• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
چهار شنبه 23 آذر 1401
کد مطلب : 179965
+
-

درباره مفتون امینی که به تازگی از میان ما رفت

پاتوق‌باز حرفه‌ای دهه‌های ۴۰ و ۵۰

گزارش
پاتوق‌باز حرفه‌ای دهه‌های ۴۰ و ۵۰

فرشاد شیرزادی-روزنامه‌نگار

مفتون امینی، شاعر شعر سپید، هفته گذشته به دیار باقی شتافت. شاعری که به گواه شناسنامه متولد۱۳۰۵ بود. عمر با عزت و بلندی کرد و هر بار که از رسانه‌ای با او تماس می‌گرفتیم، حتی همین اواخر درباره درگذشت هوشنگ ابتهاج سخن گفت. او متولد شاهین‌دژ در حومه تبریز بود و حتی این اواخر، به‌رغم سن بالا، در برخورد با خبرنگاران حوزه فرهنگ که آنها را می‌‌شناخت، چنین نبود که پاسخشان را ندهد یا گفت‌وگو را به زمان دیگری موکول کند.
مفتون امینی که از هم‌نسلان شهریار هم بود هفته گذشته در 96سالگی به‌علت ایست قلبی درگذشت. او دهه‌های متمادی، بی‌هیاهو و ادعا به شاعری و ادبیات پرداخت. در انتخاب عنوان‌های مجموعه شعرهایش هم سلیقه خاص خودش را داشت: «اکنون‌های دور» عنوان با مسمای تنها یکی از مجموعه شعرهایش است. آنچه درپی می‌آید، مروری است بر گفت‌وگوهای خودمانی که طی سالیان با او داشتم و تنها بخشی از آنها مکتوب و منتشر شد.

1 -نخستین بار که می‌خواستم با او درباره شعر سپید صحبت کنم، ساده و صمیمی و از سر تواضع موضوع مهمی را که از نظر او نیاز به تخصص بیشتری داشت به زنده‌یاد محمدعلی سپانلو، ضیاء موحد، محمدرضا شفیعی‌کدکنی، علی باباچاهی و جواد مجابی ارجاع می‌داد. صمیمانه می‌گفت درباره فلان موضوع از مجابی بپرس یا نظر سپانلو را هم درباره بهمان موضوع جویا شو تا گزارشت کامل‌تر شود.

2 -وقتی خبر چاپ مجموعه شعر ترکی‌اش با نام «آجی چای» را به روزنامه همشهری داد، گفت: «آجی چای» در ترکی به‌معنای چای تلخ است. نام رودی است که از قله‌های سبلان سرچشمه می‌گیرد و به دریاچه ارومیه می‌ریزد.» وقتی از زادگاهش می‌گفت چشمانش برق می‌زد و نشاط جوانی‌گویی سربر می‌کشید.

3 -شعر شاعران جوان را می‌خواند و دنبال می‌کرد. تا حدود یک دهه پیش به کتابفروشی می‌رفت. شعر شاعران جوان را با دقت و با طیب خاطر دنبال می‌کرد. اما در عین حال معتقد بود که فضای مجازی به جای اینکه شاعر بپروراند، مشتی موهومات تحویل مخاطبانش می‌دهد. از آثار یکی از شاعران جوان خوشش آمده بود و بی‌صبرانه مانند یک کودک می‌خواست او را ببیند. از جوانان، نه‌تنها پروایی نداشت که مانند بچه‌هایش، دوستشان می‌داشت. در ارتباطش با جوان‌ها مستمر، پیوسته و صمیمانه بود.

4 -با شاعران ریز و درشت زیادی نشست و برخاست داشت. او که شعر را با سرودن شعر کلاسیک آغاز کرد، بعدها به شعر سپید روی آورد و به قول خودش «پیاده نظام شعر نو شد.» مفتون تعریف می‌کرد که از پاتوق‌بازهای حرفه‌ای ادبی دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بوده. خاطراتش از احمد شاملو، نادر نادرپور، نصرت رحمانی و فرخ تمیمی بکر و ناگفته ماند. با سایه(هوشنگ ابتهاج) هم ملاقات داشت و در سال‌های دور با هم دوستی داشتند. می‌گفت: «آن زمان به محض اینکه شاملو پا به کافه‌ای می‌گذاشت دیگران به آن کافه نمی‌رفتند. روشنفکران، شاملو، دیگران و ما را پیاده نظام شعر نو می‌دانستند و به همین دلیل وقتی شاملو را در چارچوب در کافه‌ای می‌دیدند وارد آنجا نمی‌شدند و از آنجا می‌گذشتند.»

5 -مغازه‌های لاله‌زار نو تازه باز شده بود. ما در پارکینگ یک ساختمان با شاملو، تمیمی و رحمانی بیسکویت و نوشابه می‌خوردیم، بیشتر حرف می‌زدیم و اتفاقا کمتر شعر می‌خواندیم. پاتوق‌ها از سال۱۳۳۳ تا اواخر دهه۴۰ رونق داشتند اما به صرف پاتوق‌باز بودن کسی شاعر نمی‌شد.

6 -به کافه نادری می‌رفتم و همچنین کافه فیروز. اهل ادبیات البته به کافه فردوسی می‌رفتند و با «فریدون کار» به رستوران سلمان که در طبقه دوم یک ساختمان واقع بود، رفت‌وآمد داشتند. «تورنتو» هم شبیه کافی‌شاپ‌های امروزی بود. محل رفت‌وآمدم اغلب خیابان لاله‌زار و استانبول بود. یک رستوران دیگر هم می‌رفتم که سردبیران مجله‌های ادبی آنجا رفت‌وآمد داشتند. دکتر بهزادی که آن زمان سردبیر مجله سپید و سیاه بود به کافه رضائیه می‌آمد. کافه‌ دیگری به نام شاپور، در خیابان سعدی شمالی بود که آنجا نان خامه‌ای می‌پختند و مهدی اخوان ثالث را برای نخستین بار آنجا دیدم و با او آشنا شدم.

7- سال۱۹۹۹ برای دیدن دخترم به سوئد رفتم. آنجا با یکی از اعضای هیأت ژوری آکادمی نوبل آشنا شدم. او به من گفت اهدای جایزه «داگرمن» مقدمه‌ای برای دریافت نوبل ادبیات است. او گفت برای شاملو در آکادمی سوئد پرونده تشکیل داده‌ایم. تنها دلیلی که تا امروز شاملو نوبل نگرفته مهجور بودن زبانتان است و اینکه شعر او در زبان‌های دیگر به سختی ترجمه می‌شود. اما پس از درگذشت زودهنگام شاملو، پرونده او در سال۲۰۰۰ میلادی (۱۳۷۹) در آکادمی نوبل بسته شد.

8- حافظ را به تساهل و تسامح می‌شناسم. اگر کسی در رفتارش به عافیت نرسد از دید حافظ به نوعی مسبب آزار دیگران را فراهم خواهد کرد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید