ماشینها ما را با خود بردهاند
جبار رحمانی/ پژوهشگر انسانشناسی فرهنگی
مفهوم شهر به شیوههای مختلفی تعریف شده است. معیارهای مختلفی مانند جمعیت، جغرافیا، نوع معیشت و سکونت، امر سیاسی و... برای تعریف شهر بهکار گرفته شدهاند.
اما شهر را میتوان برحسب ابزارها و تکنولوژیهای ارتباطی خاص خودش نیز نسبت به دیگر اشکال اجتماعات انسانی تعریف کرد. از این منظر یکی از این مقولههای کلیدی در فهم شهر و تعریف آن، مقوله راههای ارتباطی است. تراکم بالای جمعیت در پهنه جغرافیایی شهر و سیستم پیچیده تقسیم کار در آن، مستلزم وجود مکانیسمها و الگوهایی برای ایجاد رابطه میان بخشهای مختلف شهر و رفت و آمد آدمهاست. این الگوهای جدید را میتوان در 2سبک کلی حملونقل عمومی (اتوبوس، تراموا، مترو، سرویسهای عمومی تاکسی) و خصوصی (ماشین و موتور شخصی) تقسیمبندی کرد. اصولا کاربرد و جایگاه هرکدام از این وسایل نقلیه در کلانشهرها به یک اندازه نیست. الگوهای مدیریت شهری و نحوه توسعه فضایی یک شهر، عملا مبتنی بر تکنولوژی غالب حملونقلی آن شهر است. به عنوان مثال در شهری مثل پاریس، مترو را میتوان دریچهای به جهان شهر و مبنای اصلی شکلگیری منظر و نقشه ذهنی شهر برای شهروندان دانست.
اما در شهری مانند تهران، توسعه شهری منطق دیگری دارد: الگوی خیابان و ماشین، عناصر بنیادین شکلگیری شهر ایرانی بودهاند. اتومبیل تکنولوژی غالب درصورتبندی شهر ایرانی است. بههمین سبب مسئله اصلی در شهرها، خیابانها ، بزرگراهها و اتوبانهایی هستند که بتوانند امکانهای راحتتری برای رفتوآمد با خودروی شخصی، اتوبوس، تاکسی و موتورسیکلت فراهم کنند. شهرهای ایرانی، شهرهای خودرویی هستند؛ به همین دلیل الگوهای دیگری مانند مونوریل حتی با پشتوانه سیاسی شکست میخورند و الگوهایی مانند مترو نیز در گیرودار دعاوی سیاسی بسیار کند به مرحله اجرا میرسند.
خودرو و بهویژه خودروهای شخصی، عنصر اصلی تجربه ما از شهر هستند. شهر ایرانی را در بهترین حالت (هم از نظر کیفیت و هم از نظر سرعت و هم از نظر آرامش ذهنی) میتوان با خودرو و اتومبیل شخصی طی کرد، تجربه کرد، درک کرد، شناخت و در نهایت آن را در ذهن تثبیت کرد؛ بهعبارت دیگر هویت شهر برای ما بیش از همه متکی بر تکنولوژی اتومبیل است.
بههمین دلیل شهروندی در ایران مدتهاست با مسئله خودرو پیوند خورده است و اقتصاد سیاسی عظیمی حول آن شکل گرفته است. هر ایرانی یک خودرو، بخشی از تفکر شهر ماشینی است. لذا در ایدهآلهای هر شهروندی در ایران داشتن یک خودروی خوب و تجربه رانندگی حتی در ترافیکهای وحشتناک تهران، نقش برجستهای دارد. سوژه شهروندی خود را در رابطه با اتومبیل تعریف میکند و لذت داشتن خودرو و رانندگی با آن، بخشی از هویت شهروند ایرانی است. گفتمانهای سیاست شهری در ایران سوژههای خود را از طریق رؤیای اتومبیلهای شخصی کنترل و برساخت میکنند؛ هرچند همین سیاست خودرو در مدیریت شهر و شهروندان، در نهایت به مقاومت و خروج از نظم بهنجار میانجامد. اگر خودرو راهی است برای کنترل سوژه توسط گفتمانهای سیاسی شهر، در عین حال ابزاری برای مخالفت و مقاومت همین سوژهها در برابر گفتمان غالب نیز هست. اشکالی از این مقاومت را میتوان در تبدیل خودرو به محلی برای هنجارشکنی دید. پدیده دور دور، بخشی از فرایندی است که طی آن ماشینسواران با ماشینهای شخصی خودشان نظم شهر را در موضع و موقع خاصی تحت کنترل میگیرند.
سیطره ماشین بر شهر و شهروند ایرانی سبب فقدان گسترده کیفیت زندگی شهری در ایران شده است. شهرهای دودزده و ترافیکزده بخشی از نتایج سیطره ماشین هستند؛ ضمن آنکه سیطره ماشینهای بیکیفیت تولید داخل پیامدهای زیستمحیطی، اقتصادی، سیاسی، روانی و بهداشتی فراوانی نیز برای شهر ایرانی دارد که نهتنها شهر بلکه همه شهروندان باید هزینه آن را بپردازند.
اما نکته اصلی آن است که اصلاحنکردن الگوی ماشینزدگی شهر ایرانی در بلندمدت نهتنها به تکتک شهروندان بلکه به حیات شهروندی آسیب جدی خواهد زد و بحرانهای جدیتری در حوزه سلامت، اقتصاد، سیاست و حتی بحرانهای روانشناختی خاص خودش را تولید خواهد کرد. هنوز شهروندان در سیطره ماشینها هستند اما لازم است شهر را دوباره به آنها برگردانیم.