دخترانی که دوست دارند «آن شرلی» شوند
یک روز در «خانه حنان»، کنار بچههایی که میخواهند عضوی از یک خانواده باشند
رابعه تیموری- روزنامهنگار
موهای سونیا قرمز نیست، چشمهای میشیرنگش هم به چشمهای گرد و آبیرنگ دخترک مزرعه گرین گیبلز شباهتی ندارد، ولی او هر شب خواب میبیند «آن شرلی» شده است و آدمهایی به مهربانی ماریلا و مت کاتبرت او را به خانه بردهاند تا دخترشان باشد و کنار آنها زندگی کند. سونیا در خانه حنان بسیاری از چیزهایی را که سالها نداشته بهدست آورده؛ لباسهای قشنگ، غذاهای خوب، خالهها و عموهای دلسوز، ولی هیچچیز حسرت او برای آغوش گرم پدر و مادری مهربان را کم نکرده است. سونیا آرزو دارد خدا به او پدری بدهد که دخترش را به اندازه ستارههای آسمان دوست داشته باشد و هیچوقت همسر و فرزندانش را ترک نکند. سونیا یکی از 31دختری است که در خانه حنان زندگی میکنند.
الهه ابراهیم پورضیایی، رئیس هیأتمدیره خیریه «پژوهش حنان» میگوید: «بزرگترین آرزوی دختران حنان این است که در یک خانواده گرم و سالم بهعنوان فرزندخوانده پذیرفته شوند.»
آبروداری دختران خانم مدیر
در بزرگ و آهنی آن، تابلو و عنوانی ندارد. مانند همه خانهها باید زنگش را بزنید و اگر صاحبخانه در را به رویتان باز کرد، وارد شوید. حیاط خانه بزرگ و دلباز است. انبوه گلها و سبزهها و درختانی که در باغچهها کاشته شده، حیاط را به باغی زیبا شبیه کرده است. تعداد وسایل بازی حیاط آنقدر هست که لااقل 20کودک بدون انتظار کشیدن برای رسیدن نوبتشان یک دل سیر تاب بخورند و سرسره بازی کنند. ساختمان اداری در فاصله کمی از آپارتمان بچهها قرار گرفته و به دفتر جلسات هیأتمدیره، سالن آمفیتئاتر و اتاق روانشناس خلاصه میشود. آپارتمان بچهها شبیه خانهای پرجمعیت است که با ورود هر مهمان تازهوارد، از هر اتاق آن چند دختربچه قد و نیمقد سرک میکشند. خانه حنان برای نگهداری دختران 7 تا 12ساله پا گرفته، اما دختران بزرگ خانه پس از گذراندن این سن دوست نداشتند خانه را ترک کنند و آنجا ماندگار شدند. آپارتمان دختران زیر 12سال به آپارتمان دختران بزرگ خانه راه دارد، اما از هم مجزا هستند و هرکدام ورودی مستقل دارند. خانم ضیایی از جلوی ساختمان اداری با دیدن «نازنین» دست تکان میدهد و با هیجان میگوید: «نازنین مامان! مهمان داریمها. من الان با دوستم میآیم پیش شما.» فقط چند دقیقه پس از نازنین وارد آپارتمان میشویم. همه آنها باصورتهای شسته به گرمی به استقبالمان میآیند. بچهها مانند خانمهای کدبانو تعارف میکنند: «خیلی خوش اومدین، خوشحالمون کردین...» خانم مدیر از آبروداری و کدبانوگری دختران خردسالش ذوقزده شده و با فخرفروشی مادرانه اتاقهای آراسته آنها را نشانمان میدهد. روتختی و روبالشیهای رنگارنگ دختران مرتب است و در چیدن اسباببازیها و وسایل بچهها سلیقهای خانومانه بهکار رفته است. مربیان جوان خانه پذیرایی از مهمانان را تمام و کمال به بچهها سپردهاند.
