![اسلامناشناسی غربیها و غرب نشناسی مسلمانان](/img/newspaper_pages/1401/06-shahrivar/07/farhang/23-03.jpg)
آسیبشناسی معضل گفتوگو در 2سطح درون و برون جهان اسلام به روایت حبیبالله بابایی
اسلامناشناسی غربیها و غرب نشناسی مسلمانان
![اسلامناشناسی غربیها و غرب نشناسی مسلمانان](/img/newspaper_pages/1401/06-shahrivar/07/farhang/23-03.jpg)
آنچه در ادامه میخوانید گزیده نکاتی است از سخنرانی حبیبالله بابایی در پنجاه و یکمین کنفرانس سالانه «مطالعات تطبیقی و بینالمللی تمدنها» در دانشگاه مونموث آمریکا با عنوان «راههای ممکن تمدن در جهان اسلام». دکتر بابایی در این سخنرانی به طرح معضلاتی میپردازد که امکان گفتوگوی تمدنی میان جهان اسلام و جهان غرب و بهطور ویژه مدرنیته را از بین میبرد. همچنین باید توجه داشت که ایشان بهدنبال یک نگاه کلان تمدنی، موضوع گفتوگو را طرح کرده و کلمات را با دقت و وسواس قابل توجهی بهکار میبرد. وی در زمینه آسیبشناسی گفتوگوهای تمدنی معتقد است:
«2معضل اساسی درصورتبندی تمدنی جهان اسلام وجود دارد: مشکل گفتوگو درون دنیای اسلام و معضل گفتوگو در بیرون جهان اسلام (بین اسلام و غرب).»
«معضل گفتوگو در جهان اسلام، نه به موجب نبود زبان مشترک بین نخبگان جهان اسلام بلکه بهعلت «نبود اصالت در موضوعات یا مسائل مشترک برای گفتوگو» است. دنیای اسلام در شناخت نیازها، طرح سؤالات، ارائه پاسخهای خود اصالت خود را از دست داده و در دام تقلید از فرهنگ جهانی افتاده است. نخبگان دنیای اسلام زبان اصیل خود را در فهم خود و در ارائه خود و در حل مسائل خود گم کردهاند و در وضعیت بیزبانی (یا سخن به زبان بیگانه) امکان گفتوگو را نیز از دست دادهاند.»
اما از دیدگاه بابایی فقدان گفتوگو منجر به انسداد مسیر تمدنسازی در جهان اسلام نشده است. ایشان علت آن را اینگونه توضیح میدهد: «بهرغم فقدان گفتوگو در جهان اسلام، به موجب تاریخ و تفکر غنی تمدنی در دنیای اسلام، همچنان ارادههای قویای مبنی بر تمدنسازی در دنیای اسلام وجود دارد، همانطور که مؤسسات زیادی برای تفکر و تدبیر تمدنی در جهان اسلام (ایران، مالزی، ترکیه و دیگر کشورها) مشغول بهکار هستند. رقابت تمدنی بین برخی از کشورهای اسلامی، بهرغم مسائل و گاه اختلافاتی که در میان بلوکهای اسلامی ایجاد میکند، نوعی از آگاهی مشترک تمدنی (آگاهی تاریخی- تمدنی، آگاهی الهیاتی- تمدنی و آگاهی عینی- تمدنی) و احیانا چشمانداز نوین تمدنی را فرا روی مسلمانان معاصر میگشاید.»
سپس او اسلام تمدنشده را بهعنوان یک فرصت به جهان غرب معرفی میکند: «با توجه به ارتباط تنگاتنگ بین تمدنها در وضعیت جهانی امروز، فرایند تمدنی مسلمانان فرصتها و هزینههایی را بهصورت توأمان برای تمدن غرب ایجاد میکند، لیکن هزینههای جهان اسلام پیشرفته و تمدن شده، برای دنیای غرب بهمراتب کمتر از هزینههایی است که جهان اسلام عقبمانده و تمدن نشده برای غرب مدرن ایجاد میکند.»
در ادامه بابایی به چالشهای اساسی میان اسلام و غرب در زمینه گفتوگوی تمدنی اشاره میکند:
«فقدان شناخت درست از اسلام در غرب و نبود شناخت درست از غرب در جهان اسلام، تمدن در هر دو سویه غربی و اسلامی را دچار چالش میکند. اسلامشناسی در جهان غرب مخصوصا در آمریکا همچنان به ریشههای اصلی خود در میان مسلمانان متصل نیست. اسلامشناسی در جهان غرب یا ریشه در جریانات شرقشناسی دارد و یا متصل به برخی از مسلمانان سکولار است. هر دوی این جریانات بهاصطلاح اسلامشناسی در غرب، سوءتفاهمهای بزرگی در فهم اسلام در غرب ایجاده کرده است. آنچه از اسلام در غرب شناخته میشود، بیشتر اسلام تکفیری است نه اسلام حکمی، عرفانی و اخلاقی.»
«از سوی دیگر غربشناسی نیز در دنیای اسلام به درستی رخ نداده است. غربیسازی دنیای اسلام یا از طریق روشنفکران آشنا به زبانهای اروپایی رخ داده است و یا از طریق نسل غربزده و گاه خودباخته در جهان اسلام صورت گرفته است. لیکن نسل غربزده در دنیای اسلام و در این امروز، نه اسلام را به درستی میشناسد، نه ایران و فرهنگ ایرانی را و نه شناخت دقیقی از غرب و مدرنیته دارد. همین نافهمی پیچیده و چندلایه از «اسلام»، «ایران» و «غرب» زمینه را برای برخورد و اصطکاک بین اسلام و غرب فراهم میکند.»
در نهایت آنکه ایشان راهکار اساسی برای رفع چالشها را اینگونه توصیف میکند: «بدینترتیب آینده تمدن در اسلام و در جهان غرب نه در ایجاد مسیرهای گفتوگو بلکه در گرو اصلاح راههای گفتوگو و تحول در مدعیان گفتوگو در غرب و در جهان اسلام است.»