جایگاه دیپلماسی فرهنگی در دولت سیزدهم
حجتالاسلام محمدمهدی ایمانیپور ؛ رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
هفته دولت و سالگشت عروج مظلومانه شهید رجایی و شهید باهنر، فرصت مناسبی را جهت بازخوانی دغدغههای دولت محترم و زحمتکش سیزدهم در عرصههای گوناگون فراهم آورده است. آنچه در این مجال قصد داریم به آن اشاره کنیم، نگاه کلان دولت فعلی در قبال مقولهای به نام «دیپلماسی فرهنگی» است. قبل از ورود به این موضوع، لازم است به سؤال کلانتری در این خصوص پاسخ دهیم: اینکه اساسا دیپلماسی فرهنگی چه اهمیتی در منظومه عمومی و سیاسی، اجتماعی کشور دارد و چرا تقویت یا عدمتقویت بنیانها و مصادیق آن، شاخصی برای ارزیابی عملکرد یک دولت انقلابی در یکسالگی خود محسوب میشود؟ واقعیت امر این است که انقلاب اسلامی ایران منبعث از گفتمان و فرهنگ اصیلی است که آن را «فرهنگ اسلامی-ایرانی»میخوانیم. به تعبیر صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی، فرهنگ یک ملت است که میتواند آن را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند.
همانگونه که از فرمایش عمیق رهبر حکیم انقلاب نیز قابل برداشت است، فرهنگ در منظومه قدرت داخلی و بینالمللی ما یک «ابزار»یا «تاکتیک» نیست، بلکه یک «عامل تعیینکننده» محسوب میشود. دیپلماسی فرهنگی، تلاشی برای معرفی ارزشهای منبعث از فرهنگ است. اینکه ما بتوانیم پیامهای نهفته و آشکار در بطن انقلاب اسلامی را با درنظر گرفتن ملاحظات بینالمللی، محیطی و فرامتنی به افکار عمومی دنیا مخابره کنیم.
دولت سیزدهم بر لزوم تحول در عرصههای مختلف از جمله دیپلماسی فرهنگی تأکید دارد. شاید عدهای سؤال کنند که تغییر در حوزه دیپلماسی فرهنگی اساسا چه الزامی دارد؟ حتی فراتر از آن، برخی میپرسند دیپلماسی فرهنگی و ترویج فرهنگ ایرانی –اسلامی در آن سوی مرزها چه ثمری دارد؟ پاسخ این سؤالات کاملا مشخص است. تحولات جهانی و منطقهای، قطببندیهای جدید، تغییر سیاستهای معارضین و رقبا، ایجاد فرصتها و تهدیدهای جدید و قوتهای ناشی از پیشرفت کشور و ... ضرورت ایجاد تحول را نمایان میسازد. اما اینکه دیپلماسی فرهنگی، چه مشکلی از کشور را حل خواهد کرد، باید گفت: در یک نگاه کلان و عملیاتی، فرهنگ، بسترساز، فرصتآفرین و تهدیدزداست. اینها خصایص ذاتی و خروجی یک دیپلماسی فرهنگی مؤثر محسوب میشود. زمانی که فرهنگ اصیل مرز و بوم ما برای دیگران شناخته شود و تصویرسازی کاذب از این فرهنگ غنی و پویا جای خود را به تصاویر و واقعیات صحیح دهد، قطعا زمینه مساعدی برای کسب اعتماد و فرصتهای بینالمللی و اقتصادی به سود منافع نظام و ملت عزیزمان ایجاد خواهد شد.
هنگامی که از تحولگرایی در دیپلماسی فرهنگی سخن میگوییم مراد ما شناخت روزآمد از حوزه بینالملل برای اتخاذ رویکردها و ابزارهای کارآمد و انجام مراودات فرهنگی مطلوب و مؤثر در محیط بینالمللی است که تامینکننده منافع ملی ما در ابعاد گوناگون محسوب میشود. تحولگرایی در دیپلماسی فرهنگی بینالملل، بهمعنای تحولگرایی در محتوا و روش است. در حوزه محتوایی، باید تولید محتوای فرهنگی بهگونهای کاربردی و عمیق صورت گیرد تا مخاطب را بتواند در قبال اصالت فرهنگی و انقلابی ما اقناع کند. برای این منظور شناخت کانونهای هدف و پرتأثیر نظیر «زنان و خانواده» و آشنایی با ذائقه مخاطب و استفاده از ظرفیتهای بومی همسو، ضروری است. درحوزه روبنایی، ما با روشها و ابزارهای انتقال پیام در عرصه دیپلماسی فرهنگی مواجه هستیم. برخی روشها و ابزارهایی که در این خصوص استفاده کردهایم، کفاف مناسبات منطقهای و بینالمللی امروز را نمیدهد و قطعا این ابزارها و مجاری باید به بهترین نحو ممکن بازتعریف و بازتولید شود.
حضور در زیستبومهای نوین، مشارکت مؤثر در مجامع جهانی و منطقهای و داشتن سهم مناسب در بازار صنایع فرهنگی، بخشی از اقداماتی است که میتواند ما را در رسیدن به مقصود یاری رساند. قطعا تاکنون در حوزه دیپلماسی فرهنگی اقداماتی صورت گرفته است، اما بازتعریف بستر عملکرد ما در حوزه دیپلماسی فرهنگی تابعی از شناخت ما نسبت به محیط جدید بازی و عرضه تفکرات، مبانی و ارزشهای فرهنگی و تاریخی خود در این محیط است؛ بنابراین، تحقق دیپلماسی فرهنگی فعال و فرصتساز، مرهون «نگاه تخصصی» و«ظرافت در عمل» است.
در جریان برگزاری اجلاس اخیر رایزنان فرهنگی ایران، عبارت کلیدی «دیپلماسی فرهنگی دانشبنیان، همگرا، صادرات فرهنگی» بهعنوان محور و مبنای نگاه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مورد توجه قرار گرفت. بدیهی است که در سایه این نگاه فراگیر، میتوان تحولات ایجابی و ماندگاری را در حوزه دیپلماسی فرهنگی بهدست آورد. امید است که با توجه به نگاه خاص دولت سیزدهم به عرصه فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی، شاهد تحقق این تحولات و دستاوردها باشیم.