• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
شنبه 26 آذر 1401
کد مطلب : 180182
+
-

گفت‌و‌گویی متفاوت و فوتبالی با علی مؤذنی، داستان‌نویس

گزارش جواد خیابانی خونم را به جوش آورد

گزارش
گزارش جواد خیابانی خونم را به جوش آورد

فرشاد شیرزادی-روزنامه‌نگار

علی مؤذنی، داستان‌نویس، فیلمنامه‌نویس و برنده ۲۰سال ادبیات داستانی است که تا امروز داستان‌های کوتاه و رمان‌های درخشانی از او خوانده‌ایم و او را با انبوه داستان‌هایش می‌شناسیم: «کلاهی از گیسوی من»، «ملاقات در شب آفتابی»، «دلاویز‌تر از سبز»، «حضور»، «قاصدک»، «کشتی به روایت توفان» و... . با او که در شمار نسل سوم داستان‌نویسان ایرانی است، گفت‌و‌گویی فوتبالی و متفاوت انجام داده‌ایم که گزیده‌ای از آن در ادامه می‌آید.

1 همیشه بازی‌های تیم‌ملی فوتبال توجه مرا جلب می‌کند. این توجه از بازی ایران و استرالیا شروع شد. بازی را از نیمه دوم دیدم. وقتی جواد خیابانی مردم را خطاب قرار داد و گفت که مردم، من دیگر نمی‌توانم سکوت کنم و از توهین تماشاچی‌های استرالیایی به پرچم ما و بازیکنان‌مان گفت، خون من به جوش آمد و تعصبم برانگیخته شد. بازی را در تمام مدت ایستاده تماشا کردم. بدجوری شریک هیجان بازی شده بودم. بعد از بازی هیجانش همچنان در من مانده بود و همان باعث شد از خانه بزنم بیرون و ناگهان با مردمی مواجه شوم که هیجان، آنها را از خانه به خیابان‌ کشانده بود.

2 بعد از بازی ایران و استرالیا جمعیت حاضر در خیابان شگفت‌زده‌ام کرد. شور و حالی‌که به‌ویژه در جوان‌ها وجود داشت، مرا متوجه کرد که فوتبال چه قدرتی دارد و چه انگیزشی ایجاد می‌کند که می‌تواند مردم را اینطور به خیابان‌ها بکشاند. متوجه شدم که فوتبال خیلی فراگیرتر از آن است که صرفاً یک بازی ورزشی باشد، بلکه یک رویداد ملی است وگرنه چرا باید آن تعداد آدم در سطح کشور از خانه‌ها بیرون بریزند و در یک شادی همگانی به هم تبریک بگویند و شادی، مهربانی و حس وطن‌دوستی‌شان را نثار هم کنند. انگار رستم پشت یک حریف خارجی را به خاک مالیده که غرور ملی اینطور برانگیخته شده است. این‌ دریافت برایم خیلی عبرت‌آموز بود؛ اینکه نباید ساده از کنار این پدیده‌ای که می‌تواند یک ملت را به خیابان‌ها بکشاند، عبور کرد و متقابلا می‌تواند درصورت شکست افسردگی مقطعی ایجاد شود.

3 همیشه دلم می‌خواست مربی‌ای در ‌شأن تیم‌ملی داشته باشیم که بتواند این تیم را علاوه بر داشتن استراتژی و تاکتیک، از نظر روانی هم سر پا کند؛ چراکه شاهد بودم بازیکنان ما وقتی گل می‌خورند، به هم می‌ریزند و نمی‌توانند سریع خودشان را بازیابی کنند و دوباره به بازی برگردند و احساس شکست را راحت به حریف منتقل می‌کنند و به حریف انرژی دوباره می‌دهند تا بر شدت حملاتش اضافه کند؛ این یعنی فروپاشیدگی. اصولاً ما نه در خانواده اعتماد به نفس لازم را دریافت می‌کنیم، نه از آموزش و پرورش و نه از جاهای دیگر. برای همین هم هست که در لحظات خطیر آنطور که شایسته است، نمی‌توانیم در برابر فشار تاب‌آوری بالایی داشته باشیم. اعتماد به نفس و عزت نفس به‌خصوص در میدان‌های ورزشی اصل بسیار مهمی است که باید موردنظر قرار بگیرد؛ مثلاً اینکه اگر گلی خورده‌ایم، متوجه باشیم که دنیا به آخر نرسیده و باید تا پایان بازی تلاش کرده و از تمام قوایمان برای برنده شدن استفاده کنیم و حتی یک ثانیه را هم از دست ندهیم. این نکته‌ها هر چند ظریفند، اما بسیار اساسی‌ هستند و باید جزو دروس آموزش و پرورش ما باشند. همیشه فکر می‌کردم سرمربی تیم‌ملی باید به این نکات توجه عمیقی داشته باشد که خوشبختانه در طول یکی، دو دهه گذشته اقداماتی صورت گرفته و نتایج خوبی هم به بارآورده است. به‌راحتی می‌توانیم تغییر روحیه بازیکنانی را که لژیونر می‌شوند، با بازیکنانی که فقط در داخل بازی می‌کنند، ببینیم. لژیونرها در تیم‌های خارجی از این جور بازسازی‌های روحی و روانی برخوردار می‌شوند و می‌بینیم که می‌توانند در روند پیروزی‌های تیم‌ملی مؤثر باشند.

