محمد اسماعیل دولابی، معروف به حاج اسماعیل دولابی، فرزند حاج محمود بود. پدرش از ملاکهای نامدار محله دولاب بود، نه از ملاکهایی که بار زحمت را به دوش شخص دیگری بیندازند؛ خودش کشاورزی میکرد. حاجمحمود معتقد بود که کسب روزی باید با تلاش و زحمت بهدست آید و همین نصیحت باعث شد که محمد اسماعیل از همان بچگی وردست پدرش در زمینهای زراعتی کار کند. نوجوان خدا ترسی بود. پاتوقش حسینیه تکیهچال و عسگریه بود که بیشتر با پدرش برای نماز به مسجد بقیهالله دولاب میرفت. اما تحول زندگیاش زمانی شکل گرفت که همراه با پدرش به عتبات عالیات سفر کرد. با دیدن بارگاه ملکوتی امامحسین(ع) و عظمت وجودی امیرالمؤمنین(ع) انقلابی در او ایجاد شد. او تشنهدانستن بود و با خودش تصمیم گرفت در نجف بماند و علوم حوزوی بخواند. موضوع را با پدرش در میان گذاشت چون محمداسماعیل تنها فرزندش بود تمایلی نداشت و این اجازه را به او نداد. محمد اسماعیل با جواب منفی پدرش با حالی آشفته خود را به حرم امیرالمؤمنین(ع) رساند و بعد از کلی تضرع آنقدر سینهاش را به ضریح فشار داد که از این کار پوست بدنش زخم شد. بعد هم نزد علمای نجف رفت و خواستهاش را مطرح کرد. آنها هم آب پاکی را روی دستش ریختند و گفتند رضایت پدر واجبتر است. محمداسماعیل به تهران برگشت اما اسماعیل سابق نبود، حال عجیبی داشت. خودش گفته بود وقتی هنگام بازگشت به حرم امامحسین(ع) رفتم هر آنچه باید به من عنایت شد. حال خوش و الهاماتی که به او میشد برای عوام خیلی قابل درک نبود و بعضیها گفتند بیمار است و بعضی دیگر هم لقب شیدا به او دادند. با این حال گوشهای از حسینیه تکیهچال را برای دعا و مناجات با خدا انتخاب میکرد. مردم تصور میکردند که او با خودش صحبت میکند.
محمد اسماعیل تشنه دانستن بود و برای سیراب کردن خود نیاز داشت که پای مکتب بزرگان بنشیند. اما این لطف به او شده بود که به جای اینکه دنبال استاد برود، آنها خودشان او را پیدا کردند. حاجآقا ملاجان، شیخ محمدتقی بافقی، آیتالله شاهآبادی و شیخمحمد انصاری ازجمله استادانی بودند که محمد اسماعیل نزد آنها تلمذ کرد و دروس حوزوی را هم ادامه داد. محمداسماعیل جوان ۲۰سالهای بود اما رفتار و گفتارش به عرفای سالخورده میماند. عامیانه صحبت میکرد و شیوا بهگونهای که از کودک خردسال گرفته تا پیرمرد ۹۰ساله از مصاحبت با او لذت میبرند. پاتوقش تکیهچال بود و بعدها که حسینیه مکتب الزهرا(س) سرآسیاب شکل گرفت نمازش را آنجا میخواند و مجالس سخنرانیاش آنجا بود.
وقتی محمداسماعیل ازدواج کرد خانهاش کمی بالاتر از حسینیه تکیهچال بود. محمود و محمد ثمره ازدواجش بودند. بعد از مدتی به سرآسیاب رفت و چند سال بعدتر هم خانهای در خیابان باغچهبیدی گرفت. همسر اولش مرحوم شد و او با خواهر آیتالله نجفی ازدواج کرد. وجود این عارف نامدار نه فقط برای اهالی محله دولاب بلکه برای همه تهرانیها برکت بود. او سال۱۲۸۲ به دنیا آمد و ۹بهمن۱۳۸۱ دیده از جهان فروبست. سرای ابدی او در صحن و سرای حضرت فاطمه معصومه(س) است.
سه شنبه 24 آبان 1401
کد مطلب :
177063
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/GZ528
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved