بهرام شجاعی- متخصص روانشناسی عمومی
اگر بخواهیم منشأ تمام درگیریهای بشر را واکاوی کنیم، احتمالا به این نتیجه میرسیم که شروع جنگ و درگیری، از زمان بسته شدن باب گفتوگو بوده است. چطور میشود که باب گفتوگو در ارتباطهای ما بسته میشود و بهدنبالش مجبور به پرداخت هزینه گزاف و جبرانناپذیر جنگ، دعوا، درگیری، پرخاش و نظایر این میشویم؟
تا زمانی که در یک ارتباط، طرفین حرف یکدیگر را میفهمند، طبیعتا گفتوگو و بحث برای آنها دلچسب و شیرین است، اما وقتی که معنای کلمات برای طرفین متفاوت و جا نیفتاده باشد، تلاش برای مجبور کردن یکدیگر به قبول موضوع صورت میگیرد، هیجان و تنش در طرفین افزایش مییابد، عقل و درک از کار میافتد و مرحله درگیری و نزاع آغاز میشود.
علم روانشناسی از دیرباز در تلاش بوده تا یک گفتوگوی سالم در بستر معنای استاندارد و بومی شده، وابسته به فرهنگ لغات همان کشور را ایجاد کند. پایه هر مشاوره موفق روانشناسی با ایجاد اعتماد بین مشاور و مراجعه کننده صورت میگیرد و این اعتماد بین طرفین، زمانی به بهترین وجه شکل میگیرد که درک متقابلی از همدیگر رخ دهد و این مهم ایجاد نخواهد شد؛ مگر اینکه واژههای مورد استفاده کاملا برای طرفین جاافتاده و منتقلکننده معنایی یکسان باشند. گاهی مشکل روانشناس در اتاق مشاوره ناآگاهی مراجعه کننده از مفاهیم درست کلماتی است که او در طرح مسئله بیان میکند؛ بهطور مثال مراجعه کننده میگوید: اصلا اعتماد به نفس ندارم. مشاور میگوید: میتوانی معنای اعتماد به نفس را برایم توضیح دهی؟ مراجع در پاسخ میگوید: اینکه خودت نتوانی تصمیم بگیری؛ یعنی اعتماد به نفس نداری.
در اینجا معنای «اعتماد به نفس» بین مشاور و مراجعه کننده مشترک نیست. برای ایجاد درک مشترک و استاندارد معنای لغات، روانشناسان خود را به هر دری میزنند و در این راه از تکنیکهای مختلفی جهت تسهیل مفهوم کلمات استفاده میکنند. کاربرد ضربالمثلها، استعارهها، تمثیلها، تشبیهها و نظایر آن، افراد را در رسیدن به این منظور کمک میکند. مراجعان برای تغییر سوءتعبیرهای شناختیشان بهشدت مقاومت میکنند، ولی زمانی که به ضربالمثلها میرسند دیگر تسلیم هستند و بهراحتی آنها را قبول میکنند. امثال و حکم یا ضربالمثلها انعکاس فرهنگ و باورهای قومی و محلی مردم یک سرزمین بوده که نشاندهنده ویژگیهای روحی مشترک آنهاست و در مطالعات جامعهشناسی و روانشناسی از آن استفاده میشود. ضربالمثلها بهعنوان قانون نانوشتهای که نتیجه تجربیات نسلهای گوناگون بوده عمل کرده و حاصل قرار گرفتن انسان در نوسانات زندگی، خوشی و ناخوشی، نیکبختی و بدبختی و... است. تاریخچه ضربالمثلهای فارسی به پیش از ظهور خط و شعر برمیگردد و در محاورات بهکار میرفته است. از نظر ساختار دستوری ضربالمثلها از 3شکل اخباری، التزامی و امری بهره میبرند. همچنین آنها از ریشه تاریخی، خرافی و داستانی برخوردارند. ویژگی موجز آنها کوتاه، ضربه زننده و مؤثر بودن است. بخشی از شیرینی و روانی ادبیات فارسی مدیون همین ضربالمثلهاست که از دوران کهن از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و کمک به انتقال مفاهیم ارتباطی کنند. از نظر روانشناسان ضربالمثلها دارای بار مثبت و منفی هستند و تأثیر بسزایی بر خلق و خوی افراد میگذارند. ضربالمثلهایی که بار مثبت دارند منجر به افزایش امید، کاهش احساسات منفی، پایین آمدن استرس و هیجان منفی میشوند.
روانشناسان در آموزش اطلاعات صحیح به مراجعان در درمانهای شناختی رفتاری از این ضربالمثلها بهره میبرند. در زیر به تعدادی از این ضربالمثلها اشاره میکنیم:
خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج
هر گردی گردو نیست
آدم خوشمعامله شریک مال دیگران است
ماه همیشه زیر ابر نمیماند
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
شاید در اعصار گذشته علم مدون روانشناسی بهصورت امروز وجود نداشته، اما بهخاطر نیاز جامعه در اصلاح رفتار و شناختهای ناسازگار همواره درصدد رفع آن بوده است. تعداد زیادی از این ضربالمثلها که در مطالعات علوم انسانی مورد پژوهش قرار گرفته است در حیطه شناختی افراد قرار دارد که این خود نشاندهنده دقت و توجه روانشناسی عامه در خوداصلاحی شناخت و رفتارهای معیوب جامعه در زمان خود، بوده است.
این ویژگی زبان و ادبیات فارسی که نهتنها شیوهای از ارتباط بوده، بلکه خود درمانگر استفادهکنندگان بوده، جای شگفتی و تحسین دارد.
روی سخن من با روانشناسان، مشاوران و متخصصان علومتربیتی است که از این منبع غنی و سرشار از معجزه بهرهمند شوند و از آن بهصورت یک الگوی پایدار در درمان و مشاوره بهره ببرند. این کار آنان را در رسیدن به اهداف درمانی و آموزشیشان نزدیک میکند و به گرفتن نتیجه مطلوب و مورد انتظارشان سرعت میبخشد.
ارزش گفتوگو
در همینه زمینه :