• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
دو شنبه 18 مهر 1401
کد مطلب : 173514
+
-

«ترها» و «ترین»ها و رسانه‌ها

باشگاه نویسندگان
«ترها» و «ترین»ها و رسانه‌ها

عیسی محمدی _ روزنامه‌نگار

دنیای امروز ما، دنیای اطلاعات و ارتباطات و البته رسانه‌هاست. رسانه‌ها هم که انواع ریز و درشت دارند و همه‌جوره زندگی‌های ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. اما رسانه‌ها با ذهن و دنیا و سبک زندگی ما چه می‌کنند؟ این همان چیزی است که پژوهشگران ارتباطات و رسانه و...، بارها و بارها به سمت و سویش رفته‌اند تا درباره‌اش بیشتر تحقیق کرده و بیشتر پژوهش کنند و به عمق ماجرا بیشتر پی ببرند.
یکی از عجیب‌ترین و خاص‌ترین تأثیراتی که رسانه‌ها روی مغز و ذهن ما می‌گذارند، بحث مقایسه است. در این‌باره بسیار گفته‌اند و حتی ما نیز بسیار گفته‌ایم. رسانه‌ها معمولا از تکنیک بزرگ‌نمایی به‌شدت استفاده می‌کنند تا منظورشان را برسانند و هدف‌شان را پیش ببرند. مثلا یکی از مواردی که درباره‌اش بزرگ‌نمایی می‌کنند، بحث افراد به‌شدت موفق و البته چهره‌ها و تا حدودی ورزشکاران و سلبریتی‌هاست. در واقع یکی از تأکیدات رسانه‌ها، بحث «ترین‌ها» است؛ یعنی در هر حوزه‌ای به‌دنبال ترین‌ها هستند؛ بزرگ‌ترین بازیگر، بزرگ‌ترین تاجر، بهترین فیلم‌ها، بزرگ‌ترین ورزشکاران، سریع‌ترین دونده، بامزه‌ترین کمدین و... به واقع با عطف و توجه به عنصر رکوردها و ارزش خبری بزرگی و همچنین شهرت و ندرت و استثنا، سعی می‌کنند که مطالب‌شان را به خورد ما بدهند. حالا کاری به فرایند این قصه نداریم؛ بحث ما نتیجه کار است، اینکه تمرکز کرده‌اند روی «ترین‌ها». این تمرکز در درازمدت و حتی در زمانی نه چندان  طولانی، باعث می‌شود تا مدام خودمان را با این افراد مقایسه کنیم. به نوعی، رسانه‌ها درگیر الگوسازی از این افراد هستند و طبیعی است که روی ما اثرگذار خواهد بود.
به‌عبارت بهتر، ما معمولا پیرو تأثیراتی که از این روند رسانه‌ها دریافت می‌کنیم، دوست داریم که «ترین» باشیم یا جزو «ترین‌ها‌»، این، همان نکته‌ای است که انرژی روانی و احساسی زیادی از ما می‌گیرد. اما چرا از ما انرژی می‌گیرد؟ چون که اصل این مقایسه و ماجرا و ماهیت این میدانی که برای رقابت انتخاب کرده‌ایم، به‌شدت انرژی‌بر است؛ چراکه اساسا واقعی نیست. اما چرا واقعی نیست؟ چون که ما هم خط آغازی را انتخاب کرده‌ایم که یکسان نیست، هم افرادی را انتخاب کرده‌ایم برای مقایسه که با ما یکسان نیستند و هم در مسیری هستیم که مشخص نیست درست است یا نه. همین‌ها باعث می‌شوند تا ما با پدیده‌ای واقعی و طبیعی روبه‌رو نباشیم و به‌واسطه تمرکز روی پدیده‌های خیالین و توهمی، همیشه در حال رنج و خستگی روحی و روانی و احساسی باشیم.
به واقع ماجرا درست مثل ماجرای رؤیا و هدف می‌ماند؛ رؤیا یعنی هدف‌هایی که صرفا تصور می‌شوند و هیچ فوریتی و زمانی برای رسیدن‌شان وجود ندارد. به واقع رؤیا، همان ایده آرزوست. آرزو هم به قول فلاسفه، چیزی است که از نظر عقلانی، مقدمات رسیدن به آن فراهم نیست. یعنی من الان یک آدم خسته و استخوانی و لاغر هستم که کلا عادت به ورزش منظم و ثبات قدم در این زمینه نداشته‌ام، یک‌دفعه تصمیم می‌گیرم که قوی‌ترین وزنه‌بردار جهان بشوم. البته روی کاغذ شاید این امر شدنی باشد، اما از نظر عقلانی این درست نیست و به‌خاطر همین یک رؤیا و یک آرزوست. آرزوها نیز سراسر کاهنده و خورنده انرژی‌های ما هستند و ما را بیشتر خسته می‌کنند. اما هدف، چیزی است که متناسب با دستاوردهای قبلی‌مان انتخاب کرده‌ایم و از نظر عقلانی نیز شدنی به‌نظر می‌رسد. یعنی مقدمات و گام‌های اولیه آن کاملا عقلانی است. مثل اینکه الان یک مغازه با دو کارگر دارم، ولی تصمیم گرفته‌ام مغازه‌ای دیگر با همین کسب‌وکار ایجاد کنم و دو کارگر دیگر اضافه کنم. این، با توجه به تجربه‌هایی که قبلا داشته‌ام شدنی به‌نظر می‌رسد؛ درحالی‌که اگر می‌خواستم کارخانه‌ای با دو هزار آدم راه بیندازم، شدنی به‌نظر نمی‌رسید و بیشتر یک خیال‌پردازی بود.
خب، تا بدین‌جا نتیجه چنین است که اگر می‌خواهیم یک «ترین» باشیم یا جزو «ترین‌ها» قرار بگیریم، مدام خسته می‌شویم و انرژی‌مان را از دست می‌دهیم. چرا که هم آدم مقایسه و هم مسیر مسابقه و هم خط آغاز آن و... غیرواقعی و غیرعقلانی است و این کار بیشتر یک رؤیاپردازی است. پس برای کسانی که می‌خواهند پیش بروند و به توسعه فردی برسند، چه اتفاقی باید بیفتد که نه کاهنده و خورنده انرژی و احساسات و... باشد و نه غیرعقلانی؟ تنها راه‌حل ماجرا، حذف یک «ی» و «ن» است؛ یعنی‌ترین تبدیل به‌تر می‌شود. یعنی شما تصمیم می‌گیرید که یک آدم منظم‌تر باشید، نه منظم‌ترین آدمی که در این شهر و کسب‌وکار هست؛ یعنی شما تصمیم می‌گیرید که صبورتر باشید، نه صبورترین آدم. وقتی شما تصمیم می‌گیرید که در یک حوزه‌ای «...تر» باشید، یعنی که نسبت به گذشته خودتان در حال مقایسه و مسابقه هستید و این بهترین اتفاق است. همه‌‌چیز شدنی است و معقول؛ همه‌‌چیز قابل چرتکه انداختن و دودوتا چهارتا کردن است. اما وقتی تصمیم می‌گیرید که خواننده‌ترین و ورزشکارترین و منظم‌ترین و بیشترین و... باشید، خودتان را وارد باتلاقی می‌کنید که عملا فقط باعث فروتر رفتن‌تان می‌شود؛ نه فراتر رفتن‌تان.
شاید مقایسه بین‌تر و‌ترین بودن، چندان برای شما نکته عجیبی نباشد، اما به واسطه پشتوانه فلسفی و ذهنی و اجتماعی و... که دارد، به‌شدت تعیین‌کننده است. رسانه‌ها مدام به ما می‌گویند این جماعتی که «ترین‌ها» را تشکیل می‌دهند، الگوهای خوبی هستند؛ حتی اگر نخواهند که مستقیم این حرف را بزنند. پس ما لاجرم به سمت و سوی «ترین» بودن می‌رویم. این درحالی است‌که «ترین» بودن یک فریب و سراب تمام‌عیار است. نقطه مقابل آن «تر» بودن است؛ یعنی شما نسبت به وضعیت قبلی خودتان کمی بهتر می‌شوید؛ چیزی که هم شدنی است، هم عقلانی، هم قابل اندازه‌گیری و تعقیب کردن. در این صورت رسانه‌ها نمی‌توانند تأثیری روی شما بگذارند و یک سبک زندگی متعادل و سالم و خوب خواهید داشت؛ که در آن خبری از انرژی‌خواری و احساس‌خواری نیست. غالبا با چنین شیوه‌هایی است که به جنگ روانی رسانه‌ها می‌شود رفت تا کمترین اثر را در سبک زندگی‌های ما بگذارند. به‌نظر می‌رسد راه‌حل‌های جالب و کارسازی هم باشند، نه؟

 

این خبر را به اشتراک بگذارید