ادیب بدیع
«فروزانفر در معنی دقیق کلمه، یکی از نوابغ روزگار بود. سرعت انتقال و هوش عجیب او که با حافظهای شدید توأم شده بود، شخصی بهوجود آورده بود که تکرار آن در تاریخ دشوار است... ندیدم که مانند بعضی استادان هم روزگار خود دعویهای عجیب و غریب داشته باشد. یکبار در کلاس درس به اشارت میگفت: ما که برویم، نیمی از ادب فارسی مجهول خواهد ماند و ما که برویم، دیگر به قرنها کسی نخواهد آمد که مسائل را بدینگونه بازگو کند.» اینها را دکتر شفیعی کدکنی درباره استادش علامه بدیعالزمان فروزانفر نوشته است. در نوشتههای دیگر شاگردان فروزانفر هم که همگی جزو نامهای بزرگ ادبیات معاصر ما هستند، چنین تعریفهایی که درنظر اول غلوآمیز و عجیب بهنظر میرسند، دیده میشود. اما فروزانفر همین بوده است. فروزانفر متولد1280 در روستای بشرویه از توابع طبس است و در همان خراسان، علوم قدیمی را آموزشدیده. شاگردی محضر 2چهره عجیب آن روزگار، ادیب پیشاوری و ادیب نیشابوری را کرده و افتخارش این بوده که: «من وقتی شرفیاب میشدم به حضور ادیب پیشاوری، ایشان به من اجازه نشستن میفرمودند.» بعد از درگذشت این دو بزرگ، به تهران آمد. از 1305 در دارالفنون تدریس میکرد. امتحان دکتری ادبیات را علامه دهخدا از او گرفت و او را به سمت استادی در دانشگاه تهران که تازه تاسیس بود، منصوب کرد؛ سال1314 و او دیگر از دانشگاه نرفت.
اول حقوق درس میداد. مدتی هم رئیس دانشکده الهیات شد. اما عمده فعالیت او در رشته ادبیات بود. او به شاگردانش چگونه تحقیق کردن را یاد میداد و توانست یک موج عظیم نهضت بازشناسی و تحقیق در آثار ادبی کهن فارسی را راه بیندازد. فروزانفر مردی شوخطبع بود و بسیار حاضر جواب. در زمینه ادبیات فارسی و معارف اسلامی چیزی نبود که نداند. شاهکارش تصحیح دیوان غزلیات مولانا معروف به «دیوان شمس» است که 11سال وقت صرف آن کرد. میگفت: «از ادب بعد از اسلام، چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام، چیزی نیست که بدانم.»