سیدجواد رسولی _ کارشناس رسانه
4سال پیش در جریان بازیهای جامجهانی۲۰۱۸ در روسیه درست قبل از بازی ایران و اسپانیا یادداشتی در روزنامه همشهری نوشته بودم با عنوان « روزی که مکزیکی بودم، روزی که او ایرانی بود». یادداشت مربوط میشد به روایت کوتاهی از دوستی میان من و دنیل، دوست مکزیکی که در این سالها یکی از بهترین همراههای زندگی در اسپانیا بوده است. هردوی ما تیم ملی کشورهای همدیگر را تشویق کرده بودیم و برای موفقیتشان هیجان داشتیم. چند روز بعد دنیل به روسیه سفر کرد تا چند بازی دیگر از جامجهانی را از نزدیک ببیند. یکی از این بازیها هم دیدار ایران و پرتغال بود. در آن مسابقه او آنجا توی استادیوم بود و 90دقیقه در کنار هزاران ایرانی حاضر در استادیوم موردوویا، تیم ملی را تشویق کرد. آن هم با لباس ایرانی.
امسال دنیل بلیت چند بازی دیگر از جامجهانی را خریده بود و تا جایی که میدانستم عازم قطر بود تا بهعنوان یک عاشق فوتبال و هوادار تیم ملی مکزیک (و ایران) چند بازی را از نزدیک ببیند. هفته پیش، روزی که میدانستم قرار است به دوحه رسیده باشد (روز بازی مکزیک و عربستان بود) برایش پیام گذاشتم و آرزوی موفقیت کردم. کمی بعد جواب داد. گفت به قطر نرفته است بلکه در مکزیک است. در شهر خودش. خلاپا در استان وراکروز. نگران شدم و داشتم فکر میکردم که چه اتفاقی ممکن است افتاده باشد که پیام کوتاهش آمد: «جواد میتوانم ازت خواهشی بکنم؟ ممکن است ازالله بخواهی و دعا کنی که حال مادرم خوب شود؟ حالش خوب نیست». پدر دنیل یک مسیحی کاتولیک بسیار معتقد است. مثل خانوادههای دیگر مکزیکی. از آنهایی است که بجد معتقد است حقیقت، تنها در آیین مسیح است. شاید مثل پدر خودم و پدرهای بسیاری در ایران که معتقدند حقیقت تنها در دین اسلام است. با این حال در این سالها من و دنیل بسیار با هم گفتوگو کردهایم، از کتابهای مقدس این دو دین، از آیینها و فرهنگهای 2جامعه ظاهرا متفاوت، از خانوادهها و فامیلهایمان، از آداب و رسومی که داریم. این گفتوگوها نهتنها ما را به هم نزدیک کرده که نشانمان داده آنقدر هم که فکر میکردیم با هم متفاوت نیستیم. شباهتها خیلی زیاد است و روایتهای مذهبی و مقدس هر دو دین در امتزاج با 2فرهنگ بسیار قدیمی بشری نتیجهای مشابه ایجاد کردهاند. حالا اینکه دنیل از من میخواست از الله یعنی خداوندی که مسلمانان اینگونه میخوانندش شفای مادرش را بخواهم، معنایش چیزی بیشتر از دعای محض بود. در این درخواست یک جملهای از روی اضطرار و نگرانی، خلاصهای از تاریخ 8ساله دوستی ما و همه آن گفتوگوها و بحثها نهفته بود. او ناگهان من را نمایندهای قرار داده بود که ماموریتی را به انجام برسانم. به احترام دوستی و رفاقت و نزدیکیمان، من مأمور شدم که بروم به درگاه خداوند و دعا کنم تا حال مادر دنیل بهبود پیدا کند. مسئولیتی که از دعا کردن ساده فراتر میرود. یکی از بهترین و صادقترین انسانهایی که دیدهام، از بیرون از جهان مسلمان، از جایی بسیار دوردست، از من یا حتی شاید از ما مسلمانان خواسته است واسطه شویم و از پروردگار عالم بخواهیم دری را به روی تاریکی باز کند و قضایی را بگرداند.
من در درگاه خداوند چندان آبرویی ندارم. اگرچه که برای مادر دنیل دعا کردهام، اما میخواهم از شما که احیانا این ستون را میخوانید و تقربی در درگاه حق تعالی دارید درخواست کنم امروز یا امشب یا در روزهای پیشرو، برای شفای مادر دنیل دعا کنید که گفت: «به صفای دل رندان صبوحی زدگان / بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند».
شنبه 19 آذر 1401
کد مطلب :
179596
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/qj7v3
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved