• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
چهار شنبه 16 شهریور 1401
کد مطلب : 170834
+
-

گفت‌وگو با کارگردان نمایش «دریایی مرغ»

تئاتر قرار بود محفل آرامش باشد

گ0پ
تئاتر قرار بود محفل آرامش باشد

زادمهر راستگو-روزنامه‌نگار

نمایش «دریایی مرغ» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا حمیدین براساس نمایشنامه مشهور «مرغ دریایی» نوشته نمایشنامه‌نویس بزرگ روس «آنتوان چخوف» شکل گرفته، به هنر تئاتر می‌پردازد و کارگردانش تأکید دارد «دریایی‌مرغ» به‌نوعی بیانگر دغدغه‌های هنرجویان و هنرمندان جوان تئاتر در دوران ماست. در این اجرا هم مانند متن چخوف با ماجرای ترپلف روبه‌رو هستیم؛ جوانی حدودا ٢٠ساله که سودای کارگردانی را در سر می‌پروراند. حمیدین در نمایش خود با تلفیق سینما و تئاتر، فرم تازه‌ای را تجربه کرده که می‌تواند برای علاقه‌مندان به سینمای ایران و جهان جذاب باشد. به بهانه اجرای متفاوت «دریایی مرغ» به گفت‌وگو با کارگردانش نشستیم.

ایده اولیه‌ نگارش این نمایشنامه با نگاهی به متن «مرغ دریایی» چگونه در ذهن‌تان شکل گرفت و چه شد که این متن را برای اجرا انتخاب کردید؟ 
من این کار را سر کلاس‌های کارگردانی اتود زدم و به‌عنوان یک پروژه پایان‌ترم به استادم تحویل دادم. باید پرده آخر «مرغ دریایی» را یعنی از جایی که مینا به دیدن ترپلف می‌آید تا خودکشی ترپلف اجرا می‌کردم. در آن زمان یعنی حدود 8سال پیش روند تئاتر اینطور بود که خلاقیت حرف ویژه‌تری می‌زد تا چیزهایی که امروز باب شده و آن‌قدر درگیر تئاتر خصوصی و فروش و جریانات این شکلی نبودیم. ایده این نمایش از آنجا آمد که با فرمی متفاوت نسبت به آن چیزی که در نمایشنامه است، یعنی با ایده اجرایی در کارگردانی به‌صورتی متفاوت سعی کردم صحنه را اجرا کنم و طی سال‌ها بسط پیدا کرد و چیزی شد که حالا می‌بینید.

آیا از ابتدا قصد داشتید نمایشنامه‌ چخوف را همین‌قدر پیچیده و شخصی روایت کنید یا در دل تمرین‌ها به این شکل از روایت رسیدید؟ 
به‌نظرم آن‌قدرها هم پیچیده نیست و اگر بخواهم داستان را تعریف کنم باز هم به همان سادگی که نوشته می‌شود، تعریف خواهد شد؛ حتی اگر خلاصه‌ترین داستان‌های جهان را بخواهیم تعریف کنیم هم همینطور است. از ابتدای امر می‌خواستم نگاه متفاوتی به اثر داشته باشم تا آن چیزی که مرسوم است و در نمایشنامه وجود دارد را نشان بدهم.

فکر نمی‌کنید اگر دغدغه‌ها و ایده‌ ذهنی‌تان را کمی ساده‌تر و در فضای رئالیستی روایت و اجرا می‌کردید، مخاطب ارتباط بیشتر و بهتری با نمایش‌تان می‌گرفت؟ 
فرم در طول این سال‌ها یکی از دغدغه‌های اصلی من بوده و دوست دارم که از یک زاویه دیگری به هر متن، نمایشنامه و حتی هر فیلمنامه‌ای نگاه کنم. دغدغه‌هایی که داخل نمایشنامه وجود دارد، دغدغه‌های ویژه‌ای هستند و دغدغه‌ها و ناراحتی‌هایی این روزها برای بچه‌هایی که سینما و تئاتر کار می‌کنند، وجود دارد و من هم آن را قبول دارم، اما ترجیحم این‌ است که فرم در درجه بالاتری دیده شود. دغدغه‌ها کار خودشان را می‌کنند؛ البته اگر مخاطب همراه شود. اگر من موفق نشده باشم مخاطب را با خودم همراه کنم، شاید دغدغه‌ها خیلی هم دیده نشوند، اما به‌نظر می‌رسد مخاطب جذب یا حداقل درگیر فرم خواهد شد؛ اگر خودش برای خودش مانع نگذارد.

 ایده‌ استفاده از دیالوگ‌ها و سکانس‌های فیلم‌های شاخص سینمای ایران و جهان در نمایش شما جذاب است، اما چندان که باید نتوانسته در خدمت کار و حرفه نمایش باشد. 
اینکه علاقه قلبی من به سینماست واضح است و تجربه فیلمسازی هم در سطح فیلم کوتاه داشته‌ام، اما به‌نظرم باید کمی هوشمندانه‌تر به آن فیلم‌ها نگاه شود؛ یعنی زمانی که 2 ترپلف من در حال جدال با هم هستند، فیلم‌هایی را نشان می‌دهم که آن فیلم‌ها یا در مورد ناخودآگاه است یا در جریان جدال فرد با خودش و... یا زمانی که عشق را نمایش می‌دهم، به‌نظرم فیلم‌ها به اثر کمک می‌کنند و فقط خاطره‌بازی نیستند. من می‌گویم ـ چه در مورد فیلم‌های ایرانی و چه فیلم‌های غیرایرانی - ما فیلم‌های خوبی داشتیم که دیگر نداریم؛ به‌خصوص در مورد فیلم‌های «گاو» و «هامون» در سینمای ایران این خیلی مسئله بارزی است. متأسفانه بچه‌هایی که تئاتر کار می‌کنند، مخصوصا بازیگرها بیشتر به سینما علاقه دارند تا تئاتر؛ بنابراین این فیلم‌ها جایگاهی است که بازیگران خودشان را آنجا می‌بینند.

از اجرایی که روی صحنه می‌رود، راضی هستید؟ فکر می‌کنید به نتیجه‌ای که انتظار داشتید، رسیده‌اید؟! 
نمی‌توان گفت صددرصد راضی‌ام. فکر نمی‌کنم هیچ کارگردانی هیچ‌وقت از کاری که می‌کند، کاملا راضی باشد. اگر بخواهم بگویم حالم خوب است، باید بگویم نه حالم خوب نیست. با تمام اتفاقاتی که برای تئاتر کار کردن می‌افتد، با فشارهای اقتصادی و جریان همه‌گیری کرونا، درگیری‌های داخل گروه، جریان ارزشیابی و تئاتر حرفه‌ای و اینکه چقدر باید بفروشیم و چطور تماشاگر بیاوریم و... همه باعث می‌شود حال یک کارگردان، یک تئاتر و اصلا حال یک شهر و مردمش خوب نباشد. به‌نظرم از یک جایی به‌بعد کارگردان سرخورده می‌شود و خوشحال نیست و این خیلی مستقیم به کاری که می‌کند ربط ندارد، اما اگر بخواهم بگویم از کاری که می‌کنم راضی هستم یا نه، می‌گویم بله، من کارم را به هر حال با همه سختی‌هایی که وجود دارد به‌عنوان آدمی که هم تهیه‌کننده است، هم نویسنده و کارگردان، روی صحنه برده‌ام و حداقل آن چیزی که می‌خواستم شکل گرفته، ولی در کل به‌عنوان عضو کوچکی از تئاتر که حالش خوب نیست، حال من هم خوب نیست.

نکته آخر.
فکر می‌کنم حمله اقتصادی به گروه‌های تئاتری باعث شده همه گروه‌ها، چه کوچک، چه بزرگ و چه متوسط درگیر این قصه‌ها شوند. یک کارگردان قبل از اینکه دغدغه میزانسن، متن، بازیگر و... را داشته باشد، دغدغه این را دارد که چطور بفروشم! این وضعیت حال خوبی ایجاد نمی‌کند. تئاتر قرار بود محفلی برای آرامش آدم‌ها شود تا از تمام تنش‌هایی که دارند به سالن تئاتر بیایند و تقدس و آرامشی که تئاتر داشت را تجربه کنند که هیچ‌کدام دیگر وجود ندارد. در مورد اینکه چرا اینطور شد نمی‌توانم حتی فکر کنم. در کل تئاتر حالش خوب نیست و بیمار است و بیماری‌اش خوب نیست، اما تئاتر قبل از ما وجود داشته، در دوره ما وجود دارد و بعد از ما هم وجود خواهد داشت و ادامه پیدا می‌کند. امیدوارم دوستان، تئاتر ما را ببینند و حتی اگر دوستش نداشتند، به تماشای آن بنشینند و با کارهایی که کمی متفاوتند، برخورد متفاوتی هم داشته باشند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید