طلیعه صدای طهرون
به انگیزه نود و هشتمین سال تولد استاد مرتضی احمدی
مرتضی بیک بیاتی-کارشناس شهری
استاد مرتضی احمدی؛ بازیگر و صداپیشه سینما، رادیو، تلویزیون، تئاتر و پیشپردهخوان و ترانهخوان نغمههای فولکلور و روحوضی (ضربیخوانی) سبک بیات تهران بهخاطر کار ماندگاری که در زمینه تهران انجام داد، جایگاه خود را بهعنوان یکی از میراثداران فرهنگ اصیل شهر تهران نهادینه کرد. این شخصیت محبوب فرهنگی- هنری دهم آبان ۱۳۰۳ در خیابان مختاری تهران متولد شد و در 30 آذر۱۳۹۳ درست در شب یلدا درگذشت. احمدی، نام، کار و پیشه و زندگی و همچنین یک عمر تکاپوی هنریاش را با فرهنگ، آداب، سنن، باورها و ناخودآگاه جمعی ایرانیان عجین ساخت و بیش از 7دهه عشق بازی را میان ایرانیان پیشکش مردم سرزمینش ساخت. او که علاقهمند به فرهنگ کوچه و بازار تهران قدیم بود، صدها ترانه ضربی (روحوضی) به سبک ترانههای ضربی تهران قدیم خواند و آلبومی شامل ترانههای محلی تهران نیز با صدای خود منتشر کرد. احمدی با همین سبک، ترانه تیتراژ فیلم «حسن کچل»، ساخته استاد علی حاتمی را اجرا کرد. عنوانبندی فیلم حسن کچل را ضربیخوانی کرد. احمدی در همین سبک در ۱۳۲۸ خورشیدی 5صفحه موسیقی برای یک شرکت انگلیسی ضبط کرد. مرتضی احمدی بیش از ۴۰۰ ترانه ضربی و ۱۵۰ ترانه فکاهی خواند و با انتشار آلبوم «صدای تهرون قدیم» در ۴ اثر به نامهای «توپخونه»، «شمسالعماره»، «حاجی فیروز» و «عموسبزی فروش» ملقب بهصدای طهرون شد.
احمدی راوی قصهها، ترانهها و خنده و غمهای هموطنانی بود که خود با آنان زیسته بود؛ از ترانه «گل پری جون»گرفته تا ترانه «کارگرم من» که محبوب کارگران و همکارانش در راهآهن تهران بود. مرتضی احمدی میراثدار، گردآورنده و نویسنده حافظه شفاهی و فولکلور زادگاهش تهران بود. عشق و عِرقاش به تهران بدان حد است که نسبت به تدوین فرهنگی همت گماشت و درباره روش تالیف این کتاب نوشته: «من برای جمعآوری «فرهنگ بر و بچههای ترون» به یاری حافظهام متکی بودم و گپ زدن با بچهمحلهای هم سن و سالَم و بچههای اصیل تهران و یادداشت کردن نکاتی که در گفتههایشان مییافتم. امیدوارم با این کار کمی از دینم را به زادگاهم ادا کرده باشم.» زادگاهی که به آن تعلق داشت و عاشقانه در سودای نگاهبانی از هویت در معرض فراموشی و رو به زوال آن بود. از اینرو با جِد و جَهد هرچه تمام دست به قلم شد و چند کتاب ماندگار از تهران و یادگارهای قدیمش برای ایرانیان نوشت.« پرسه در احوال ِ تهرون و تهرونیا»، «پیشپرده و پیش پردهخوانی»، «فرهنگ بر و بچههای تهرون»، «کهنههای همیشه نو»، «مردی که هیچ بود»، «من و زندگی»؛ کتابهایی است که او با حافظه قوی، روح کنجکاو و جستوجوگر و عشق بیپایانش به تهران و فرهنگ اصیل تهرانیها به رشتهتحریر درآورد. از سال ۱۳۲۱ تا سال ۱۳۹۳، در هوای هنر و دمخور با مردم ایران، کارهای سترگ و مثالزدنی کرد. اگر بخواهیم به یک تعریف واحد از این استاد برسیم باید به این توصیف استاد بهرام بیضایی بسنده کنیم؛ «آن مرد گنجی در سر دارد که میان شما پخش میکند، گنج مردم نادار، مردم دریغ شده! گنجی از ناداری، گردآوری شده از روزمرگی در جهان رو به دگرگونی! آن مرد سرود گمشده میخواند، باز یابد خود بیخویش خویش را، در بم و زیرهای آن، در تهران گمشده!» در اثبات مردمی بودن هنر این هنرمند، همین بس که او در جشن همیشه مانای یلدای مردم ایران، همراه و همدم جشن شیرین هموطنانش بهسوی معبودش پر کشید. روحش شاد، نام والایش جاودانه و یاد سبزش بلند باد.