مروری بر رساله الفتنامه و نظریه «اخوت» از فیضکاشانی
از مفاهیمی که مورد عنایت صوفیان یا علاقهمندان به تصوف قرار گرفته مفهوم «اخوت» و «الفت» است. این مفاهیم یک اثر درونی بر صوفیان داشته و یک اثر بیرونی. در درون، پیوندهای اخوت، روابط درون گروهی صوفیان را تحکیم و آنان را متشکل میکرده، تشکلی که گاه در حد یک حزب سیاسی بهمعنای امروزین آن متجلی میشده - صفویه و پیروان قزلباش آنها یک نمونه است-.
از نظر بیرونی نیز روحیه تسامح را در این افراد شایع میکرده و آنان را وامیداشته تا همه را به دید «برادر» نگریسته و گاه همه مذاهب را- چه رسد به فرقههای یک مذهب- یکسان بدانند.
فیض کاشانی در کتاب «ده رساله»، فراوان بر اخوت تکیه دارد و در رساله مورد بحث [الفتنامه] روابط درونی برادران را تشریح کرده و مسلمانان را تحریض بر تشکیل مجمعهای اخوت کرده است، نمونههای مختلفی را نیز این مجمعها، بهصورت دو سه نفری، پنجششنفری و دستهجمعی پیشنهاد کرده است. وی بر این عقیده است که «طریقه جمعیت و الفت و مرافقت و اخوت در دین در زمان ما مندرس شده و قلوب اکثر اهل ایمان را با یکدیگر تنافری و تخالفی روی داده و نفاق و ریا در میان اکثر مردم شایع شده» و این انگیزه اوست در نوشتن این رساله. اهمیت نوشته وی از آن روست که میکوشد تا «بعد از تعیین جماعت اخوان و ضبط عدد ایشان، قواعد و قوانین چند در میان مقرر» دارد؛ «بر وفق شریعت و طریقت».
اثر بیرونی مفهوم اخوت بر فیض آن است که در بیشتر نوشتهها بهویژه آنجا که سخن از حمله فقیهان علیه صوفیان به میان میرود، از آنها میخواهد تا به تفکیر و تضلیل فکر نکنند و همه را مسلمان بدانند و سخنان بزرگان صوفیه را حمل بر صحت نمایند، در برخی رسائل چون راه صواب و همچنین جاهای دیگر، تضلیلها و تندیهای ایشان در حق فقیهان اصولی دیده میشود و باعث تأسف است که چرا آن همه نصیحت فقط باید در دفاع از فرقهای خاص باشد؛ فرقهای که عاقبت خود فیض نیز در الانصاف از آن بیزاری جست!
با این همه بخشهایی از متن رساله فیض با عنوان الفتنامه را مرور میکنیم که خالی از لطف نیست: و حکما گفتهاند بعد از محبت الهی که ذروه مقامات و اصلان و غایت مراتب کمال است، محبت اهل خیر است با یکدیگر که منشأ آن ارتباط روحانی و اتحاد جانی است، نه عارضه نفع عاجل و لذت زایل و لهذا از شایبه مخالفت و منازعت منزه و از عروض کلال و ملال مبراست، چنانکه کریمه «الْأَخِلَّاءُ یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ» (زخرف/67) به آن ناطق است.
و نیز گفتهاند که کمال هر چیزی در ظهور خاصیت اوست و چون انس طبیعی از خواص انسان است، پس کمال انسان در اظهار این خاصیت باشد با ابنای نوع خود. و این خاصیت مبدأ نوع محبتی است که به مقتضای تألف و تمدنست و این محبت با وجود آنکه نزد عقل مستحسن و پسندیده است، شرع نیز در این باب مبالغه تمام دارد، چون غایت اکثر تکالیف شرعیه، حصول این محبت و الفت است.
و لهذا شارع امر فرموده که هر شبانه روزی5 نماز جماعت گزارند تا به برکت آن، اجتماع، میانه اهل محله، الفت و مؤانست پدید آمد. و باز امر فرموده که در هر هفته یک نوبت همه اهل شهر، در یک موضع جمع شوند و نمازجمعه به جماعت ادا نمایند تا موالفت و موانست میان تمام اهل شهر حاصل گردد. و باز فرموده که در هر سال دو نوبت اهل شهر و رساتیق، تمام در صحرای وسیع مجتمع گردند و نماز عید به جماعت ادا کنند تا به واسطه آن اجتماع عام، میانه اهل شهر و رساتیق، انس و الفت پیدا شود و با یکدیگر آشنا شوند. و باز از برای حصول این محبت و مودت میانه اهل و ارباب بلاد بعیده و اقالیم مختلفه، حکم فرموده که همه مکلفین ذکرا کان او انثی، باید که در مدت عمر خود در وقتی معین یکبار در شریفترین امکنه که عبارت از بقعه تواند بود که مولد و منشأ حضرت خاتم است، جمع شوند تا میان جمیع افراد امت موانست و مودت حاصل شود.
و از اینجا بر لبیب متفطن ظاهر میشود که غرض شارع در جمیع تکالیف شرعیه، تحصیل این نوع الفتی است که مستحفظ نظام کل عالم تواند بود، و لهذا بعضی از حکما گفتهاند که همچنانکه دعوت جمیع انبیاء از حیثیت علم، اثبات توحید پروردگار است و نفی شریک از او، از روی عمل نیز به حصول وحدت راجع میگردد.