با نادر فریادشیران؛ مربی سابق تیم ملی و دستیار همیشگی محمد مایلیکهن
تیم 96را باید در موزه بگذاریم
مهرداد رسولی
در تیم ملی که محمد مایلیکهن با وسواس و سر و صدای بسیار سر و شکل داد نام یک نفر کمتر شنیده میشد؛ اما نقش پررنگی در جمع و جور کردن حاشیهها داشت و حلقه اتصال سرمربی با بازیکنان بود. نادر فریادشیران، دروازهبان نامآشنای ایران در دهه 60 و از نسل بازیکنانی بود که سهمیه المپیک مسکو را کسب کردند اما تصمیم مدیران ورزشی در آن سالها تحریم بازیهای المپیک 1980بود. فریادشیران دستیار و در حقیقت دست راست محمد مایلیکهن در تیم ملی بود که به تیم 96و بعدها به نسل 98معروف شد. او شاهد زنده همه اتفاقات و حاشیههای عجیبی است که هرازگاهی گریبان یکی از بهترین تیمهای تاریخ فوتبال ایران را میگرفت و به همینخاطر خیلیها او را جعبه سیاه تیم ملی در آن سالها میدانند. چیزی قریب به 26سال از روزهای پر از بیم و امید تیم ملی با سرمربیگری محمد مایلیکهن گذشته و فریادشیران بهتر از هر کسی خاطرات آن روزهای خوش و البته پر سر و صدا را بازگو میکند. او معتقد است تیمی که از هفت خوان بازیهای پلیآف گذشت و سرانجام مسافر جام جهانی 1998شد، محصول مشترک مربیان وقت تیم ملی بود.
تیم 96بین مردم محبوبیت زیادی داشت و در عین حال تیم عجیبی بود. شاید نخستین شگفتی، انتخاب محمد مایلیکهن بهعنوان سرمربی آن تیم بود. آن موقع نام گزینههایی مثل ناصر حجازی، محمود یاوری و چند مربی خارجی مطرح بود اما چطور شد که آقای مایلیکهن یکباره و بدون داشتن سابقه درخشان مربیگری بهعنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد؟
تا جایی که من به یاد دارم نام گزینههای داخلی صرفاً در رسانهها مطرح میشد و داریوش مصطفوی، رئیس وقت فدراسیون فوتبال همان موقع مذاکره با چنین افرادی ازجمله مرحوم ناصر حجازی را تکذیب کرده بود. آن موقع مربیان خارجی مثل ادولاتک آلمانی و کارلوس بیلاردوی آرژانتینی مدنظر فدراسیون فوتبال ایران بودند. ظاهراً سازمان تربیتبدنی به فدراسیون اولتیماتوم داده بود که تا پایان ماه رمضان سرمربی تیم ملی باید انتخاب شود. همان موقعها آقای مایلیکهن تماس گرفت و از من خواست بازیهای لیگ را با دقت بیشتری تماشا کنم. بعد هم گفت مربی خارجی دارد برای تیم ملی میآید و از آنجا که مربی جدید شناختی از فوتبال ایران ندارد باید یکسری بازیکن معرفی کنیم تا به اردو ببرد. قرار شد بازیکنان آماده لیگ را انتخاب کنیم و چند بازیکن هم مربی خارجی انتخاب کند تا تیم ملی برای حضور در مسابقات مقدماتی جام ملتهای آسیا مهیا شود.
آن موقع از محمد مایلیکهن بهعنوان مربی موقت تیم ملی نام میبردند و قرار بود در نهایت یک مربی خارجی بزرگ روی نیمکت تیم ملی بنشیند. چرا این اتفاق رخ نداد؟
آقای مایلیکهن آن موقع قائممقام دفتر امور مشترک فدراسیون بود و با مهندس فائقی، معاون فنی سابق سازمان تربیت بدنی ارتباط داشت. هر دو فوتبالی بودند و با برخی مربیان خوشنام مثل مهدی دینورزاده هم مشورت میکردند. از طرفی ظاهراً رئیس فدراسیون فوتبال هم نتوانسته بود مقدمات حضور یک مربی خارجی طراز اول در ایران را فراهم کند و اینگونه شد که مسیر انتخاب سرمربی تیم ملی تغییر کرد.
ظاهراً مهندس فائقی به مایلیکهن پیشنهاد میدهد که خودش سکان هدایت تیم ملی را در دست بگیرد...
بعد از شکست خوردن پروژه انتخاب سرمربی خارجی به آقای مایلیکهن میگویند شما که در تیم ملی دستیار علی پروین هم بودی، بهعنوان سرمربی به کارت ادامه بده. اینطور که من شنیدهام آقای مایلیکهن میگوید من بدم نمیآید سرمربی تیم ملی شوم اما آقای مصطفوی بهعنوان رئیس فدراسیون باید راضی باشد. بعد هم با مصطفوی جلسه میگذارند و در پایان آن جلسه آقای مایلیکهن بهعنوان سرمربی تیم ملی معرفی میشود.
البته نیامدن مربی خارجی یک توفیق اجباری بود. تیم ملی چطور در کمترین زمان ممکن شکل گرفت و راهی مسابقات مقدماتی جام ملتهای آسیا شد؟
ما قبل از انتخاب سرمربی تیم ملی لیگ را تحت نظر داشتیم و بازیکنان آماده را انتخاب کرده بودیم. برای همین تمرینات را خیلی زود شروع کردیم و با 6برد در مسابقات مقدماتی به مرحله نهایی جام ملتها در سال 1996صعود کردیم. آن موقع همه کارشناسها و رسانهها میگفتند تیم ملی در همین مرحله حذف میشود اما با امتیاز کامل راهی مرحله بعد شدیم. تیم ملی با مربیگری علی پروین در 2بازی رفت و برگشت نتوانسته بود عمان را ببرد، اما تیمی که ما روانه مسابقات کردیم در تهران و مسقط عمان را برد و بقیه تیمها را هم با گلهای زیاد شکست داد.
الان 26سال از آن روزها گذشته اما هنوز هم خیلیها درباره کیفیت آن تیم صحبت میکنند و معتقدند تیم 96 از بهترین تیم تاریخ فوتبال ایران بود. راز موفقیت آن تیم چه بود؟
مایلیکهن با بچههای تیم ملی روراست بود و صداقت در آن تیم، حرف اول و آخر را میزد. سرمربی تیم ملی وعده توخالی به بازیکنانش نمیداد و هر چه برای خودش میخواست را برای بازیکنان هم درخواست میکرد. این رویه در تقسیم پاداش هم بهشدت رعایت میشد و فرقی بین سرمربی و بازیکن و تدارکات نبود.
تیم 96 میتوانست قهرمان جام ملتهای آسیا شود. با گذشت این سالهای طولانی به اتفاقات بازی ایران و عربستان در مرحله نیمهنهایی فکر میکنید؟
اتفاقاتی را که در آن تورنمنت برای ما رخ داد فراموش نکردهام. اتفاق مهم این بود که ما و عربستان در یک گروه بودیم و طبق قانون نباید در مرحله حذفی با هم بازی میکردیم اما اماراتیها قانون را زیر پا گذاشتند و با رودررو کردن ایران و عربستان خودشان به مصاف کویت رفتند که حریف بهمراتب آسانتری بود. در پایان مسابقات ما 4عنوان از جمله مقام سومی، بهترین بازیکن، آقای گل و جام اخلاق را کسب کردیم و فقط 2عنوان به عربستان و یک عنوان به اماراتیها رسید. بدون تردید آن تیم باید قهرمان آسیا میشد چون در همان بازی نیمه نهایی با عربستان گل سالم خداداد عزیزی را مردود اعلام کردند و بعد از بازی هم داور مصری مادام العمر محروم شد. همان تیم بود که در نهایت به جام جهانی 98صعود کرد و متأسفانه هنوز هم برخی رسانهها این واقعیت را کتمان میکنند.
شاید اگر حواشی پررنگ بین برخی بازیکنان و سرمربی تیم ملی وجود نداشت، همان تیم با مایلیکهن به جامجهانی فرانسه صعود میکرد. واقعاً بین ستارههای تیم ملی و سرمربی درگیری وجود داشت؟
کدام درگیری؟
مثلاً میگفتند بین دو نیمه بازی ایران و قطر که به باخت 2بر صفر ایران منجر شد مایلیکهن با کریم باقری درگیری فیزیکی پیدا کرده و این بازیکن به همین دلیل در نیمه دوم از زمین اخراج شد. خبرهایی از این دست چقدر به واقعیت نزدیک بود؟
دروغ محض بود. سرمربی تیم ملی قبل از بازی با قطر به بچهها گفته بود که 6بازیکن این تیم، تبار ایرانی دارند و ممکن است به زبان فارسی فحاشی کنند اما شما واکنشی نشان ندهید. باخت ایران به قطر که ما را از جام جهانی دور کرد، داستان مفصل دیگری هم داشت. ماجرا از این قرار بود که تیم ملی قطر برای انجام بازی رفت به ایران آمده بود و بعد از چند ساعت معطلی در فرودگاه، آنها را چند ساعت هم در خیابانهای تهران سرگردان کرده بودند. تیم خسته آنها در تهران 3بر صفر باخت اما وقتی به قطر رفتیم حسابی تلافی کردند.
داستان درگیری با علی دایی چه بود؟
آن هم درگیری نبود، کدورتی بود که از بازی ایران و سوریه به جا ماند. آقای مایلیکهن برای بازی کم اهمیت با سوریه در مسابقات مقدماتی جام ملتهای آسیا، علی دایی، افشین پیروانی و چند بازیکن دیگر را بازی نداد و علی دایی هم ذهنیت منفی پیدا کرد.
یک نکته دیگر درباره تیم 96این بود که میگفتند سرمربی تیم ملی نگاه رنگی دارد و به استقلالیها روی خوش نشان نمیدهد. واقعاً اینگونه بود؟
منظورشان دعوت نشدن مهدی پاشازاده و جواد زرینچه بود اما وقتی مدافعانی مثل خاکپور، گلمحمدی، فرشاد فلاحتزاده، سهراب بختیاریزاده و استاداسدی را داشتیم چرا باید مدافع دیگری دعوت میکردیم؟
البته پاشازاده بعد از اخراج مایلیکهن در تیم ملی بازی کرد و به تیم منتخب آسیا هم دعوت شد. پاشازاده از استاداسدی گزینه بهتری نبود؟
پاشازاده را ما برای نخستین بار به تیم ملی دعوت کردیم. واقعیتها را باید به مردم بگوییم. یک سال قبل از اینکه ما بهعنوان کادر فنی در تیم ملی کار کنیم استقلال به دسته سوم سقوط کرده بود و همان موقع بازیکنانی مثل علی موسوی، هادی طباطبایی، داریوش یزدانی و سهراب بختیاریزاده را جذب کردند و این بازیکنان از تیم ملی به استقلال رفتند. استاداسدی هم آن قدر بازیکن شیرینی بود که بچههای تیم ملی دوستش داشتند و میخواستند در تیم ملی باشد. البته عملکردش را هم آنالیز میکردیم و بازیکن خوبی بود.
فکر میکنید باید تیم 96را فراموش کنیم و مثل ژاپن و عربستان رو به جلو برویم یا آن تیم فراموش نشدنی است؟
بهنظرم تیم 96را باید داخل موزه بگذاریم و آینده را بسازیم. ما در آن تیم بازیکنانی مثل فرهاد مجیدی، داریوش یزدانی، علی موسوی و نیما نکیسا را داشتیم که 18- 17سالشان بود. تیم 96تکرار شدنی است به شرطی که به جوانها بها بدهیم. الان کدام مربی شهامت این کارها را دارد؟