• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 7 شهریور 1401
کد مطلب : 169954
+
-

شهید پروین ناصحی؛ پزشکی که در دوران دفاع‌مقدس بیشترین عمل جراحی را انجام داد

رکورددار مداوای مجروحان جنگی

یاد
رکورددار مداوای مجروحان جنگی

فرنیا عرب امینی ؛ روزنامه‌نگار

وقتی لباس سفید پزشکی را به تن کرد با خدای خود عهد بست تا زمانی که جان در بدن دارد وقف کمک به بیمارانش باشد. تا آخرین لحظه هم بر سر سوگند خود بود. در 8سال دفاع‌مقدس بیشترین تعداد عمل جراحی را به‌خود اختصاص داد؛پا به پای دیگر همکارانش و حتی پرتلاش‌تر از آنها. دکتر پروین ناصحی از دانشجویان ممتاز دانشگاه شهیدبهشتی بود که بعد از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان جراح نمونه بیمارستان‌های قم شناخته شد. او سرانجام بعد از سال‌ها خدمت به مجروحان و رزمندگان حین برگشت از ماموریت بر اثر سانحه تصادف در جاده قم درگذشت و نامش در زمره شهدای جامعه پزشکی ثبت شد. به مناسبت فرارسیدن روز پزشک یادی از او می‌کنیم.

پروین در روستای سرسبز کیلان در سال 1334به دنیا آمد؛ جایی در دامنه کوه دماوند. پدرش افسر ژاندارمری بود. با اینکه از نیروهای نظامی رژیم پهلوی به‌شمار می‌آمد اما اثری از خلق و خوی دیگر نظامیان وابسته به رژیم را نداشت. ارادتش به حضرت امام‌رضا(ع) باعث شده بود فرزندانش را هم با همین روحیه تربیت کند. پروین بعد از گذراندن دوره دبیرستان در آزمون دانشگاه شرکت کرد و در رشته پزشکی قبول شد. او با توجه به موقعیت شغلی پدرش و اینکه دانشجوی ممتازی بود می‌توانست برای ادامه تحصیل به یکی از کشورهای اروپایی یا آمریکا برود اما ترجیح داد در کشورش بماند و در همین جا درس بخواند. پروین بعد از پایان دوره تخصص جراحی برای گذراندن دوره رزیدنتی به قم رفت و در آنجا ساکن شد.
پروین قم را فقط دوست نداشت؛ عاشقش بود. عاشق حضرت معصومه(س) و ارادت خاصه به حضرت امام زمان(عج) و مسجد جمکران. همین هم باعث شده بود پزشک جوان مرحله رزیدنتی خود را در قم بگذراند. هر هفته به قم می‌آمد و قبل از اینکه به بیمارستان برود و عمل جراحی انجام دهد خود را به حرم می‌رساند. سلامی می‌داد و برای کار روزانه آماده می‌شد.
هر زمان هم که فرصت پیش می‌آمد به جمکران می‌رفت. اگر هم نمی‌شد از همان راه دور سلامی به آقای خود می‌داد. او هیچ وقت نتوانست حسی که به مسجد جمکران دارد را با کسی بازگو کند. همیشه می‌گفت: «همه خبرهای عالم اینجاست. همه هستی در این مسجد کوچک جریان دارد.» حتی از امامی که به غایت دوستش داشت خواسته بود توفیقی نصیبش کند تا بتواند درباره مسجد جمکران بنویسد هر آنچه می‌داند و در دل دارد.

جراح نمونه
شروع کار پروین مصادف شده بود با آغاز جنگ تحمیلی. او علاوه بر خدمت به مردم قم، همه توانش را برای مداوای رزمندگان به‌کار گرفت. یک پایش تهران بود و یک پایش قم. مسیر صفا و مروه‌ای که این دکتر جوان برای رضای خدا پیدا کرده بود.
گاهی او را در بیمارستان آیت‌الله طالقانی پیدا می‌کردند و گاهی در بیمارستان لقمان. بعضی اوقات هم در بیمارستان شهید لبافی‌نژاد. هر چه بود این بانوی جوان یک لحظه از زندگی‌اش را صرف خود نمی‌کرد و همه حواسش به این بود که مبادا مجروحی نیاز به مداوا داشته باشد و او از این موضوع غافل مانده باشد. حضور مداوم دکتر ناصحی در بیمارستان‌های تهران و قم و عمل جراحی‌های متعداد باعث شد این بانو رکورددار جراحی‌های عمومی در زمان جنگ باشد.
او تا روزهای آخر جنگ همچنان در تکاپو بود. تا اینکه در تاریخ 21تیرماه سال 67درست چند روز مانده به پذیرش قطعنامه 598حین ماموریت بر اثر سانحه رانندگی و انفجار خودرو به شهادت رسید. او در آن لحظه باردار بود و با رفتنش داغی بزرگ بر دل جامعه پزشکی گذاشت. دکتر پروین ناصحی کارنامه درخشانی از تلاش و فعالیت پزشکی خود به یادگار گذاشته است. جراح نمونه بیمارستان‌های قم و جراح افتخاری طرح انصارالمجاهدین و مهم‌تر از همه نخستین بانوی متخصص جراحی ازجمله عناوینی است که جامعه پزشکی به این بانو اختصاص داده است.

همه خبرها اینجاست
کتاب «همه خبرها اینجاست» داستان زندگی شهیده پروین ناصحی را روایت می‌کند. نجمه جوادی، نویسنده آن است و خاطرات این کتاب حاصل ساعت‌ها مصاحبه و گفت‌وگو درباره این شهیده است. این کتاب در انتشارات کتاب جمکران و با همکاری ستاد ملی کنگره شهدای استان قم به چاپ رسیده است.
در بخشی از کتاب آمده است: «پروین نگاهی به اطراف انداخت. چقدر برای راه‌اندازی بیمارستان با همکارانش تلاش کرد. بیمارستانی که تا قبل از انقلاب شده بود محل رفت‌وآمد آمریکایی‌ها و به هزار تختخوابی معروف شده بود. بعد از انقلاب هم تا چند سال بلااستفاده ماند که با همت او و چند همکار دیگرش راه‌اندازی شد. نگاهی به عکس شهید بهشتی انداخت که درست بالای میز خدمت نصب شده بود. با خودش فکر کرد چقدر تجهیز اینجا کار سختی بود، اما ارزشش را داشت، لبخندی از روی رضایت زد و به اتاقی که در آن استراحت می‌کرد، رفت. دلش می‌خواست به جای 3 روز در هفته، زمان بیشتری را در قم می‌ماند؛ هرچند این امکان نداشت، ولی یکی از آرزوهایش بود... .»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید