ماهیگیران سیستان و بلوچستان دستهدسته کار خود را از دست میدهند و زندگی بسیار سختی دارند
ماهیگیری روی خاک
محمدتقیحاجیموسی-مائده امینی/ روزنامهنگار
اوضاع برای صیادان سیستان و بلوچستان اصلا خوب نیست. هر چند در این استان مرزی، شرایط کار مدتهاست که چنگی بهدل نمیزند اما حالا از هیرمند خبرهای بدی میرسد. رودخانهای که زمانی زمینهای حاصلخیز این منطقه را سیراب میکرد مدتی است خشک شده و علاوه بر کشاورزی باعث شده صیادان شمال سیستان و بلوچستان هم بیکار شوند. در جنوب استان هم اوضاع بهتر از شمال نیست. در چابهار خیلی از ماهیگیران کار خود را رها کردهاند و کارگری میکنند یا به شغلهای کاذب روی آوردهاند. آنطور که اهالی این استان میگویند بسیاری از خانوادههای صیادان تنها با پول یارانهشان زندگی میکنند و چیزهایی تعریف میکنند که قابل بازگو کردن نیست. این، ماجرای زندگی افرادی است که روزگاری زندگی پررونقی داشتند و حالا آه هم در بساطشان ندارند.
امسال ورودی آب هیرمند صفر بوده و بیآبیها 40هزار صیاد را بیکار کرده است. این ادعایی است که نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی مطرح کرده و گفته است در آخرین جلسه شورایعالی آب که در هفتههای پایانی سال گذشته برگزار شد، اعلام شد استان سیستان و بلوچستان 90درصد کاهش نزولات آسمانی داشته است. این استان از شمال تا جنوبش اقلیمهای بسیار متنوعی دارد. در جنوب استان یعنی محدوده بلوچستان عامل اصلی برای تأمین آب، بارندگی است اما در شمال استان آورد رودخانه هیرمند آب را در این منطقه تأمین میکند که به 2 موضوع یعنی به میزان نزولات آسمانی در داخل خاک افغانستان و کنترل آب در بالادست یعنی در کشور افغانستان بستگی دارد.
در این منطقه 900پارچه آبادی وجود دارد که 90هزار هکتار آن هیچ زارعتی نداشتهاند. آن عده هم که زمینهایشان را زیرکشت بردهاند نهتنها درآمدی حاصل نکردهاند بلکه هزینههایی نیز به آنها تحمیل شدهاست؛این وضعیت تلخ سیستان بعد از هیرمند است. تهیدست- عضو اتاق بازرگانی زاهدان- به همشهری میگوید: نه فقط صیادها بلکه معیشت همه مردم سیستان و بلوچستان به هیرمند بسته است. کوتاهیهای دولت افغانستان باعث شده حقابه ایران به ایران داده نشود؛ حقابهای که خود مسئولان ما هم در دریافت نکردن آن، کم بیتقصیر نیستند؛مسئولانی که باید پاسخ بدهند در سالهای گذشته چرا هزار وعده دادهاند و یکی عمل نکردهاند؟ نبود برنامهریزی و بیتوجهی به وضعیت منطقه باعث شده که بر مشکلات مرزنشینان محروم افزوده شود و خشکسالیهای پیدرپی هم مزید بر علت شده است. امروز زندگی برای مردم سیستان سخت و طاقتفرسا شده است.
مردم جنوب شرقی ایران مظلوم و مهجورتر از آن هستند که صدایشان را کسی بشنود. تهیدست میگوید: سیستان سابقه خشکسالی دارد. در آن دوران مردم به گنبد، گرگان و... مهاجرت کردند اما امروز مهاجرت کردن سختتر است. مردم این خطه با بیماری و فقر دست و پنجه نرم میکنند. بعد از خشک شدن هیرمند برخی بهدستفروشی روی آوردهاند. برخی برای کار به مزرها میروند و برخی دیگر سوخت میفروشند... باقیمانده این مردم هم که امروز برای تأمین معیشت خود دچار مشکل جدی شدهاند، با یارانه روزگار خود را میگذرانند.
به داد ما برسید...!
