جدی نداشته باشند، هیچگاه توسعه فضاهای فرهنگی و تفریحی نمیتواند آنان را برای گذران بهتر اوقات فراغت ترغیب کند.
توسعه فرهنگی و اجتماعی تهران
شهر فضایی است که تحرک، تداوم و توسعه از مشخصات بارز آن است و ناگزیر از تحرک و توسعه در فضای مکانی است. فضاهای شهری بهدلیل جوانب فیزیکی و کالبدی خود، نوعی فضای نمادین هستند که با شهر و کالبد شهر پیوندی عمیق دارند؛ بنابراین یک فضای شهری فضایی است که عنصری هویتبخش از یک شهر تلقی میشود، بهطوری که اغلب شهرهای بزرگ را میتوان بهواسطه فضاهای شهری آن بازشناخت. بهعنوان مثال وجود دیزنیلند در شهر پاریس بهگونهای مشخصه این شهر نیز شده است یا موزههای عظیم پاریس و لندن و برخی مراکز تفریحی که بهگونهای در زمره مشخصههای یک شهر درآمدهاند. در تهران توجه به فضاهای فرهنگی، محدود به امکان گردشگری نمیشود. مساجد و مراکز مذهبی از یک سو و فرهنگسراها و خانههای فرهنگی از سوی دیگر ،2 رکن اصلی توسعه فعالیتهای فرهنگی هستند. اگر بخواهیم برای تهران یک هویت و مرکزیت قائل شویم باید به بزرگترین فضای فرهنگی آن توجه کنیم. منطقه فرهنگی عباسآباد بهعنوان قطب اصلی فضاهای فرهنگی تهران قلمداد میشود. این مرکز با طراحی معماران برجسته و با تکیه بر الگوی ایرانی- اسلامی از معماری بومی کشور الگو گرفته است. وجود مصلی در این مجموعه و توسعه دیگر فضاهای فرهنگی در حاشیه آن، در واقع یک الگوی مناسب و رایج از توسعه فرهنگی و اجتماعی در شهری مثل تهران است؛ از اینرو بهنظر میرسد با تاکید بر این 2 رکن میتوان بستری مناسب برای توسعه شهر تهران در عرصه فرهنگی و اجتماعی گشود.
تهران همچنان شهری نیست که بتوان به لحاظ فرهنگی نیاز شهروندان را بهطور کامل رفع کند. این شهر مانند تمامی شهرهای بزرگ کشور از کمبود فضاهای فرهنگی رنج میبرد