خواهر بزرگ خانه
وقتی «لیلا» و «زهرا» با بساط پذیرایی به هال میآیند و مشغول چیدن میوه و شربت روی میز میشوند، خانم مدیر و مربیان با حظ و لذت تماشایشان میکنند. لیلای10ساله فقط یک سال از زهرا بزرگتر است، اما از خواهرش و دیگر دختران خانه فرزتر و فلفلیتر است. لیلا و زهرا فرزند پدر و مادری هستند که به اجبار سنتها در 15و 13سالگی با هم ازدواج کردهاند. آنها پس از چند سال زندگی مشترک از هم جدا شدند و دختران 3 و 4 ساله خود را در ترمینال جنوب رها کردند. لیلا و خواهرش در طول چند سالی که در شیرخوارگاههای بهزیستی زندگی میکردند با رفتارهای عجیب و غریبشان امان همه مربیان را بریده بودند. آنها با دیدن غذا آرامش خود را از دست میدادند و نمیتوانستند مانند کودکان معمولی غذا بخورند. آسیب زدن به اسباببازیها و همبازیهایشان تفریحشان بود و درحالیکه کودکان همسالشان تازه زبان باز کرده بودند، آنها الفاظ معمول در بگومگوهای کوچهبازاری را خوب بلد بودند. حالا لیلا حکم خواهر بزرگتر دختران خانه را پیدا کرده که در شیطنتهای کودکانه آنها میانجیگری میکند و آرزو دارد روزی یک خانم مهندس آی.تی شود. ضیایی میگوید: «لیلا و زهرا هنوز باور نکردهاند که پدر و مادرشان رهایشان کردهاند و هر شب خواب زندگی با آنها را میبینند.» مریم مانند همخانههایش برای نشان دادن کدبانوگری و تواناییهایش اصراری ندارد و با بیتفاوتی بروبیای آنها را تماشا میکند. مریم و مادرش سالها در بیابانهای جنوب تهران و زیر سقف غاری نمور و تاریک زندگی کردهاند. مریم بارها دیده که مادرش پنهانی و با حسرت به غذا خوردن گرگ و روباههای بیابان چشم میدوخت و انتظار میکشید تا شاید قطعهای از شکار حیوان بر زمین بماند و او با آن شکم خودش و مریم خردسالش را سیر کند. حتی یک شب شاهد بوده که مادرش چطور با شغالی گرسنه گلاویز شده تا جان دخترش را حفظ کند. مربیان خانه حنان، مادر مریم را به کمپ ترک اعتیاد بردهاند تا اعتیادش به موادمخدر را ترک کند. آنها میخواهند خانه و وسایل زندگی در اختیارشان قرار دهند تا بتوانند در کنار هم و بهخوبی زندگی کنند.
غصه بزرگ دختران حنان
گویا سونیا صبح شیطنتی کودکانه کرده و نگران است که هنوز هم خانم مدیر از او دلگیر باشد. سونیا با هر جمله حکیمانهای که میگوید زیرچشمی به مربیانش نگاه میکند و با دیدن لبخندهای پر از تحسین آنها خاطرجمع میشود برای بهدست آوردن دل خانم مدیر محبوب خود به خطا نمیرود. وقتی خانم مدیر او را در آغوش میگیرد و میبوسد، لبخند روی صورت معصوم سونیا پهن میشود. پدر سونیا سالها پیش آنها را ترک کرده و برادر خردسالش هم گم شده است. مادر سونیا با زبالهگردی زندگی خود و دخترش را اداره میکرد. سونیای 7ساله که از خوابیدن لابهلای زبالههای بدبو و خوردن غذاهای تهمانده داخل سطلهای زباله خسته شده بود به صحن حضرت عبدالعظیم(ع) پناه برده و خادمان حرم او را به بهزیستی سپردند. سونیا پس از آنکه عضو خانه حنان شد، در مسابقات ورزشی مختلف شرکت و در یکی از این مسابقات از سر اتفاق برادر گمشدهاش را پیدا کرد. او این روزها فقط منتظر مهمانی است که برای پیدا کردن یک فرزندخوانده در خانه حنان را بزند و او مانند «آن شرلی» یک دختر خوشبخت شود. آشپزخانه نزدیک آپارتمان دختران نوجوان قرار گرفته، ولی بوی خورشت جاافتاده تا حیاط هم کشیده شده است. بعضی از دختران خردسال خانه که غذای ناهار را دوست ندارند به آپارتمان آبجی بزرگها سرکی میکشند تا اگر در آشپزخانه جمع و جور گوشه خانه برای خودشان سیبزمینی سرخ کردهاند تا با سس کچاپ فراوان بخورند، شریک سفره آنها شوند، اما دختران نوجوان خانه حنان امروز دل و دماغ پختوپز ندارند. امروز وقتی آهو به مادرش زنگ زد فهمید که پدرش خمار و تنها در بیابان از دنیا رفته و غصهدار است. همخانههای آهو هم که حکم خواهران نداشتهاش را دارند، در غم او شریک هستند. دختران نوجوان حنان سالها در این خانه و کنار هم زندگی کردهاند و گاهی سنگ صبور و غصهخور هم میشوند، گاهی هم با قیل و قال و بگومگوهای خواهرانهشان خانه را روی سرشان میگذارند. این روزها یک نگرانی بزرگ بار غصههای دختران نوجوان خانه حنان را سنگینتر کرده است. آهو و دختران شنیدهاند دست خانم مدیر و مسئولان خانه حنان برای تأمین مخارج بچهها تنگ شده و اگر نتوانند از پس هزینههای خانه برآیند، اینجا تعطیل شده و آنها در مراکز بهزیستی مختلف تقسیم میشوند.
خیریه حنان فقط مرکز نگهداری نیست
خدمات مؤسسه خیریه «پژوهش حنان» به نگهداری از کودکان بیسرپرست خلاصه نمیشود و با همت بانیان خیریه تاکنون 43کودک که در مراکز بهزیستی زندگی میکردند، با توانمندسازی خانوادههای آسیبدیده یا طی مراحل فرزندخواندگی به آغوش خانواده بازگشتند. توانمندسازی خانوادههای آسیبدیده با روشهای مختلف مانند تأمین مسکن و مایحتاج زندگی، آزادی والدینی که بهدلیل ارتکاب جرائم غیرعمد در زندان به سر میبردند، ترک اعتیاد افراد معتاد خانواده و... انجام شده است. این 43کودک در زمینههای درمانی، آموزشی و دریافت مستمری ماهانه از حمایت خیریه برخوردارند. ارائه خدمات و امکانات توانبخشی به معلولان و حمایت تحصیلی از کودکان بازمانده از تحصیل از دیگر فعالیتهای خیریه حنان است. این خیریه در چند سال متوالی عنوان مرکز نمونه و موفق در اجرای طرح ازدواج آسان را دریافت کرده است. گروه مردمنهاد حنان هنگام بروز حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله برای کمک به هموطنان آسیبدیده پیشقدم است. در دوران شیوع ویروس کرونا اعضای این گروه در ضدعفونی محلههای جنوب تهران با بسیج محلهها همکاری داشتند.
نکته
اما و اگرهای دخل و خرج خانه حنان
سنگبنای «خانه حنان» در پژوهشگاه شرکت نفت گذاشته شده است. تعدادی از اعضای هیأتمدیره خانه حنان حدود 3دهه پیش در این پژوهشگاه همکار بودند و به تحقیق و پژوهش درباره صنعت نفت میپرداختند، اما تنها اتفاقی که خستگی آزمایشها و پژوهشهای علمی را از تن و روحشان میتکاند، مرهم گذاشتن بر زخمهای دل کودکان آسیبدیده بود. ماجرای پا گرفتن خانه حنان و خدمات این خانه را از زبان اعضای هیأتمدیره «مؤسسه خیریه پژوهش حنان» بشنوید. مصطفی فدایی، فریبا راه حق، الهه ابراهیم پورضیایی، مرضیه حسنی، محمود ولیزاده، فرشته حسنآبادی و علیاکبر تقویان اعضای هیأتمدیره این خیریه هستند.
همکاری شما در فعالیتهای پژوهشی حوزه نفت و انرژی، چطور به همکاری در حوزههای اجتماعی رسید؟
فدایی: سابقه فعالیت مؤسسه خیریه پژوهش حنان به سال1370 برمیگردد. آن زمان که در پژوهشگاه نفت همکار بودیم نسبت به سرنوشت کودکان بیسرپرست و بدسرپرست دغدغه داشتیم و برای کمک به این کودکان یک گروه مردمنهاد خیرخواهانه تشکیل دادیم. این گروه اسفند سال94 ثبت شد و تا اردیبهشت96 فعالیت آن در کمک به خانوادههای آسیبدیده متمرکز شده بود. وقتی سازمان بهزیستی تصمیم گرفت مراکز شبهخانواده را به بخش خصوصی واگذار کند، عدهای از دوستان به ما که در این زمینه شناخته شده بودیم، پیشنهاد کردند اداره شبهخانواده شهید ضرغامی را بپذیریم. این مرکز بهدلیل سن حساس کودکان پذیرفته شده از اهمیت خاصی برخوردار بود.
چرا در نام خیریه حنان، عبارت«پژوهش» ذکر شده است؟
ضیایی: ما در پژوهشگاه شرکت نفت عمری را به تحقیق و پژوهش گذراندهایم و حتی در مورد آسیبهای اجتماعی هم جستوجویی محققانه داریم و به موازات تلاش برای بهبود زندگی افراد آسیبدیده، شناخت علل و کاهش آسیبهای اجتماعی را هم از وظایف خود میدانیم. کلمه «پژوهش» تلنگری برای ماست که رسالت خود در پیشگیری و درمان آسیبهای اجتماعی را فراموش نکنیم.
کدامیک از خدمات خیریه را بزرگترین دستاورد آن میدانید؟
راهحق: بارها عدهای به ما خرده گرفتند و گفتند چرا هزینهای را که میتوان برای بهبود معیشت چند خانواده خرج کرد، صرف نگهداری 31دختر بیسرپرست و بدسرپرست میکنید؛ درحالیکه ما به این خانه بهعنوان مرکز پرورش 31نسل مینگریم. کمکهای مالی و معیشتی نگرش و شخصیتها را تغییر نمیدهد. تقریبا همه دختران حنان وقتی به اینجا آمدند دوست داشتند بازیگر یا خواننده یا آرایشگر شوند، ولی حالا فقط به این شغلها گرایش ندارند و بسیاری از آنها آرزو دارند پزشک، معلم، مهندس یا هنرمند شوند. الان 4دختر ما در هنر معرق و کاشی مدرک فنیوحرفهای دریافت کردهاند و در بازارچههای کارآفرینی محصولات خود را عرضه میکنند.
مرکز شهید ضرغامی برای نگهداری دختران 7 تا 12ساله تأسیس شده، ولی دختران نوجوان هم اینجا زندگی میکنند.
حسنآبادی: یکی از مشکلات سیستم بهزیستی درنظرگرفتن 18سال برای مستقل و جدا شدن بچهها از خانواده بهزیستی است. بسیاری از جوانان در این سن آمادگی لازم برای ورود به جامعه را ندارند و دچار آسیبهای اجتماعی میشوند. دختران بزرگسال خانه حنان در همین مرکز بزرگ شدهاند و رسیدن به سن انتقال از این مرکز باعث نگرانی آنها شده بود. ما برای ایجاد آرامش در کودکان خانواده حنان مکانی را برای زندگی دختران بزرگسال خانه درنظر گرفتیم تا فرزندانمان احساس کنند اینجا خانه آنهاست و مانند هر خانه دیگری بچهها فقط پس از ازدواج و تشکیل خانواده از آن جدا میشوند.
نوجوانان مجموعه نگران مشکلات مالی خیریه هستند. این مشکلات ممکن است به تعطیلی شبهخانواده بینجامد؟
تقویان: خیران زیادی با خانه حنان همکاری میکنند که به برکت کمکهای آنها در زمینه تهیه خوراک، پوشاک و نوشتافزار بچهها هیچ مشکلی نداریم، ولی این خیران تمایلی ندارند کمکهای آنها صرف مواردی مانند پرداخت اجارهبها به بهزیستی شود. اصلا فلسفه دریافت اجارهبها از مراکز خدماتی واگذارشده بهزیستی که فعالیت اقتصادی ندارند واقعا جای سؤال دارد و قابل توجیه نیست. خیریه در تأمین نقدینگی برای پرداخت اجارهبهای مرکز و حقوق مربیان و کارکنان با محدودیتهای زیادی روبهروست.
کودکان عضو خانه حنان چگونه پذیرش میشوند؟
حسنی: خیریه با مدیریت بخش خصوصی و زیرنظر بهزیستی اداره میشود و فقط مجاز به پذیرش کودکانی است که پس از طی مراحل قانونی از سوی بهزیستی به این مرکز سپرده میشوند.