4  تیم‌ملی در دوران مربیگری اسکوچیچ نتایج خیلی خوبی گرفت، اما به‌نظر می‌آمد این اواخر در تیم دودستگی ایجاد شده که برای تیم بسیار خطرناک بود. اگر یک مربی با رفتارش تیم را به انشقاق بکشاند، باید در توانایی‌اش شک کرد. او فاقد شناخت لازم از روان ِ تیم است و مثل پدری رفتار می‌کند که بین بچه‌هایش فرق می‌گذارد و دشمنی ایجاد می‌کند. با ورود مجدد کی‌روش انشقاق از میان رفت و او توانست دوباره یکدستی را در تیم ایجاد کند.

5 کارلوس کی‌روش از نظر شخصیتی به دلم می‌نشیند. در جام‌جهانی قبلی هم از اینکه او کنار زمین ما ایستاده بود، احساس خوبی داشتم. این خیلی مهم است که بتوانی با بازیکنانت‌کاری کنی که تیم با آنکه می‌بازد، اما منِ تماشاچی همچنان احساس غرور کنم؛ یعنی اینکه تیم خوب، شایسته و غرورآفرین بازی کرده؛ هرچند موفق نشده گل بزند؛ یعنی جنگنده بازی کرده و کم نگذاشته و توانسته غیرت ملی را شاداب نگه دارد.

6 در بازی ایران و ولز، برای من مهم بود که تیم‌ملی بتواند شایستگی‌های خودش را نشان دهد؛ آن شایستگی‌ای که در بازی ایران و انگلیس نمود نداشت و برای من واقعاً شگفت‌آور بود که چرا تیم تحرک لازم را ندارد و چرا به آنها اجازه می‌دهد هر‌کاری که دلشان خواست در زمین انجام دهند. انگار تیم ما جادو شده بود. نیمه اول ناامید‌کننده بود، اما کورسوی امید از نیمه دوم که نیمه مربی‌هاست، شروع شد. عطش گلزنی بچه‌ها بالا رفت و تیم کم‌کم از آن گیجی و منگی درآمد. 2گلی که زدند، از بغض و خشم ملی کم کرد؛ البته اگر شانس هم یاری کرده بود، چه بسا 4گل می‌زدیم. در نیمه دوم که درواقع نیمه مربی‌هاست، کی‌روش توانست اتفاقات خوبی را رقم بزند. به‌نظرم ما حتی می‌توانستیم ۴گل بزنیم.

7 کارلوس کی‌روش علاوه بر آنکه مدیر خوبی است و شناخت کافی هم از فوتبال دنیا دارد، پدر خوبی هم برای بازیکنان تیم است؛ او هم دیسیپلین دارد و هم به وقتش انعطاف. آنچه بعد از پیروزی با ولز از طرف بازیکنان با او دیدم، نشان از عمق دوستی و رفاقت داشت. اعتماد تیم به تصمیمات او و دل دادن به استراتژی‌هایش در بازی‌ها نشان از مقبولیت او نزد اعضای تیم دارد؛ اینکه او با تیم ما بهتر از تیم‌های دیگر به نتیجه رسیده، شاید به دلیل طولانی بودن مربیگری او در ایران و چیدن تیمی بوده که در طول چند سال شکل گرفته است.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید