وقتی 2جوان مخترع مأمور قلابی شدند
متهمان با پوشیدن لباس پلیس به سراغ افغانها میرفتند و با معرفی خود به عنوان مأمور دست به اخاذی می زدند
عمو و برادرزاده که میگویند تحصیلکرده و مخترع دو دستگاه آلاینده و فوم بتن هستند، وقتی نتوانستند اختراع خود را به ثبت رسانده و بفروشند، برای سرگرمی و هیجان نقشه اخاذی کشیدند. آنها با پوشیدن لباس پلیس درتاریکی شب طعمههای خود را که افغانها بودند سوار ماشین میکردند و دست به اخاذی از آنها میزدند. آنها اخاذیهای سریالی خود را ادامه میدادند و فکر میکردند که هرگز دستگیر نمیشوند اما در نهایت شناسایی شدند و به دام مأموران کلانتری 170کهریزک افتادند. دو متهم دیروز درحالیکه همچنان لباس پلیس به تن داشتند و باتوم روی کمر یکی از آنها بود، به محوطه پلیس پیشگیری تهران منتقل شدند. در کنار آنها میزی وجود داشت که تجهیزات پلیسی مانند بیسیم، دستبند و دو اسلحه قلابی به چشم میخورد که عمو و برادرزاده در سرقتهای خود از آن وسایل استفاده میکردند. مغز متفکر و طراح نقشه مرد 36ساله(عمو) بود که جزئیات نقشه سرقتهای سریالیشان را در گفتوگو با همشهری شرح داد.
شیوه سرقت هایتان چطور بود؟ من همراه مهدی، برادرزادهام سوار خودروی پراید او میشدیم و به خیابانهای پایتخت میرفتیم. شگردمان این بود که فقط افغانها را به دام میانداختیم. برادرزادهام راننده بود و من روی صندلی جلو مینشستم. چون شب بود کسی نمیدید که من لباس پلیس پوشیدهام. از سوی دیگر برادرزادهام سرباز بود که بیشتر وقتها لباس سربازیاش را میپوشید و کلاه به سرش میگذاشت.به محض دیدن یک تبعه خارجی بهویژه افغانها، جلوی پایشان ترمز کرده و به بهانه اینکه مسافرکش هستیم، طعمهمان را سوار میکردیم. در بین راه وقتی میدیدند من لباس پلیس به تن دارم، میترسیدند چون اکثر آنها مجوز قانونی برای تردد در ایران را نداشتند. نقشه مان هم جالب بود، اول آنها را میترساندیم و میگفتیم شما را به کلانتری میبریم تا کارهای قانونی برای اخراج شما از کشور انجام شود. این جمله را که میگفتیم آنها به التماس میافتادند. حالا وقت این بود که مرحله بعدی نقشه مان را اجرا کنیم. به آنها میگفتیم باید هرچه پول و طلا دارید به ما بدهید تا شما را لو ندهیم. طعمههایمان هم از ترس هرچه پول و طلا همراهشان بود به ما میدادند و بعد با رها کردن آنها، فرار میکردیم.
طلا هم همراهشان بود؟ افغانها بهدلیل اینکه مجوز قانونی ندارند، نمیتوانند حساب بانکی داشته باشند. برای همین با پسانداز خود، طلا میخرند و معمولا همراهشان است. از شانس ما بیشتر آنها همراهشان طلا بود.
چند نفر را با این شگرد به دام انداختید؟ فکر میکنم 12نفر. خیلی زیاد نبود چون تازه کارمان را شروع کرده بودیم.
انگیزهتان از اخاذی و سرقت چه بود؟ در همین هنگام مهدی متهم ردیف دوم (برادرزاده) جواب میدهد: بدبختی، بیپولی. اما عموی وی، حرف برادرزادهاش را قطع میکند و میگوید: شوخی میکند ما اصلا نیاز مالی نداشتم. تنها برای هیجان، سرگرمی و تفریح شدیم خلافکار.
ایده سرقت چطور به ذهنتان آمد؟ من خوابم کم است و معمولا شبها تا دیر وقت بیدارم. یک شب که باز بیخوابی به سرم زده بود و فکر میکردم، ناگهان با خودم گفتم که لباس پلیس بپوشم و از افغانها سرقت کنم. نصف شب بود که به سراغ برادرزادهام رفتم. درست همان لحظه که این فکر به سرم زد. آخر ترسیدم صبح بیدار شوم و فراموش کنم. نصف شب مهدی را بیدار کردم و موضوع سرقت را با وی در میان گذاشتم. او هم پذیرفت.من استعداد خاصی دارم، درواقع نابغهام. شاید باور نکنید اما دودستگاه آلاینده و فوم بتن اختراع کردهام. یکی 36میلیون ارزش داشت و وسیله دیگر 25میلیون تومان اما چون اختراعم را ثبت نکردند و نخریدند حالا شدم یک سارق باجگیر.
دستگاه را به تنهایی اختراع کردی؟ نه با کمک همین مهدی برادزادهام و برادر دیگرم. البته من از بچگی نابغه و زرنگ بود و خیلی کارهای خاص انجام میدادم.
مثلا چه کارهایی؟ در دوران مدرسه، اکثر سؤالات امتحانی را داشتم، حالا بماند که چطور بهدست میآوردم اما فقط این را بگویم که زحمت و استرس زیادی میکشیدم تا به سؤالها دسترسی پیدا میکردم. بعد در اختیار همکلاسیهایم قرار میدادم و به جای آن از آنها پول میگرفتم و یا میخواستم کاری برایم انجام بدهند. حتی شاید باور نکنید یکبار مهر مدرسه را کش رفتم و روی برگههای امتحانی و مدارک همکلاسی هایم زدم تا کارشان راه بیفتند. دیگر چه بگویم؟ مثلا در دوران خدمتم هم یکبار توانستم پول زیادی از پادگان خارج کنم که کار هرکسی نیست.
چطور این کارها را میکردید؟ نه. دیگرشیوه اینها را نمیگویم. مانند الفباست اگه از الف شروع کنم باید تا ی بروم!
لباسهای پلیس را چطور تهیه کردید؟ اصلا کار سختی نیست؛در جنوب تهران پر است. همه این لباسهایی که پوشیدم به همراه باتوم، بیسیم و اسلحه قلابی را خریدم 100هزارتومان. حتی لباس اتیکت اسم هم دارد برای همین هیچکس به ما شک نمیکرد.
پس فکرش را نمیکردی که دستگیر شوی؟ اصلا. حتی یک درصد اگر میدانستم که اینچنین با آبرویم بازی نمیکردم. من یک دختر 2ساله دارم که اگر مرا نبیند بیتابی میکند. حالا نمیدانم شبها بدون من چطور خوابش میبرد.
می دانی چطور لو رفتید؟ مالباختهها شکایت کردند و شماره پلاک ماشینم را به پلیس دادند وهمین باعث شد که گیر بیفتیم.
شغل اصلیت چیست؟ جلو بندی ساز. برادرزادهام سرباز و تعمیرکار موبایل است و باز هم تأکید میکنم که مشکل مالی نداشتیم.