خشکی هیرمند نه تنها دامن صیادها را گرفته بلکه کشاورزها را هم زمینگیر کرده است. «هیرمند کلا خشک است. یک قطره آب ندارد.» ریگی کشاورز بیکار شده زابلی با اعلام این موضوع ادامه میدهد: هیرمند اگر آب داشت ما کجا به این روز میافتادیم؟ ما بیکار شدهایم و حتی برای کارگری هم به ما راه نمیدهند. از برج 8 پارسال، آب زابل کم شد. چندماه به ما آب دادند گندم کاشتیم و حالا همه گندمها خشک شده و از جیب ما رفتهاند. امروز و در روزهایی که ما با 6بچه قد و نیم قد سر گرسنه به زمین میگذاریم اصلا و ابدا هیچکس جوابگو نیست. صدای درد ما بلند است اما انگار صدای ما به کسی نمیرسد. پایتخت تازه فهمیده که ما آب نداریم. اگر ما نباشیم چه کسی از مرزها محافظت میکند؟
شرکتهای آبیاری از شیراز و گرگان و... میآیند اینجا. برای ما مزاحمت دارند اما کارگر خودشان را با خودشان میآورند، مردم بومی را جذب نمیکنند و بیکاری روی بیکاری میآید.
اکثر مردم استان فکر مهاجرت افتادهاند. مسئولان! جهادکشاورزی! دولت بزرگ! صدای بیکاری و رنج ما را بشنوید. ما حتی برای خوردن آب نداریم... این روزها اگر کسی پمپ نداشته باشد آب از شیر خانهاش بیرون نمیآید. کشاورزی پیشکش... .
لنجی که دیگر نیست
محمد خدیری، متولد 63 است اما از پای تلفن هم میشود فهمید که چقدر با یک جوان 34ساله تفاوت دارد. شغل ابا و اجدادیشان صیادی است و او هم از وقتی که یادش میآید ماهیگیر بوده؛ تا همین چند سال پیش برای خودش لنج داشته و از راه دریا روزگار میگذرانده اما پیدا شدن سر و کله دزدان دریایی به کسب و کار کوچک او هم رحم نکرده است. میگوید صیادی در چابهار و آبهای جنوب شرق کشور امنیت ندارد و خیلی از همکارانش اسیر دزدان دریایی شدهاند. اما داستان خود او از همه جالبتر است. دزدان دریایی لنج او را به همراه 25نفر از خدمه که همه خانوادهاش بودهاند اسیر میکنند. خود محمد در این سفر روی لنج نبوده و فقط اخبار اسارت به او میرسد. وقتی لنج را به سمت سومالی میبردند، یک کشتی هلندی با دزدان دریایی درگیر شده و لنج به آتش کشیده میشود. 2 نفر از اعضای خانواده محمد کشته میشوند و چند نفر هم زخمی. سرانجام اجساد به تانزانیا میرود و بعد از کلی مشکل، محمد میتواند آنها را به ایران برگرداند. اما این تنها یک بخش از مشکلات محمد و صیادان چابهار است؛ «قیمت لنج من 2میلیارد بود. وقتی ما لنج داشتیم وارد نبودیم. در قرارداد بیمه ظاهرا نوشته بود این لنج فعالیتش در آبهای ساحلی است، به همین خاطر بیمه زیر بار جبران خسارت نرفت. دولت هم اعلام کرد خودش بخشی از خسارت را میدهد که اتفاقی نیفتاد. این حادثه و این مشکلات برای خیلی از همکاران ما رخ داده است.» با وجود این، محمد از زندگی راضی است و میگوید اوضاع بد نیست؛ هر چند با هزینههایی که بالا رفته، ماهیگیری با توجه به زحمتی که دارد اصلا نمیصرفد؛ «یک تور 3میلیون تومان قیمت دارد. یکماه تا 70روز روی آب هستیم. اگر همهچیز عالی باشد و اتفاق بدی نیفتد و تور را آب نبرد و صید خوب باشد، شاید صاحب لنج 10میلیون تومان درآمد داشته باشد، که معمولا کمتر است. ملوانها هم که حدود 25نفر میشوند، سهمشان یک سوم از درآمد است؛ یعنی همه هزینهها را حساب میکنند و بعد هر چی ماند، یک سومش را به ملوانها میدهند.» چنین شرایطی باعث شده تا خیلی از همکاران محمد ماهیگیری را کنار بگذارند و بقیه هم به بانک بدهکار باشند. عدهای هم هستند که هنوز اسیر دزدان دریایی هستند و خانوادهشان در چابهار و شهرهای دیگر هیچ درآمدی ندارند و تنها با یارانه زندگی میکنند؛ یعنی با همان نفری 45هزار و 500تومان.