آقای افشانی، خوش آمدید
کارهاییکه اگر شهرداری انجام ندهد، شهر بهتر خواهد شد
عباس محمدی/ مدیر گروه دیده بان کوهستان
شهر تهران 15درصد از جمعیت ایران را در برگرفته و شهرداری آن چنددههزار کارمند و به اندازه چند وزارتخانه بودجه دارد. نخستین چیزی که از این عظمتِ نامطلوب به ذهن میرسد این است که اداره چنین شهری بسیار پیچیده و دشوار است. اما واقعیت این است که دستگاه عظیم شهرداری که بیش از یک سده از شکلگیری و فعالیت پیوسته آن میگذرد، خودبهخود و تا حد زیادی بیآن که مدیریتهای متفاوت تأثیر معناداری بر سوگیریهای آن داشته باشند، به راه خود میرود. این دستگاه، عادت کرده که از شهروندان تهرانی، دولت و حتی از خارج (با فاینانس و وام) پول بگیرد و همه درآمدِ خود و بیش از آن را خرج کند تا جایی که شهری بدهکار را بر جای گذارد.
تردیدی نیست که بار این بدهکاری که امروزه مطابق گزارش شهردار پیشین 3برابر بودجه سالانه شهر است، بر دوش مردم خواهد بود؛ مردمی که با این همه هزینهکرد، در شهری با رتبههای بسیار پایین از پایداری، سلامت، ایمنی و آرامش زندگی میکنند.
آقای افشانی میتواند بر رأس این دستگاه عظیمِ ناساز جای گیرد و بر ریلی که از دههها پیش کار گذاشته شده، و به روالِ معیوب 3دهه اخیر یعنی روال پرزرق و برق کردن ظاهر شهر در عینِ نابودسازی میراثهای طبیعی و تاریخی و فرهنگی (که ستونهای پایداری هر شهر هستند) به پیش رود. این روال، دیکته میکند که مشکلات شهر تهران بسیار غامض هستند و زمان و پول فراوان برای رفع آنها لازم است.حدس میزنم که از همان نخستین ساعت ورود آقای افشانی به دفتر شهرداری، «کارشناسان» کهنهکاری به حضور رسیده و با انبوهی از آمار و ارقام بر این نکته تأکید کردهاند.
اما مشکلات تهران سادهتر از این حرفها هستند و غالباً به عمد پیچیدهسازی شدهاند. تهران به ابَرطرحهایی مانند بزرگراههای طولانی و دوطبقه، تونلهای رکوردزن، برجهایی در حد بلندترینهای جهان، مرکزهای خریدی که عقدهگشایانه و عاجزانه با «مال»های دبی کوس رقابت زنند، بوستانهایی پر از گلهای وارداتی، چراغان کردن درختان، نورافشانی به آسمان، و بنرهایی برای نصیحت و «فرهنگسازی»...، نیاز ندارد. تهران به افزایش بودجه نیاز ندارد؛ برعکس، پول بوده که فضای زیستی تهران را به نابودی کشانده و اینک لازم است با بازنگری در شیوههای اداره شهر و با جلوگیری از اجرای طرحهای هزینهبر و نالازم که به چندتایی از آنها اشاره شد، جلوی بدهکارتر شدن مردم را گرفت.
در توضیح بیشتر، اشاره میکنم که امروزه کارهای بسیاری در تهران انجام میشود که اگر انجام نشود، به زیست بهتر شهروندان یاری خواهد رساند بیآن که هزینهای به شهر تحمیل شود.
برای مثال:
استفاده از موتورسیکلت و خودروی شخصی میتواند در همه پهنه شهر محدود و پرهزینه شود. استدلالهایی مانند اینکه «مردم حق دارند از خودروی خود استفاده کنند» یا «معیشت گروههایی از مردم به موتورسیکلت وابسته است»، فریبنده و پرایراد هستند، زیرا هیچ حقی نباید با زیر پا گذاشتن حق دیگران همراه باشد و استفاده از خودرو و موتورسیکلت شخصی به شکل کنونی، حق جامعه را در برخورداری از هوای سالم و محیط آرام سلب میکند. معیشت هم نباید با زیان رساندن به دیگران کسب شود؛ بگذریم که بیشتر موتورسواران، فقط برای وارد شدن به محدوده طرح ترافیک و بهعنوان یک جایگزینِ خودروی شخصی (نه برای کسب معیشت) از این وسیله استفاده میکنند.
با محدودشدن وسایل موتوری شخصی، صرفهجویی عظیمی در راهسازی، نگهداری راهها و تأمین تجهیزات ترافیکی صورت خواهد گرفت. همچنین هوای شهر پاکتر و محیط شهری آرامتر خواهد شد.
ساعت کار اصناف میتواند محدود شود؛ در شهرهای «زیستپذیر» جهان، فروشگاهها در حدود ساعت 9صبح باز و در 8شب بسته میشوند و فقط ممکن است معدودی از فروشگاههای مواد خوراکی زودتر باز و معدودی مانند خوراکخانهها (رستورانها) دیرتر بسته شوند. محدود بودن ساعت کار فروشگاهها و مرکزهای خرید، به کمتر شدن آمدوشد خودروها، آرامسازی فضای شهر، کمشدن آلودگی هوا، کمتر شدن مصرف انرژی و حفظ حقوق کارکنان این واحدها و برخورداری آنان از فراغت بیشتر کمک خواهد کرد.
* میتوان از «شهریسازی» در کوههای مشرف به شهر و رودخانههای شهری جلوگیری کرد؛ نهالکاری در دامنههای کوهستان طرحی شکست خورده است، همچنان که ایجاد و نگهداری هرگونه امکانات تفریحی سازهمحوردر محیطهای کوهستانی، پرهزینه و نوعی بارگذاری اضافه بر فضای زیستی شهر است. تبدیل رودخانهها و مسیلهای شهری هم به بوستان به سبکی که برای مثال در بوستان نهج البلاغه انجام شده، مصرف منابع مادی و طبیعی شهر (بهویژه منابع کمیاب آب) را در پی دارد. باید به جای اینگونه کارها، رویکرد بازگردانی زیستبومی (احیای اکولوژیکی) مورد توجه جدی قرار گیرد؛ یعنی به حفظ پهنههای طبیعی درون و گرداگرد شهر کمک کرد و آنها را از عوامل تخریبی در امان نگاه داشت.
میتوان به جای سنگفرش یا بتن کردن پیادهروهای بوستانها، آنها را به وضع طبیعی (خاکی / سنگریزهای) نگه داشت که هم هزینه نگهداری ندارد، هم به جذب آب به سفرههای زیرزمینی کمک میکند، و هم ارتباط بهترِ انسان و طبیعت را موجب میشود.
میتوان با جلوگیری جدی از نابودسازی بقایای باغها و همچنین بناها و بافتهای قدیمی شهر، بدون هزینهتراشی، کمک مؤثری به حفظ محیطزیست و میراث فرهنگی شهر کرد و با جلب گردشگر، به ارتقای وضع مادی شهر و شهروندان یاری رساند.
با توجه به اینکه آقای افشانی در برنامه خود، به حل مشکل ترافیک و آلودگی هوا و همچنین «کنترل هزینههای شهرداری» اشاره کرده است، امیدوارم که به پیشنهادهایی شبیه به آنچه در بالا گفته شد، توجه کند.