ماجرای غرب و گزاره برگ مذاکرات وین
حنیف غفاری؛کارشناس مسائل بینالملل
مذاکرات احیای برجام هنوز به پایان نرسیده و تحقق این مسئله در گرو تحقق مطالبات منطقی کشورمان در قبال «موارد ادعایی آژانس» و «ارائه تضمینهای اعتباری-عملیاتی» است. با این حال مقامهای آمریکایی و اروپایی بازی محسوس و هدفمندی را در مجرای «دیپلماسی عمومی» آغاز کردهاند. بهراستی این بازی چه ماهیتی دارد و مقامهای غربی از استمرار آنچه انگیزهای دارند؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه آمریکا و تروئیکای اروپایی از زمان حضور بایدن در رأس معادلات قدرت، روی نقشه راهی تاکتیکی تحت عنوان «بازگشت پوچ به برجام» متمرکز شدند و این تاکتیک را در ذیل راهبرد کلان «مهار حداکثری قدرت ایران» تعریف کردند. اکنون بیش از یکسال و نیم از آن زمان میگذرد و مقامهای کاخ سفید در دوراهی «بازگشت واقعی به توافق هستهای» یا «استمرار مسیر کنونی و پذیرش هزینههای آن» گرفتار شدهاند.
واشنگتن و تروئیکای اروپایی با وجود تقویت گزارههای محیطی و فرامتنی در طول مذاکرات و تعیین ضربالاجلهای متنوع زمانی، نتوانستند تاکتیک بازگشت پوچ به توافق هستهای را اجرایی کنند. تمرکز تحسینبرانگیز جمهوری اسلامی ایران روی «پیششرطهای احیای برجام» مانند «تضمینمحوری» و «راستیآزمایی» و «حل مسائل پادمانی و فراپادمانی با آژانس» سبب شد تا «متن مذاکرات» بر «فرامتن مذاکرات» غلبه پیدا کند. بهعبارت بهتر، اصرار کشورمان بر این خطوط قرمز و مطالبات منطقی و حقوقی، سبب شد تا غرب نتواند محیط مذاکرات را بهعنوان متغیر مستقل و متن مذاکرات را به مثابه متغیر وابسته تعریف کند.
نکته دوم اینکه، مقامهای غربی پس از آنکه ناچار به پذیرش بخش مهمی از خواستههای ایران در مذاکرات شدند، وارد «بازی روایتها» با ایران شدند. در بازی روایتها، میان واقعیاتی که در قبال یک پرونده یا ماجرا رخ میدهد با آنچه بازیگران سعی در القای آن دارند، تفاوتی معنادار وجود دارد. مقامهای آمریکایی و اروپایی معتقدند که اگر در صحنه «دیپلماسی رسمی» یا «دیپلماسی پنهان» با شکست مواجه شوند، در عرصه «دیپلماسی عمومی» میتوانند خود را پیروز میدان جلوه دهند. در این خصوص کافی است تا آنها روایت معکوس و تصویرسازی کاذب خود از مذاکرات را جایگزین واقعیات موجود در این خصوص کنند. «بازی روایتها» موضوعی بهمراتب فراتر از «بازی مقصرسازی» است. بازی مقصرسازی تنها بخشی از بازی روایتها محسوب میشود. در این بازی، طرف غربی تلاش میکند مطالبات حقوقی و فنی ایران را به مثابه زیادهخواهی و طرح خواستههای فرابرجامی قلمداد کند. بنابراین نباید بازی روایتها را مترادف با همان بازی مقصرسازی دانست.
نکته سوم به عملیات روانی- رسانهای خاص مقامهای غربی طی روزهای آتی بازمیگردد. در اینجا ما با ابزاری به نام «گزارهبرگ» مواجه هستیم. نقطه اوج «بازی روایتها» در پروسه احیای توافق هستهای، معطوف به زمانی است که طرفین قصد دارند «گزارهبرگ» یا به قول بازیگران غربی «فکتشیت» خود را در قبال توافق احتمالی منتشر کنند. در اینجا طرف غربی تلاش خواهد کرد تا با استناد به تکنیکهایی مانند «بازخوانی تعهدات کلان ایران در برجام» و «عبور زیرکانه از نقاط افتراق توافق جدید با نسخه اصلی»، خود را پیروز این ماراتن طولانیمدت نشان دهد.
بدون شک مقامهای آمریکایی و اروپایی اذعان به شکست خود در قبال موضوعهایی مانند «ارائه تضمینهای فنی» و «پذیرش راستیآزمایی امضای بازگشت آمریکا به برجام» را خط قرمز خود قلمداد میکنند. بنابراین باید این نکته مهم را مدنظر قرار دهیم که از این مرحله به بعد، بخش اعظم بازی ضدایرانی غرب معطوف به حوزه «دیپلماسی عمومی» خواهد بود.
نقطه اوج این بازی نیز «جنگ روایتها» و حساسترین بخش این جنگ نیز مربوط به زمان ارائه رسمی گزارهبرگهاست. بدیهی است که در اینجا دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان نیز باید بخش مهمی از تلاش خود را معطوف به حوزه «دیپلماسی عمومی» و اقناع افکارعمومی دنیا در قبال «قدرت چانهزنی» خود در مذاکرات کند. فراموش نکنیم که هدایت و مدیریت بازی روایتها نیز به اندازه مدیریت میز مذاکره با طرف مقابل از اهمیتی ویژه برخوردار است. اتخاذ مواضع متناقض(با ترکیبی از خوشبینی و بدبینی نسبت به احیای برجام) ازسوی آمریکا و اتحادیه اروپا ناظر به آیندهای نزدیک است. همافزایی وزارت امورخارجه کشورمان بهعنوان نهاد رسمی سیاست خارجی کشور و رسانهها و سایر مجاری ارتباطی با افکارعمومی دنیا در این مجال، فراتر از یک الزام محسوب میشود.