این که علی کریمی یک ماه مانده به جامجهانی به جای حمایت از تیم ملی یا حداقل سکوت، ترجیح میدهد به کیروش حمله کند مطلقا نشاندهنده خیرخواهی و آزادگی او نیست. دل سوزاندن برای سیدجلال حسینی هیچ ایرادی ندارد. میلیونها هوادار فوتبال دوست داشتند جلال در پایان راهش به عنوان بازیکن، در 2018 روسیه حاضر باشد. بسیاری از آنها گمان میکنند به او ظلم شده است. که کیروش در خط زدن او و وریا فاکتورهای غیرفنی در ذهن داشته است. باشد. اما کریمی یک هوادار ساده نیست. گفتن این که او هم میتواند مثل بقیه ابراز احساسات کند، در نظر نگرفتن شخصیت و جایگاه حرفهای اوست. کریمی میتوانست با سیدجلال همدلی کند. برایش آرزوی موفقیت کند. اما این که بخواهد از خط خوردن همبازی قدیمیاش بهانهای بتراشد برای آماج قرار دادن کیروش و تیمملی جوانمردانه نیست. از آن بدتر برانکوست که میآید چنین پستی را لایک میکند تا بگوید در رقابت با کیروش چه دست خالی دارد.
دوقطبی کیروش-کریمی بدترین اتفاق ممکن پیش از جامجهانی بود. حتی شاید ویرانگرتر از آسیبدیدگی امید ابراهیمی و علی کریمی. میشود به تحلیل ماجرا پرداخت و سهم سرمربی تیمملی و جادوگر را در این بحران مشخص کرد. اما این تحلیل کمکی به تیمملی نمیکند. تاسفبار است که هواداران فوتبال با تصمیمات احساسی، با این ذهنیت که اگر ما طرفدار علی کریمی هستیم باید در لشگر او باقی بمانیم و تا آخر بجنگیم، حاضرند به کیروش و تیم ملی بتازند. توهین و تحقیر و حتی آرزوی ناکامی. این که فحاشی به کیروش فضای مجازی را تا خرخره اشغال کرده، این که عدهای لحظهشماری میکنند تا تیم ملی شکست بخورد و بگویند «دیدید مردک دلال هیچ کاری نکرد»، از مشکلی بزرگ حکایت میکند. جوگیری هواداران. این که بسیاریشان قدرت تشخیص ندارند و متوجه نمیشوند که حمایت از یک چهره ورزشی-اجتماعی مثل کریمی نباید به تایید همه اشتباهاتش بیانجامد.
احساساتیگری هواداران به سینه زدن زیر علم کریمی و لعن و نفرین به کیروش خلاصه نمیشود. درکش سخت است که کسی حتی با درکی ناچیز از فوتبال، نتواند تاثیر کیروش بر فوتبال ملی را درک کند. این جمعیت خشمگین طوری از نتیجه گرفتن کیروش حرف میزنند که انگار تیم ملی ما پیش از او در تمامی جبههها موفقیتهای بیدغدغهای داشته و او حالا ترمزها را کشیده است. انگار که فوتبال ایران ظرفیت رسیدن به نیمهنهایی جامجهانی برزیل را داشته و او نگذاشته است. جمعیت خشمگین توجه نمیکنند که تیم در همه سالهای اخیر در آسیا شکستناپذیر بوده. که ایران را به تیم برتر قاره بدل کرده است. در جامملتهای گذشته نتیجه نگرفت اما وقتی تیمش حذف شد کسی شک نداشت که داور استرالیایی مانع موفقیت ما بوده است. که تیم قدرت پیشروی و رسیدن به قهرمانی را داشته است. کسانی که بیمحابا به کیروش حملهور میشوند گمان میکنند که مربیان بزرگ برای نشستن روی نیمکت ایران صف کشیدهاند. متوجه شرایط متفاوت ما برای استخدام یک مربی درجه اول نیستند. حواسشان به گزینههای داخلی نیست که راحت ممکن است جای کارلوس را بگیرند. که دوباره در همان چرخهای بیفتیم که چند دهه تجربهاش کردهایم و حالا یادمان رفته. به خاطر چند سال تماشای تیم ملی متفاوت. به خاطر نسلی که عوض شدهاند. به خاطر همه دوران اخیر، که وقتی مربی رحمتی را خط میزد هم اتفاق وحشتناکی نمیافتاد. وقتی با پورعلیگنجی در خط دفاع همه را سورپرایز میکرد. وقتی این همه بازیکن را تشویق کرد تا به لیگهای اروپایی بروند و امروز کمی دلمان خوش باشد که: «اینها میدان بزرگ را تجربه کردهاند، چرا باید از پرتغال و اسپانیا بترسند.» چنین اتفاقی چطور ممکن بود با مربیهای وطنی بیفتد که چه بسایک بار رونالدو را از نزدیک ندیدهاند. که در هیچ دیدار بینالمللی و بزرگی نیمکت سرمربیگری را تجربه نکردهاند.
برای جامعه ما که تمایل دارد همه چیز را سیاه و سفید ببیند، دنیا را به دو عرصه خیر و شر تقسیم و خیال خودش را راحت کند و نیازی به فکر کردن نداشته باشد، نوشتن از کیروش و درخواست حمایت از تیمملی به معنای ندیده گرفتن همه ایرادات اوست. انگار که او را بیگناهترین و حرفهای ترین فرض کرده باشی. که اخلاق تند و گاه غیرقابل تحملش را ندیده باشی. که متوجه نباشی تا چه حد میتواند منفعتطلب و خودخواه و حتی فریبکار باشد. همه اینها هست و حتی اگر نبود هم او را نباید از شلاق نقد بینصیب میگذاشتیم. وقتی که گواردیولا با کسب قهرمانی در جزیره تندترین نقدها را تحمل میکند و کسی به والورده و زیدان و الگری رحم نمیکند، ایجاد مصونیت برای کیروش و کشیدن خطقرمز دور نامش غیرمنطقی است. اما کسی که میداند نقد و ایراد گرفتن منطقی یعنی چه، متوجه میشود که طرفداری تمام و کمال از او و توهین به کریمی و منتقدانش تا چه اندازه بیوجدانی است. این همان کسی است که میداند نفرین کردن و توهین به او و حامیانش چقدر از داشتن فهم فوتبال و شخصیت اجتماعی دور است.
تا اطلاع ثانوی وضعیت همین خواهد بود. تیم ملی ما به دست کیروش سپرده شده و شبیه بیماری در اختیار متخصص، راهی بخش جراحی است. سوال پیچ کردن جراح، زیر سوال بردنش و آب دهان انداختن به صورتش کمکی به درمان نخواهد کرد. ممکن است از دست جراح کار بزرگی برنیاید. شاید اساسا جراح حاذق و مناسبی برای حال امروز ما نباشد. شاید دلش جای دیگری باشد. با همه اینها، به هم زدن تمرکزش کمک بیشتر نخواهد کرد؛ دعا کردن برای این که به جنون آنی دچار شود یا ناگهان قلبش بگیرد. او کارش تمام خواهد شد و زندگی ادامه خواهد داشت و ما متخصصان دیگری را هم بر بالین تیم ملی خواهیم دید. امکان مقایسه با امروز را پیدا خواهیم کرد و پی خواهیم برد که او فوتبال ما را چقدر به قهقرا برده یا چقدر به اعتلای ما کمک کرده است. اگر امروزها یادمان نرود. اگر دچار دمانس و آلزایمر نشویم. اگر همه چیز را در هورا کشیدن وتقدیس یا چنگ و دندان نشان دادن و هتاکی خلاصه نکنیم.
سه شنبه 1 خرداد 1397
کد مطلب :
17253
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rYJ2
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved